تاریخ و فرهنگ ایران زمین

پاسخ به واکنش سایت استوا به خردگان

پاسخ به واکنش سایت استوا به خردگان

آیا واکنش سایت استوا که حتی یک منبع هم ندارد، می‌توان نقد دانست؟!

پاسخ به واکنش سایت استوا به خردگان

سایت استوا در مطلبی با عنوان «نقدی بر نقدهای سایت خردگان» به پایگاه خردگان واکنش نشان داده است. البته در این واکنش نکته مثبتی وجود دارد و اینکه همانند بسیاری از دیگر واکنش‌ها با توهین و ناسزا همراه نیست. متأسفانه چند وقتی است که شاهد جوسازی علیه خردگان هستیم و شاید این موضوع به دلیل همراهی هم‌میهنان گرامی با پایگاه خردگان است.

گویا مطلب «استادان تحریف» پایگاه خردگان، گردانندگان سایت استوا را به تکاپو انداخته است چرا که در آن مطلب به نوشته‌های رضا مرادی غیاث آبادی و ناصر پورپیرار پاسخ مستند داده شده و سایت استوا از مطالب پورپیرار و غیاث آبادی استفاده کرده است.

حتی در یک مطلب دروغین با عنوان «قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی»، دست اندرکاران سایت استوا، مطالب تحریفی رضا مرادی غیاث آبادی را کپی کرده بودند که متأسفانه همه آنها دارای ادعای‌های دروغین می‌باشد و منابع آشکارا تحریف شده‌اند.

نگاه کنید به:

سایت استوا و کپی نوشته‌های غیاث آبادی

اما سوال مهم درباره واکنش سایت استوا به پایگاه خردگان این است که آیا می‌توان نام این واکنش را نقد گذاشت؟! مشخص است که نویسنده محترم مطلب سایت استوا، مطالب پایگاه خردگان را به صورت کامل مطالعه نکرده است.

در نوشته سایت استوا که مدعی است به خردگان نقد کرده است، حتی یک منبع و یک استناد دیده نمی‌شود! این در حالی است که پاسخ بسیاری از موارد مطرح شده در واکنش سایت استوا در نوشتارهای گوناگون پایگاه خردگان آمده است.

چنین می‌نماید که نویسنده محترم مطلب سایت استوا بیشتر از روی احساس واکنشی نشان داده است و مواردی که در نوشته‌های رضا مرادی غیاث آبادی و ناصر پورپیرار دیده است را تکرار کرده است!

از این روی اصلا واکنش سایت استوا را نمی‌توان نقد دانست، چرا که کسی می‌تواند نقد درستی داشته باشد که مطالب را به صورت کامل مطالعه کرده باشد.

به هر حال در این نوشتار برای روشن شدن موضوع، سعی می‌کنیم درباره واکنش سایت استوا سخن بگوییم، هرچند مطلب سایت استوا سطحی نگرانه است.

سایت استوا بحث را از تصویر مطلب «استادان تحریف» خِرَدگان شروع می‌کند و معتقد است نباید غیاث آبادی و پورپیرار را با هم مقایسه کرد.

در مطلب سایت استوا می‌خوانیم:

قرار دادن تصویر آقای غیاث آبادی و پورپیرار در کنار هم به نظر کمی ناشیگیری به نظر می رسد، غیاث آبادی کسی است که مطالبی مستند را از کتاب ها و منابع تاریخی مورد قبول و مورد استناد اهالی تاریخ بیرون کشیده است که تا کنون کمتر کسی جرئت اشاره به آن ها را داشته است (استوا).

گویا نویسنده محترم چندان با رضا مرادی غیاث آبادی آشنا نیست. چرا که شباهت‌های فراوانی میان پورپیرار و غیاث آبادی دیده می‌شود. تا حدودی از نوشته‌های سایت استوا هم می‌توان به این شباهت پی برد.

آن چیزهایی که از نظر سایت استوا، اهالی تاریخ جرئت نکردند به آنها اشاره کنند در واقع تحریف‌های منابع است!!! از همین نوشته سایت استوا می‌توان به تازگی نوشته‌های غیاث آبادی پی برد. همانند گفته‌های پورپیرار که تازگی داشت چرا که بسیاری از مواردی که غیاث آبادی و پورپیرار گفته‌اند در منابع نیامده است یا تحریفی هستند و طبیعی است که تا کنون پژوهشگران برجسته به آنها اشاره نکرده‌اند.

