یغما گلرویی در پیج اینستاگرام خود مواردی را درباره تاریخ و کتیبه بیستون بیان کرده است که بخش زیاد آن صرفا برداشتی از نوشتههای رضا مرادی غیاث آبادی است که بدون ذکر نام غیاث آبادی کپی شده است. آن چیزی که امروز میبینیم عدم آشنایی با تاریخ و کپی نا آگاهانه نوشتارهای دیگران است. آیا آقای گلرویی و مخاطبانشنان منابع را بررسی کردند؟! آیا در بررسیهای خود شرایط زمانی و هم نفسی را مورد توجه قرار داده اند؟! آیا مخاطبان اصلا با غیاث آبادی آشنا هستند؟!
در واکنش به سخنان اخیر یغما گلرویی درباره داریوش بزرگ در صفحه اینستاگرام رسمی خود
آفت جامعه ما کدام است: تاریخ پرستی یا کپی نا آگاهانه نوشتههای دیگران؟!
اخیرا آقای یغما گلرویی که پیش از این در شعرهایش به استوانه کوروش بزرگ توهین کرده بود، در پیج اینستاگرام خود مواردی را درباره تاریخ و کتیبه بیستون بیان کرده است. البته شاید خیلی از مخاطبان ایشان این موضوع را نمیدانند که بسیاری از بخشهای آن متن از خود آقای یغما گلرویی یا ادمین صفحه ایشان نیست بلکه صرفا برداشتی از نوشتههای رضا مرادی غیاث آبادی است که به استاد تحریف متون تاریخی مشهور شده است!! جالب آنکه هیچ نامی از غیاث آبادی نیست و طوری القا شده است که از نوشتههای یغما گلرویی است!!!
جمله بندیها و واژهها و حتی استنادات در بخش پی نوشت، آشکار میسازد که کار آقای غیاث آبادی است. به طوری که از بخشی از نوشتار غیاث آبادی برداشت شده است.
نگاه کنید به:
حتی تصویری هم که در قرار گرفته است، از سایت آقای غیاث آبادی برداشت شده است و بدون ذکر نام غیاث آبادی استنادات غیاث آبادی کپی شده است.
نگاه کنید به:
جالب آنکه در این کپی که شاید در سالهای پیش صورت گرفته است، حتی ویرگول وارونه استناد اصلاح نشده است و عینا همان متن کپی شده است!!! مشخص است که یغما گلرویی به هیچ وجه به کتاب پرفسور مجیدزاده مستقیما مراجعه نکرده است. با توجه به این شرایط و کپی مشخصات کتاب پیر لوکوک از غیاث آبادی، بعید است که ایشان کتاب پیر لوکوک هم مستقیما مشاهده کرده باشند. به ویژه آنکه در ویرایشهای جدید این کتاب مواردی که ایشان آورده اند، وجود ندارد.
به این کارها معمولا میگویند سرقت علمی. یعنی به نظر میرسد یغما گلرویی پژوهش خاصی در این باره انجام نداده است و صرفا از نوشتههای دیگران بدون ذکر نام آنها برداشت کرده است.
البته همواره درباره آثار آقای گلرویی حرف و حدیثهای فراوانی وجود داشته اما اینبار به صورت آشکار از نوشتههای دیگران برداشت شده است و همانطور که میبینید قابل اثبات است.
با این حال قبل از آوردن متن غیاث آبادی نوشته شده است: «نوستالژی بازی و تاریخ پرستی آفت جامعه ای ست که امروز زیبا ندارد…»
به راستی آفت جامعه ما کدام است؟! آن چیزی که امروز میبینیم عدم آشنایی با تاریخ و کپی نا آگاهانه نوشتارهای دیگران است. آیا آقای گلرویی و مخاطبانشنان منابع را بررسی کردند؟! آیا در بررسیهای خود شرایط زمانی و هم نفسی را مورد توجه قرار داده اند؟! آیا مخاطبان اصلا با غیاث آبادی آشنا هستند؟!
متأسفانه امروز تاریخ در جامعه ما بسیار منزوی شده است و نهادهای تأثیر گذار بیشتر به تخریب تاریخ ایران میپردازند. در واقع ما بیشتر از آنکه تاریخ پرستی در ایران مشاهده کنیم، تاریخ ستیزی همراه با بیاخلاقی و تحریف را مشاهده میکنیم که البته آقای گلرویی هم چندان از نظر اخلاقی خوشنام نیستند!!! همین عدم توجه نهادهای ما به تاریخ ایران، گاهی باعث شده است که حتی از تاریخ ستیزیها حمایت کنند و برخی افراد نیز از این شرایط بهره ببرند. بنده اصلا تعجب نخواهم کرد که یغما گلرویی پس از این اظهارات شرایطی برای فعالیت بهتر پیدا کند و حتی در رسانه ملی به عنوان مهمان ویژه حضور پیدا کند!!
