وقتی وندیداد را به بررسی میکنیم، در مییابیم که ناهمگونیها فراوان است، به طوری که بخشهای مختلف آن گویی در یک دوره نگارش نیافتهاند. به طوری که فرگردهای ابتدایی و انتهایی آن سبک نگارش متفاوتی دارند و گویی کهن تر هستند. هیچ موردی وجود ندارد که اثبات کند احکامی که در وندیداد آمده است را خود زرتشت ارائه داده است. شاید سالها پس از زرتشت برخی از موبدان در مکاشفات خود به چنین احکامی رسیده باشند که با اندیشههای زرتشت فاصله فراوانی داشته است. اساسا به نظر میرسد خود زرتشت احکامی ارائه نداده است که پیروان آیین زرتشتی ملزم به اجرای آن احکام در همه دورهها باشند...
بارها دیدهایم و شنیدهایم که احکامی از ایران باستان میگویند و به اوستا و اکثرا وندیداد استناد میکنند. مانند همیشه ایرانستیزان هم به قضیه ورود میکنند و پس از افزودن موارد دلخواه در راستای اهداف خود گام بر میدارند!
البته ما در بررسیهای تاریخی ادیان و مذاهب همواره باید شرایط زمانی را در نظر بگیریم. اما به هر حال باید پذیرفت که برخی از احکامی که در وندیداد آمده است، عجیب به نظر میرسند.
سوال اساسی و مهم این است که آیا این احکام را شخص زرتشت ارائه داده است؟ همچنین سوال دیگر این است که این احکام اصلا اجرا میشدند؟! سوال اساسی دیگر این است که مربوط به چه دورههای بودند؟!
واقعیت آنکه هیچ موردی وجود ندارد که اثبات کند این احکام و قوانین را خود زرتشت ارائه داده است و اتفاقا شواهدی وجود دارد که نشان میدهد بخشهایی پس از زرتشت، شاید نزدیک به هزار سال پس از او به اوستا افزوده شده است.
ما فقط میتوانیم بگوییم گاهان از سرودههای زرتشت است و درباره بخشهای مختلف اوستا و اینکه در چه زمانی و توسط چه کسانی نگارش یافته اند، پژوهشها ادامه دارند.
نکاتی درباره اوستا و وندیداد
باید توجه داشت که اوستا کتابی مانند قرآن یا کتب مقدس ادیان دیگر نیست که پیروان آیین زرتشتی اعتقاد داشته باشند همه آن به زرتشت وحی شده است! بلکه اوستا مجموعهای از متون باستانی است که به مرور گردآوری شده است. بنابراین حتی درباره تاریخ نگارش بخشهای مختلف آن در میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد.
دکتر جلیل دوستخواه درباره اوستا توضیحات قابل توجهی داده است که در اینجا بخشهایی از آن را میآوریم:
آنچه امروزه به نام اوستا در دست داریم و از چند سده پیش از این در دانشگاهها و مراکز علمی بزرگ جهان محور پژوهشهای اوستا شناختی بوده، به سبب کاهشها و افزایشها و جابجاییها و دستکاریهای فراوانی که در طول تاریخ در آن راه یافته، نابسامان و ناهمگون است. از همین رو پژوهش در این نامه کهن و شناخت دقیق مفاهیم و رازها و اشارههای آن، کاری است دشوار … در طول بیش از یک هزاره اخیر، دست نویسهای بازمانده اوستا تنها به صورت متنهای ورجاوند دینی زرتشتیان، در ایران و هندوستان در اختیار خود آنها بود و در آیینهای مذهبی ایشان خوانده میشد و دیگران یا از وجود آنها هیچ خبری نداشتند و یا از راه اشارهها و یادآوریهای پراکنده، مطالب افسانه گونه و بی بنیادی درباره آنها به خاطر سپرده بودند (دوستخواه، ۱۳۸۵: ج۱، صص سه و چهار).
