زرتشت
سوال مهم آن است که چرا امروزه بخش اعظم اوستای عهد ساسانی باقی نمانده است؟ هرچند گذار روزگار باعث نابودی منابع باستانی میشود ولی قطعا نابودی گستردهای که در یورش و سطله خلفا بر ایران رخ داد بی تاثیر نبوده است. موضوع نابودی علم و دانش توسط فاتحان، چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت. با توجه به منابع و مهمتر از آن، شواهدی آشکار که این موضوع را نشان میدهند.
در این نوشتار نام چندی از برجستهترین دانشمندان و اندیشمندان ایران باستان را میآوریم که در حوزههای پزشکی، اخترشناسی، فلسفه، کیمیاگری، موسیقی، ادبیات و… تبحر داشتند. باید توجه داشته باشیم که دانشمندانی که نام آنها مانده ارزش ویژهای دارند چراکه با آن همه نابودی که توسط بیگانگان رخ داد، آنقدر جایگاه آنها رفیع بوده است که این امکان به وجود آمده که نام آنها به دست ما برسد. در واقع کارهای ارزنده دانشمندان ایرانی پس از اسلام در ادامه کارهای دانشمندان ایران باستان بوده است و همه دانشمندان ایرانی در همه زمانها ارجمند هستند.
وقتی وندیداد را به بررسی میکنیم، در مییابیم که ناهمگونیها فراوان است، به طوری که بخشهای مختلف آن گویی در یک دوره نگارش نیافتهاند. به طوری که فرگردهای ابتدایی و انتهایی آن سبک نگارش متفاوتی دارند و گویی کهن تر هستند. هیچ موردی وجود ندارد که اثبات کند احکامی که در وندیداد آمده است را خود زرتشت ارائه داده است. شاید سالها پس از زرتشت برخی از موبدان در مکاشفات خود به چنین احکامی رسیده باشند که با اندیشههای زرتشت فاصله فراوانی داشته است. اساسا به نظر میرسد خود زرتشت احکامی ارائه نداده است که پیروان آیین زرتشتی ملزم به اجرای آن احکام در همه دورهها باشند...
جشن سده از جشنهای بزرگ ایرانی بوده است که همانند نوروز و مهرگان سخنان فراوانی درباره آن گفتهاند. مشهورترین داستانی که درباره سده گفتهاند، پیدایش آتش توسط هوشنگ است. جشن سده را میتوان جشن پیروزی نور بر تاریکی دانست که در فرهنگ ایرانی بارها به آن توجه شده است.
باستان شناسان از کشف یک کتیبه تاریخی که نام زرتشت بر روی آن حک شده خبر دادند. این کتیبه مربوط به اواخر دوره ساسانی در حوالی شهر استخر در مرودشت فارس کشف شده است. برای نخستین بار، نام زرتشت را بروی یک سنگ نوشته مشاهده نمودیم که در نوع خود بینظیر است.
١ دی: نخستین جشن دیگان: خُرم روز (روز برادری و خواهری)
۳ دی: آغاز رسیدگی کوروش بزرگ به پرستشگاههای بابل
۵ دی: سالروز درگذشت زرتشت
٨ دی: دومین جشن دیگان
١۵ دی: سومین جشن دیگان – جشن تبیکان
١۶ دی: جشن درامزینان
١۷ دی: سالروز درگذشت بابک خردمدین
٢٣ دی: چهارمین جشن دیگان
ایرانستیزان به منظور ایجاد تفرقه بین اقوام و مذاهب ایرانی، متون باستانی را یا تحریف میکنند و یا بخشهای مهم را سانسور میکنند! بر عکس ادعاهای ایرانستیزان، گیلان و مازندران جایگاه دلاوران ایرانی بوده است و به جنگاوری و دلیری شهرت داشتهاند. مازندران کنونی پایتخت ایران در اسطورهها بوده و گیلان هم زادگاه فریدون بوده است که علیه دیوها مبارزه کرد. در واقع بر اساس متون باستانی ایرانی، دیوها در گیلان بومی نبودهاند بلکه به این مناطق یورش آورند. بدون تردید این نواحی جایگاه پهلوانان ایرانی بوده است و در برابر اشغال گران ایستادگی کردند. در شاهنامه هم مازندران کنونی جایگاه یلان ایران خوانده شده است.
نکته مهمی که معمولا به آن توجه نمیشود این است که بر اساس اسطورههای ایرانی اگر پادشاهی به کژی و نابخردی و ستمگری روی میآورد، فره ایزدی از او دور میشد و دیگر شایسته پادشاهی نبود. یعنی مشروعیت خود را از دست میداد. جنبه بازدارندگی فره ایزدی قابل توجه است به طوری که هراس از دور شدن فره ایزدی و از بین رفتن مشروعیت باعث میشده که دادگری برای پادشاهان ایران باستان یک ارزش به شمار آید و اگر فرمانروایانی دادگر نبودند، رقبای سیاسی آنها که خون شاهی داشتند بهانه پیدا میکردند. میتوان گفت فره ایزدی بازدارنده ستمگری در منش ایرانشهری بوده است.