آفت جامعه ما نا آگاهی، مطالعه کم تاریخی، تفسیرهای نادرست و بی اخلاقی است. جامعه ما چطور جامعه تاریخ پرستی است که دانش آموختگان تاریخ آن از اقشاری هستند که به سختی شغل پیدا میکنند؟! عامل عقب افتادگی ما هم همین کپیها و عدم مطالعه کافی است. هر چیزی را هر جا میبینیم بدون بررسی آن را لایک یا شیر میکنیم و یا از آن بدتر بدون ذکر منبع اصلی کپی میکنیم.
در آن نوشته صفحه اینستاگرام آقای گلرویی با آنکه مدعی است بی هیچ شرح و تفسیر و توهینی- بخشهایی از ترجمه «سنگ نبشته بیستون» را آورده است، اما در واقع چنین نیست و با تحریفها و گزینشهای دلخواه مواردی ذکر شده است؛ همانند بسیاری از نوشتههای اینچنینی از جمله نوشتههای آقای رضا مرادی غیاث آبادی.
نگاه کنید به:
غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی
به هیچ وجه عینا متن ترجمه شده کتیبه بیستون از پییر لوکوک نیامده است، بلکه گاه جمله بندیها به دلخواه تغییر پیدا کرده اند. کافی است به همان صفحاتی که استناد شده است مراجعه کنیم تا متوجه این تغییرات شویم.
غیاث آبادی و گلرویی بیش از هر چیز موضوع تیر به مقعد فرو بردن را مورد توجه قرار دادند و با تصویری از لوحی آشوری که هیچ ارتباطی به هخامنشیان و داریوش بزرگ ندارد، قصد داشتند بر روی مخاطب تأثیر بگذارند. آنها به کتاب کتیبههای هخامنشی پییر لوکوک ترجمه نازیلا خلخالی استناد میکنند اما جالب آنکه وقتی به چاپهای جدید تر این کتاب مراجعه میکنیم هیچ اثری از «تیر به مقعد فرو بردن» نیست! یعنی به نظر میرسد اصلا در کتیبه بیستون چنین چیزی نیامده است و نتیجه گیریهای غیاث آبادی و گلرویی درباره اینکه داریوش بزرگ چنین چیزی را آورده است نادرست میباشد.
نگاه کنید به:
لوکوک، پیر (۱۳۸۹). کتیبههای هخامنشی. ترجمه نازیلا خلخالی. به کوشش ژاله آموزگار. چاپ سوم. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز. صص ۲۲۷، ۲۳۴-۲۳۶ و ۲۴۴.
در واقع تیر در مقعد فرو بردن ناشی از ترجمه اشتباه مترجم متن بود. اما مترجم فارسی به اشکال ترجمه پی برد و در چاپهای جدید آن را اصلاح کرد. خیلی از ایران ستیزان همان چاپ اول و نادرست کتاب را مورد توجه قرار میدهند و گویا اصلا نگاهی به چاپهای جدید نکردهاند.
اما درباره کتیبه بیستون و اقدامات داریوش باید شرایط زمانی را هم مورد توجه قرار دهیم نه آنکه با ارزشها و نگرشهای امروزی، اقدامات سالیان دور را تفسیر کنیم و به تخریب تاریخ بپردازیم. حتما میدانید که جنگ داریوش با سپاهیان و جنگ جویان بوده است. موضوعی که لوکوک به درستی در ترجمه خود آورده است. امروز با توجه به پیشرفتهای امکانات، راههای بهتری برای شناخته شدن خاطیان و جلوگیری از ارتکاب دوباره آنها وجود دارد اما در آن موقع، بشر این ویژگیها را نداشت. ممکن است هزاران سال بعد، مجازاتهای این روزها، مثلا زندان، نزد بشر آن روزگاران بسیار سخت و وحشیانه جلوه کند اما در نظر ما زندان اصلا مجازات وحشیانهای نیست. ما باید در بررسیهای تاریخی هم نفسی داشته باشیم تا بتوانیم کنشها را درک کنیم. موضوعی که غیاث آبادی تمایل دارد آن را نادیده بگیرد چرا که یک رویکرد تخریب گرایانه دارد.
خب شکنجهها سخت بودند اما باید شرایط زمانی را مورد توجه قرار دهیم. آنچه بسیار مهم میباشد این است که کسانی که شکنجه میشدند بر اساس هنجارهای آن زمان شکنجه میشدند. حتی به نظر میرسد بر اساس شکنجههایی که در نواحی گوناگون ویژه و رایج بودند شکنجه می شدند. مثلا ممکن بود در ماد یک شکنجه رایج بوده است و بر اساس آن شکنجه میشدند و در ایلام یک نوع شکنجه دیگر. آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که چرا شکنجه میشدند که در یک بحث مفصل تاریخی همراه با استدلالهای علمی میتوان به آن پرداخت.