وقتی وندیداد را به صورت ویژه مورد توجه قرار دهیم، در مییابیم که این ناهمگونیها بسیار قابل توجه است. گویا بخشهای مختلف وندیداد در یک دوره نگارش نیافتهاند. به طوری که فرگردهای ابتدایی و انتهایی آن سبک نگارش متفاوتی دارند و گویی کهنتر هستند. جلیل دوستخواه در این باره مینویسد:
دو فرگرد نخستین و چهار فرگرد واپسین «وندیداد» سبک نگارش و محتوای متفاوت با دیگر فرگردها دارند و احتمالا بازماندهای است از اساطیر کهن آریایی که نمیدانیم به چه علت با فرگردهای سوم تا هجدهم همراه و در یک مجموعه آمده است (دوستخواه، ۱۳۸۵: ج ۲، ص ۶۵۵).
تاکید میکنیم که هیچ منبع و دلیلی وجود ندارد که نوشتههای وندیداد را خود زرتشت نوشته باشد و بررسی های زبان شناسی آن را رد میکند.
اکثر موارد عجیب که ایران ستیزان به آن استناد میکنند مربوط به همان فرگردهای سوم تا هجدهم است.
نگاهی به نوشتههای عجیب وندیداد
نکته قابل توجه آنکه احکامی که در بخشهایی از وندیداد آمده، ناممکن به نظر میآیند و چندان عاقلانه نیستند. برای مثال یکی از موارد عجیب در فرگرد ۱۴ درباره مجازات کشتن سگ آبی آمده است بسیار عجیب است. در ابتدای این بخش اینچنین آمده است:
زرتشت از اهورهمزدا پرسید: ای اهورهمزدا! ای سپندترین مینو... کسی که سگ آبی را سگی که از هزار سگ نرینه و هزار سگ مادینه زاده شده است چنان بزند که جان از تن وی جدا شود، پادافره گناهش چیست؟ (وندیداد، فرگرد ۱۴، بخش ۱).
در ادامه پس از آنکه مجازات تازیانه و... ذکر میشود، اینگونه آمده است:
او باید ده هزار مار بر شکم خزنده را بکشد.
او باید ده هزار مار سگ نمای را بکشد.
او باید ده هزار سنگ پشت را بکشد.
او باید ده هزار از قورباغگانی را که در خشکی می زیند، بکشد.
او باید ده هزار موردانه کش را بکشد.
او باید ده هزار مورگزنده و گودال کن و آسیب رسان را بکشد.
او باید ده هزار کرم خاکی را بکشد.
او باید ده هزار مگس چندش انگیز را بکشد.
...
(وندیداد، فرگرد ۱۴، بخش ۵)
ملاحظه میکنید که در این بخش نزدیک به ۸۰ هزار جانور باید کشته شوند!!!!! کشتن ۸۰ هزار جانور حتی با ابزار بسیار پیشرفته امروز کار راحتی نیست. چه برسد با ابزارهای دوران باستان! آن هم جانورانی مانند کرم خاکی و مار!
از سوی دیگر سگ آبی موجودی نیست که در جهان ایرانی آنقدرها حضور داشته باشد! بسیار عجیب است که زرتشت برای کشتن چنین حیوانی مجازاتی تعیین کرده باشد.
تناقض قابل توجه آن است که سرودههای زرتشت در گاهان با این رویکردها کاملا فاصله دارد و دغدغه سراینده گاهان اصلا این موارد نیست.
اینگونه نوشتارهای عجیب، سوالات بسیار را به وجود آورده است. اکثر پژوهشگران می پذیرند که این نوشتهها از خود زرتشت نیست چرا که هم تناقضات زیاد است و هم شواهدی برای اثبات این موضوع وجود ندارد.
اما درباره اینکه دقیقا چه کسانی و با چه هدفی چنین مواردی را به زرتشت نسب داده اند فرضیههای زیادی مطرح شده است.