نگاه کنید به:

غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی

پاسـخ به رضا مرادی غیاث آبادی

تارنگار نقد رضا مرادی غیاث آبادی

پاسخ به ناصر پورپیرار

غیاث آبادی به ترجمه‌های پر از اشکال استناد کرده است که پژوهشگران از قبل می‌دانستند که این ترجمه‌ها اشتباه هستند و دیگر کسی از ترجمه های قدیمی و پر از اشکال استفاده نمی‌کند. هرچند غیاث آبادی حتی به همان ترجمه‌ها هم وفا دار نبوده است. مثلا غیاث آبادی درباره فتح نینوا توسط کوروش مطالب دروغینی را نوشته است اما کوروش اصلا نینوا را فتح نکرده است!!! در هیچ منبعی هم فتح نینوا توسط کوروش نیامده است.

نگاه کنید به:

رسوایی دیگری برای کوروش‌ستیزان: کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد

مطالب آقای غیاث آبادی آنقدر تحریف شده هستند که با یک نگاه کوتاه به نوشته‌های ایشان می‌توان به تحریفی بودن آنها پی‌برد.

شباهت وضعیت تحصیلی غیاث آبادی به پورپیرار هم کاملا آشکار است. به نظر می‌رسد غیاث آبادی همانند پورپیرار اصلا تحصیلات دانشگاهی ندارد و نظریاتش همچون پورپیرار بدون پشتوانه است.

نگاه کنید به:

آیا غیاث آبادی اصلا تحصیلات دانشگاهی دارد؟!

با این حال نویسنده مطلب استوا نتوانسته است علاقه خود به گفته‌های پورپیرار را کتمان کند و گفته‌های پورپیرار را قابل تأمل دانسته است و این هم به دلیل نا آشنایی این نویسنده با تاریخ پژوهی و باستان‌شناسی است.

نگاه کنید به:

پاسخ به ناصر پورپیرار

اسناد و مدارک فراوانی، سکونت در تخت جمشید را به اثبات می‌رسانند

نکته مهم آنجاست که غیاث آبادی حتی بدنام تر از پورپیرار شده است. به طوری که حتی کوروش‌ستیزان و ایران‌ستیزان هم سعی می‌کنند اگر از مطالب غیاث آبادی استفاده کنند، اصلا نام او را نبرند. چرا که وقتی نام غیاث آبادی بیاید همه می‌فهمند که با مطلبی دروغین و تحریفی روبرو هستند. در واقع ایران‌ستیزان برای عوام فریبی مطالب او را می‌آورند اما اشاره‌ای به نام او نمی‌کنند!!! این خود نشان می‌دهد که ایران‌ستیزان حتی به مآخذی که استناد می‌کنند هم اعتماد ندارند!

نگاه کنید به:

کانال حقیقت باستان و کپی نوشته‌های غیاث آبادی

نویسنده مطلب سایت استوا سپس می‌نویسد:

نویسنده [خردگان] در پاسخ سوالی که از بت پرستی کوروش و نام بردن از مردوک در منشور خود می پرسد، می نویسد:

«استوانه کوروش به زبان بابلی و احتمالا توسط کاهنان بابلی نگارش یافته است. طبیعی است بعضی از ارزش‌های بابلی در آن متن اضافه شده است. این نکته قابل ذکر است که به طور مثال کلمه خدا در فارسی موجود است. در زبان بابلیان کلمه ای که ما اکنون خدا می‌نامیم، مردوک بوده است و این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانه‌ای که با سنت بابلی و نوسط بابلیان نگاشته شده است».

این مطلب به این معنا است که کوروش هیچ نظارتی بر روی نوشتن این منشور و هیچ اطلاعی از آنچه نوشته می‌شود نداشته است،

…. با توجه به آنچه که نویسنده این مطلب گفته است می توان نتیجه گرفت که کوروش دستور داده است که از خدای یکتا نام ببرند اما کاهنان اسم بت خودشان را جای خدای یکتا قرار داده اند و حتی کوروش را به پیامبری این بت هم رسانده اند. این حرف به قدری خنده دار و بی سند است که هیچ چیز جز نقل بدون شرح آن نمی تواند آن را رد کند … (استوا).

در واقع اصلا در نوشتارهای پایگاه خِردگان نیامده است که کاهنان بدون اطلاع کوروش استوانه را نگاشته اند! و نویسنده مطلب سایت استوا ذهنیت خود را به رشته تحریر درآورده و البته به قول خود نویسنده سایت استوا این حرف خنده دار و بی سند است. در واقع نویسنده محترم مطلب سایت استوا در اینجا به ذهنیت خودش نقد کرده است.

مشخص است که نویسنده مطلب سایت استوا مطالب ما را به درستی نخوانده است و این بسیار باعث تاسف است که مطلبی را که درست نخوانده اند به اصطلاح خود نقد می‌کنند. این پدیده‌ای است که در جوسازی های علیه خردگان فراوان دیده ایم.

