از دوران باستان در میان ایرانیان خردمند، اندیشههایی بوده که در سخنگان پارسی دوران پس از اسلام نمود ویژهای داشته است. میتوان گفت گاه گاهی، پارسی گویان پس از اسلام به بهترین گونه اندیشهها را بازگو کرده اند و نمی دانم آیا بهتر از سخنان و سروده های آنان می توان روشنگری کرد یا خیر؟! هنگامی که این سرودهها را میخوانیم شاید ناخودآگاه یادی از خردمندان ایران باستان کنیم.
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
(شیخ بهایی)
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
(فروغی بسطامی)
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
(حافظ)