اندیشه
ریشههای هویت ایرانی در زمانهایی شکل گرفته است که هنوز مرزهای سیاسی و حکومتهای فراگیر شکل نگرفته بودند. به طور خلاصه چند مورد مهم وجود داشته است که همواره همگرایی را تقویت میکرده است از جمله میتوان به آرزوهای مشترک، داستانهای اسطورهای، جشنها و زبان مشترک اشاره کرد.
در بررسی ارزشها و باورهای ایران باستان جایگاه والای آبادگری و آبادانی قابل توجه است. به طوری که گویی آبادانی صرفا یک کار زمینی و مادی برای مردمان و پادشاهان نبوده بلکه کاری مقدس و معنوی برای آنها بوده است. گویی شادی خدای بزرگ در نتیجه شادی مردم و زیبایی زمین و آسمان به دست می آمده است.
از دوران باستان در میان ایرانیان خردمند، اندیشههایی بوده که در سخنگان پارسی دوران پس از اسلام نمود ویژهای داشته است. میتوان گفت گاه گاهی، پارسی گویان پس از اسلام به بهترین گونه اندیشهها را بازگو کرده اند و نمی دانم آیا بهتر از سخنان و سروده های آنان می توان روشنگری کرد یا خیر؟! هنگامی که این سرودهها را میخوانیم شاید ناخودآگاه یادی از خردمندان ایران باستان کنیم.
شاهنامه افزون بر اینکه حماسه میهنی ایران است؛ خردنامه فرزانشی فرهنگ ایرانی نیز به شمارمیآید که فردوسی فرزانهی توس بسیاری از ویژگیهای مینوی و فرزانشی را با هنر سخنوری و داستانپردازی خویش در جای جای ساختارشاهنامه گنجانده است. اگر همه بندهای اندرزآمیز شاهنامه، گفتههای فرزانهی توس و سخنان باشندگان داستانها برونآوری و گردآوری گردد، گرداوردی فرزانشی و جداسر در چند هزار بند بدست خواهد آمد…
هنگامی که به اندیشه ها، کردار و گفتار بزرگان ایرانی نگاهی میاندازیم، پی میبریم که همانندی و یکسانی فراوانی وجود دارد. آن هم کسانی که با بازه زمانی نزدیک به هزار سال از یکدیگر می زیستهاند! برای این همانندیها نامی بهتر از «خرد ایرانی» نیافتیم که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
نکته مهمی که معمولا به آن توجه نمیشود این است که بر اساس اسطورههای ایرانی اگر پادشاهی به کژی و نابخردی و ستمگری روی میآورد، فره ایزدی از او دور میشد و دیگر شایسته پادشاهی نبود. یعنی مشروعیت خود را از دست میداد. جنبه بازدارندگی فره ایزدی قابل توجه است به طوری که هراس از دور شدن فره ایزدی و از بین رفتن مشروعیت باعث میشده که دادگری برای پادشاهان ایران باستان یک ارزش به شمار آید و اگر فرمانروایانی دادگر نبودند، رقبای سیاسی آنها که خون شاهی داشتند بهانه پیدا میکردند. میتوان گفت فره ایزدی بازدارنده ستمگری در منش ایرانشهری بوده است.
واژه فرهنگ و واژههایی همانند آن از دیر باز در زبانهای گوناگون بوده و در دورههای گوناگون معانی مختلفی به خود گرفته است. با نگاهی به گذشته ایرانزمین، یکی از موفق ترین اقدامات در تاریخ بشر، در راه رسیدن به یک نظام فرهنگی را مشاهده میکنیم.
کاربرد واژۀ «فرهنگ» در روابط اجتماعی بسیار رایج میباشد و تا به امروز کوششهای زیادی در راستای یافتن تعریفی علمی از فرهنگ صورت گرفته است. در این جستار بیشتر از آنکه درباره تعریف فرهنگ سخن بگوییم به معنای واژه فرهنگ در زبان پارسی و زبانهای اروپایی میپردازیم به ویژه معنای کهن آن. فرهنگ در زبان پارسی با معنای آموزش و پرورش در ارتباط بوده است. این واژه صرفاً اشاره به آموزشهای علمی نداشته است و هنرآموزی، آموزشهای اخلاقی و به بیان دیگر ادب و تربیت همه جانبه را شامل میشده است. از این رو تا به امروز شخصی که با اخلاق است و در جنبههای علمی هم پیشرفت دارد، «با فرهنگ» خوانده میشود.