اما نکته جالب توجه آن است که یغما گلرویی این فیلسوف و جامعه شناس بزرگ! با یادکردن از ترجمه تحریفی از کتیبه داریوش در بیستون و یک لوح آشوری میخواهد نشان دهند که طرح هر پرسشی درباره تاریخ کهن و چهرههایش باعث دندان نشان دادن متصدیان قبرستانهای کهنه میشود!! فقط ما نمیدانیم چرا هر هفته شخصی که در حوزه تاریخ چندان پیشینهای ندارد (همانند یک خواننده ارزشی!!، یا شاعر پست مدرن!!! و…) بدون هیچ مانعی درباره کوروش اظهار نظر میکند؟ بعد از آن در نزد برخی از نهادها عزیز تر میشود و معمولا مخالفان خود را هم نژادپرست مینامد؛ جالب آنکه چندان پاسخ گو به نقدها هم نیستند!
عدم آشنایی یغما گلرویی از جایی مشخص میشود که او مدعی شده است که تاریخ چین و یونان و مصر از ما بیشتر است اما مردمشان به تاریخ خویش بی توجه اند….
نخست بابد بگویم گویا ایشان هیچگونه آشنایی با اقتصاد مصر و یونان و افتخارات ایشان و یا سینمای تاریخی چین ندارند که اینچین سخن میگویند. بخش بزرگی از اقتصاد یونان و مصر از توریستها فراهم میشود که به دلیل گذشته تاریخی این کشورها است و البته به همین دلیل است که این کشورها به تاریخ میپردازند و حتی گاهی بزرگنماییهایی هم میکنند. میادین کشوی مانند یونان پر است از تندیسهای پهلوانان و خدایان و دانشمندانشان. چینیها در سینمای خود همه افتخارات و اختراعات و.. را منسوب به خویش میکنند. بسیاری از بناها و آثار هنری در چین یادآور هنر باستانی این کشور است. اخیرا سینمای کره هم فعال شده است و البته ما هم چینیها و کرهایها را در بیشتر دیده شدن فرهنگ و تمدنشان کمک میکنیم و معمولا فیلمهای آنان را در پربیننده ترین ساعات رسانه ملی خود پخش میکنیم. اما دریغ از یک فیلم با کیفیت مطلوب درباره تاریخ و فرهنگ ایرانی!!! آیا واقعا ما دچار تاریخ پرستی آن هم پرستش تاریخ ایران هستیم؟!
اگر ما ایرانیها بخواهیم به تاریخمان افتخار کنیم، از کم توجهیها به تاریخ خود گلایه کنیم، به عدم رسیدگی به بناهای تاریخی همانند پاسارگاد اعتراض کنیم، امثال جناب یغمایی ما را نژادپرست خطاب میکنند.
به راستی دلیل عقب افتادگی ما چیست؟! بر همه آشکار است که عقب ماندگی ما به خاطر رذیلتهای اخلاقی است و حال نمونههایی از آن را ذکر میکنیم که گاه برخی از اشخاص تأثیر گذار به آن دامن میزنند. بسیاری از اشخاص دختران جوان را اغفال کرده و مورد سواستفاده جنسی قرار میدهند و زن را در حد یک کالای جنسی پایین میکشند و دم از روشنفکری میزنند. بسیاری از افراد جامعه ما بدون مطالعه دقیق صرفا مطالب دیگران را کپی میکنند. امروز شاهد رواج بی ادبی، پرخاشگری و بد دهنی هستیم که متأسفانه در گفتهها و به اصطلاح شعرهای برخی از به اصطلاح شاعران این رفتارهای ناهنجار تشویق میشوند!! دلیل عقب افتادگی ما این است.
پ.ن:
پس از این اظهارات آقای یغما گلرویی، بسیاری از هم میهنانی که در صفحه رسمی اینستاگرام ایشان به صورت کاملا آرام، مودبانه و با استدلال ایشان را مورد نقد قرار دادند، در یک اقدام زشت بلاک شدند!!!! جالب آنکه تعداد این هم میهنان بسیار زیاد بود. با توجه به این موضوع طبیعی است که افرادی مانند یغما گلرویی نمیتوانند ادعای آزاداندیشی و آزادی بیان داشته باشند.
بنمایه:
– دهقان، اشکان (۸ اردیبهشت ۱۳۹۵). «یغما گلرویی و کپی نوشتههای غیاث آبادی». پایگاه خردگان.
شرایط استفاده از نوشتار: