در یکی از نوشتههای این تارنگار، نویسنده محترم اذعان کرده که ابتدا رویکرد متفاوتی داشته است (مشابه سایتهای ادیان نت و راه راستی) ولی به سبب درک مشکلات اقتصادی ایران، حدود ۳ سال است که تغییر رویکرد داده است. او خود ادعا میکند با هر دو گروه افراطیهای به ظاهر مذهبی (به قول خودش متحجرین) و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران (به قول خودش باستانگراها) مخالف است و به نقد هر دو میپردازد. ولی در نوشتههای تارنگار مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است.
یکی از تارنگارهایی که سالهاست فعالیت ایرانستیرانه می کند و تاریخ ایران را تحریف می کند، «وبلاگ مکتب رئالیسم» است. نام و مشخصات صاحب این تارنگار مشخص نیست. اغلب نوشتههایی که بر ضد تاریخ و فرهنگ ایران نگاشته، همان دروغها و تحریفهایی هستند که سایتها و کانالهای دیگر ایرانستیزان هم آنها نوشتند. پایگاه خردگان تا کنون به بسیاری از اینها پاسخ داده است.
این تارنگار چندین نوشته علیه پایگاه خِرَدگان و نویسندههای این پایگاه منتشر کرده است. بیشتر نقدهای این تارنگار مربوط به گفتگوها در بخش دیدگاهها و پرسش و پاسخ در نسخه قدیمی پایگاه خردگان است آن هم مواردی که اکثرا موضوع اصلی نوشته چیز دیگری بوده است. برای نمونه چند پاسخ نویسندههای پایگاه خِرَدگان در بخش دیدگاهها درباره کشتار و جنایات خلفا را گزینش کرده است در صورتی که موضوع اصلی یورش اعراب به ایران نبوده است و در لابلای بحثها خیلی کوتاه و اندک به کتابهایی استناد شده است.
به هر روی در نوشتههای تارنگار مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است. لازم به ذکر است که اکنون نوشتههای کامل و مستند درباره جنایات و کتابسوزی خلفا در پایگاه خردگان آماده شدهاند که پاسخهای کاملی به تحریف گران داده شده است.
در یکی از نوشتههای این تارنگار، نویسنده محترم اذعان کرده که ابتدا رویکرد متفاوتی داشته است (مشابه سایتهای ادیان نت و راه راستی) ولی به سبب درک مشکلات اقتصادی ایران، حدود ۳ سال است که تغییر رویکرد داده و به نظر میرسد به افکار عبدالکریم سروش و علی شریعتی نزدیک شده است.
او خود ادعا میکند با هر دو گروه افراطیهای به ظاهر مذهبی (به قول خودش متحجرین) و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران (به قول خودش باستانگراها) مخالف است و به نقد هر دو میپردازد. به طور کلی گویا همفکر کسانی مانند علی شریعتی است ولی در دفاع از همفکرانش دچار ضعف است.
مثلاً مطلبی با عنوان «علی شریعتی، مطرود امت گرایان و مغضوب باستانگرایان»، تنها حرفش این است که بگوید هم باستانگرایان و هم امت گرایان با علی شریعتی ضدیت دارند. ولی اصلا دفاع قانع کنندهای از افکار شریعتی ارائه نمیدهد!!
این موضوع وقتی آشکار میشود که در آن نوشته، لینک نوشتار پایگاه خِرَدگان در نقد علی شریعتی است را قرار داده و تنها ایرادی که گرفت لفظ «بی سواد» است که او آن را توهین پایگاه خِرَدگان به علی شریعتی میداند!!
جالب است که همان نوشته شریعتی را که ما نقد کردیم، قبلا این سایت در نوشتههای خود به آن ارجاع داده بود ولی در اینجا نقد دانشورانه و مستندی ارائه نداده است و به یک کلمه «بی سواد» ایراد گرفته است!!
لازم به ذکر است که عبارت «بی سواد» در نوشته پایگاه خردگان در واکنش به این نوشته علی شریعی آمده است:
این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر میخوریم اما چه زود دماغ سوخته میخرند! اسمها همه خارجی است، بختیشوع و… آری، اینها دانشمندان روم شرقیاند… (۱).
میبینیم که اتفاقا گفته شریعی توهین آمیز است و وقتی با این ادبیات دور از ادب نام بختیشوع را درباره دوران انوشیروان میآورد، چیزی غیر از بی سوادی نیست. شریعتی گویا زمان را گم کرده است و نمیدانسته که خاندان بختیشوع در دوران خلفا و پس از اسلام ریاست دانشگاه گندیشاپور را بر عهده داشتند و حداقل نامی مانند بختیشوع نمیتواند چیزی درباره سازندگان گندیشاپور ثابت کند.
عبارت بی سواد یک صفت منفی است و توهین نیست. اگر قرار باشد هر صفت منفی را مصداق توهین و فحاشی بدانیم، تارنگار مکتب رئالیسم بسیار فحاشیهای بدتر از «بی سواد» گفته است! برای مثال نویسنده این تارنگار در مطلبی که اقتصاد ایران را با ایتالیا مقایسه می کرد، از الفاظی چون «یاوه گویان جیره خوار حکومتی» و «متحجرین افراطی» استفاده کرده است!! (ما فقط به الفاظی که نوشته اشاره می کنیم و قصد نقد محتوای این نوشتههای حوزه اقتصاد را نداریم).
به هر روی در واکنش به ادعای نادرست شریعتی آن هم پس از گفتن «چه زود دماغ سوخته میخرند» توسط او، باید بپذیریم عبارت «بی سواد» چندان نامناسب نیست. ما تلاش میکنیم واکنش ها درخور گفتههای اشخاص باشد.
علاوه بر تحریفها، در تارنگار مکتب رئالیسم نوعی سرگردانی دیده می شود. نویسنده این تارنگار از طرفی به سیاست و اقتصاد ایران و رویکردهای افراطیهای به ظاهر مذهبی انتقاد میکند و از طرفی دیگر بر ضد تاریخ و فرهنگ ایران مطلب مینویسد!!
از سویی از آیات قرآن و تصاویر کعبه و نمادهای اسلامی استفاده میکند، از سوی دیگر عکس پروفایل خود را که در همه صفحات نشان میدهد، عکس مانی (که در دوران ساسانیان ادعای پیامبری کرد) را گذاشته است. آیا نویسنده محترم به پیامبری مانی اعتقاد دارد؟!
در نوشتههای این تارنگار نوعی حمایت از خلفای نخستین (یا به قول خودشان راشدین) به چشم میخورد؛ خلفایی مانند ابوبکر و عمر. از سوی دیگر منتقد «متحجرین» است!
در کل همان طور که توضیح داده شد، مطالب این وبلاگ در وضعیتی است که میتوان آن را «سرگردانی و تحریف» نامید و عنوان «مکتب رئالیسم» چندان مناسب این تارنگار نیست.
پیشنهاد ما به نویسنده محترم این تارنگار این است که مطالعه بیشتری درباره تاریخ ایران باستان و تاریخ اسلام داشته باشند تا شاید نگاه واقع گرایانه تری پیدا کنند. همانطور که زمانی تغییر رویکرد دادند این بار در جهت درستتری تغییر رویکرد بدهند.