ما هم فقط میتوانیم فرضیه مطرح کنیم چرا که منابع کافی برای بررسی این موضوع نداریم.
آیا وندیداد از متون مکاشفهای است؟
همواره بشر به دنبال آن بوده است که به حقایق گذشته، آینده و جهان دیگر پی ببرد. هنوز هم این آرزو در میان همه آدمیان وجود دارد. طبیعتا موبدان زرتشتی هم چنین آرزویی داشتند.
پس از یورش الکساندر مقدونی و چند قرن سطله یونان گرایان در ایران، منابع ایرانی زیادی نابود شدند. به نظر میرسد بخشهای زیادی از متون مذهبی زرتشتی هم از میان رفتند. بنابراین بعید نیست که با توجه به رویکرد بشر در آن دوران، موبدان یکی از راهها برای رسیدن به حقایق را مکاشفه در نظر میگرفتند.
تردید نداریم که موضوع مکاشفه در میان موبدان ایران باستان وجود داشته است. کما اینکه یک کتاب بسیار مشهور با نام ارداویرافنامه وجود دارد که موبدی دارای جایگاه ویژه، در مکاشفات خود به دنیای پس از مرگ سفر میکند.
از سوی دیگر میدانیم که در میان موبدان نوشیدن نوشابههای اساطیری رواج داشته است که گویی فراتر از یک شراب سکر آور بوده است. این نوشابه که با نامهایی مانند هوم یا هئومه شناخته میشود، حالتی مقدس برای موبدان داشته است و گویا با خوردن آن شخص حالت غیر طبیعی میگرفته است.
البته خود زرتشت در گاهان به پلیدی نوشیدنیهایی که باعث از بی خود شدن میشوند اشاره کرده است (نگاه کنید به: گاهان زرتشت، برگردان دوستخواه، ص ۶۷). یعنی این کار موبدان را نمی توان همراستا با اندیشههای زرتشت دانست.
وقتی این موارد را کنار هم میگذاریم و از سوی دیگر با بخشهای عجیب و غریب وندیداد مانند همان مجازات کشتن سگ آبی و... توجه می کنیم، گویی بخشهای مختلف وندیداد توسط اشخاصی نوشته شده است که حالت طبیعی نداشتهاند. گویا آنها با قصد مکاشفه و تحت تاثیر نوشابههای اساطیری به این نوشتهها رسیدهاند.
البته این فرضیه برای همه بخشهای وندیداد مطرح نمیشود بلکه بیشتر درباره همان فرگردهای سوم تا هجدهم مورد توجه قرار گرفته است.
به هر حال هیچ شواهدی هم وجود ندارد که پس از این مکاشفات این احکام تبدیل به قانون و لازمالاجرا برای همگان میشدند.
سخن پایانی
استناد به وندیداد برای آنکه موضوعی را درباره ایران باستان ثابت کنیم چندان معتبر نیست. متاسفانه گروههای مختلفی فعالیت میکنند که نوشتههای فرگردهای سوم تا هجدهم وندیداد را به عنوان احکام قطعی آیین زرتشتی در نظر می گیرند! اما اکثر پژوهشگران پذیرفتهاند که بخشهای زیادی از وندیداد از خود زرتشت نیست!
فرگردهای سوم تا هجدهم وندیداد نه تنها نمیتواند بازگوکننده احکام آیین زرتشت باشد، بلکه به نظر میرسد گاهی دربردارند مواردی خلاف مرام زرتشت است. مرامی که از گاهان یعنی سرودههای زرتشت میتوان برداشت کرد.
شاید سالها پس از زرتشت برخی از موبدان در مکاشفات خود به چنین احکامی رسیده باشند که با اندیشههای زرتشت فاصله فراوانی داشته است.
اساسا به نظر میرسد خود زرتشت احکامی ارائه نداده است که پیروان آیین زرتشتی ملزم به اجرای آن احکام در همه دورهها باشند.