در متون مربوط به ایران باستان نیکی و بدی به صورت هست و نیست در مقابل هم قرار گرفتند به طوری که بارها در لا به لای متون باستانی زرتشتی اینچنین آمده است: هستی اورمزد، نیستی اهریمن
ایرانستیزان در ادامه تحریفها و دروغهای خود این بار برخی ادعا کردهاند که موبدان زرتشتی از واژههای جعلی برای شاخاب همیشگی پارس استفاده کردهاند! این در حالی است که اصلا در بند 52 متن پهلوی شهرستانهای ایرانشهر سخنی از دریا و دریای تازیان نیست. بلکه با توجه به ترجمه های معتبر اصطلاح «دژ تازیان» به کار رفته است.
در زمان ساسانیان تحولاتی در آیین زرتشتی رخ داد و به نظر میرسد در این دوره به دنبال منظم کردن این آیین برآمدند. آثار و منابعی وجود دارد که حاکی از وجود تحولات در این چندگانگی در زمان ساسانیان است.
ششم فروردین، زادروز گرانمایه پیامبر ایرانی، اشو زرتشت سپیتمان، پیام آور اهورایی راستی و روشنایی است که یکی از مناسبت های مهم جشن بزرگ «هفدرو» یا «نوروز بزرگ» در این روز است.
میدانیم نام اهورامزدا (خدای بزرگ آیین زرتشتی) در کتیبههای هخامنشی آمده است و مورخان یونانی عصر هخامنشی، تقریبا به صورت گسترده از زرتشت، پیامبر ایرانی یاد کرده اند. در این بین گفتار گزان توس و افلاطون درباره زرتشت بسیار مشهور است. بنابراین حضور آیین زرتشتی حداقل از زمان هخامنشیان در ایران قابل ردیابی است؛ هرچند احتمالا این آیین در ایران پیشینه بیشتری داشته است.
ایرانیان از گذشته تا به امروز و همچنین دیگر ملل کارهای ارزشمندی برای پاسداشت ارزش های ایرانی انجام داده اند. در برخی از مکانها بزرگداشت ایرانیان آنقدر شگفت انگیز است که از همه بیشتر خود ما ایرانیان شگفت زده میشویم. برخی از آنها به کوشش ایرانیان در گذشته نه چندان دور پدید آمدهاند. از آنجایی که بر شمردن همه این موارد در این مجال نمیگنجد در این نوشتار به معرفی چند مورد جالب میپردازیم.
یکی از مسائلی که درباره تاریخ و فرهنگ ایران اندیشهها را به خود مشغول میکند، مسئله ثنویت در دین ایرانیان باستان است. مینویِ بدیها هرگز توانایی حضور در جهان مادی را ندارد و فقط میتواند آن را به بدی، نابودی و تباهی بکشاند. تباهی که شاید آن را بتوان پادآفرینش نامید. متنی که بارها در لا به لای متون باستانی زرتشتی دیده میشود: «هستی اورمزد، نیستی اهریمن»
در تحقیق حاضر ما نخست تاریخچه ای از پژوهش های پیشین به دست می دهیم، آنگاه شواهد کتبی را به دقت بر می رسیم، و سپس با توجه به چند مسئله ناشناخته ثابت خواهیم کرد که: ۱- ازدواج با محارم در ایران باستان روا نبوده است. ۲- به رغم این ناروایی، چند مورد تاریخی از این گونه ازدواج ها رخ داده است. ۳- واژۀ خُوَئیت وَدَثَه (پهلوی:خوئیتوک دس) و صورت کتابی آن خوئیتودات که نخست معنی «ازدواج با خویشاوندان» می داده، بر اثر سؤ تعبیر واژه هایی که معادل «دختر» و «خویش» و «خواهر» بوده، به «ازدواج با محارم» تفسیر شده و مایه گمراهی ملانقطی های یونانی و رومی و ارمنی و مسیحی و اسلامی و حتی زرتشتی گردیده است.
یکی از جامع ترین نوشتارها درباره ازدواج با محارم در ایران باستان نوشته های پرفسور علیرضا شاپور شهبازی است که با یک بررسی جامع به این نتیجه رسیده که ازدواج با محارم در ایران باستان به صورت عمومی روا نبوده اما در چند مورد (همانند تاریخ دیگر ملل) چنین ازدواج هایی رخ داده است. نوشته ایشان به دو بخش تقسیم شده است که بخش دوم و مهم از نوشته ایشان در اینجا قرار گرفته است. در این بخش پژوهشگر به تحلیل داده ها و تطبیق آنها با روایات تاریخی پرداخته و نتایج را مطرح کرده است.