بنگرید به:

نقد خردگان بدون مطالعه مطالب آن!!

ما هیچگاه مطابق با تحلیل نویسنده سایت استوا نگفتیم که کوروش از محتوای منشور خبر نداشته است.

در زبان بابلیان کلمه‌ای که ما اکنون خدا می‌نامیم، مردوک بوده است و این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانه‌ای که با سنت بابلی و نوسط بابلیان نگاشته شده است، یاد شود. این بدان معنا نیست که مثلا کاهنان بابلی بدون اطلاع کوروش بزرگ این استوانه را نوشته باشند.

این موضوع در مطلبی درباره دین کوروش به صورت مفصل توضیح داده شده است اما برای روشن شدن موضوع در اینجا هم اشاره‌ای می‌کنیم و توضیح می‌دهیم که چرا نوشته‌ایم در زبان بابلیان کلمه ای که ما اکنون خدا می‌نامیم، مردوک بوده است و معادل آن در زبان بابلی یعنی مردوک گنجانده شده است آمده است.

نخست باید توجه داشت که متن لوح برای خوانندگان و شنوندگان بابلی نوشته شده است پس باید از مفاهیمی سخن گفت که خواننده و شنونده بابلی آن را درک کند. به عنوان مثال اگر کلمه اهورامزدا در لوح بابلی گنجانده می‌شد قطعا بابلی‌ها هیچ درکی از این کلمه و معنای آن نداشتند.

این درست همان کاری است که داریوش کرده است. میدانیم که داریوش در کتیبه‌های متعدد خود در آرامگاه خود و تخت جمشید و بیستون خود را در متن پارسی باستان پرستنده اهورامزدا معرفی می‌کند ولی در رونوشتی که از کتیبه بیستون در بابل کشف شده است کلمه معادل بابلی جایگزین اهورامزدا شده است. به توضیح زیر از مطلب «دین کوروش بزرگ چه بود؟» توجه کنید:

توجه به این سنت‌های بابلی وقتی جالب می‌شود که در اسناد باقی مانده از دوران داریوش بزرگ و در سندی که در خود بابل و برای مخاطب بابلی تنظیم شده است، «بِل» جای «اهورامزدا» را گرفته است!!! می‌دانیم که در کتیبه بیستون اهورامزدا رهنمای داریوش است اما در قطعه‌ای از یک رونوشت بابلی کتیبه بیستون، که در خود بابل و بر یک یادمان سنگی کنده شده بود و به طور آسیب دیده به دست آمده است، خدای رهنمای داریوش، که همو نیز داریوش را به شاهی برگزیده به جای اهورامزدا در متن اصلی، بِل خوانده شده است. که خواننده بابلی از آن مردوک را برداشت خواهد کرد؛ یعنی همو که رهنمای کوروش نیز بود و اکنون رهنمای داریوش است (استالپر، ١۳۹۴: ص ۹۴).

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، درون مایه متن و بررسی اندیشه درونی استوانه کوروش است. اگر به جای آنکه با ظاهر نگری، درگیر واژه‌ها شویم، به صورت کلی به درون مایه متن نگاه کنیم، متن استوانه کاملا یادآور اندیشه‌های ایرانی می‌باشد اما با نمادها و نگرش‌های زبان دیگر بیان شده است. گویا این متن یک رفتار بر اساس اندیشه‌های ایرانی را با زبان دیگر گزارش می‌کند. این موضوع در دیگر متون از جمله متن‌های یهودیان هم مورد توجه قرار می‌گیرد.

دکتر تورج دریایی با بررسی منابع یهودی در کنار استوانه کوروش و با تحلیلی شایسته می‌نویسد:

در کتاب عزرا هم موضوع بازسازی پرستشگاه خدایان را می بینیم که در اسناد میان‌رودانی که در بالا ارائه شد دیده می‌شود…

این دیدگاه دارای اهمیت است، اما نه فقط برای اهداف تبلیغانی که کوروش می‌توانست با سنت‌های متعددی به آن دست یابد، بلکه به دلیل یک اندیشه کاملا ایرانی که من به آن معتقد هستم. مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهوره‌مزدا ارتباط دارد. اهوره‌مزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگره مینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متن‌ها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست می‌یابیم که به عنوان نماینده اهوره‌مزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز می‌گرداند. در نتیجه پادشاهان بیدادگر پیشین (نبوکدنزار، نبونه‌ئید و…) نماینده بی نظمی / دروغ، اهریمن یا انگره‌مینو شدند. گذشته از این، نبونه‌ئید با کودتا در بابل به قدرت رسید، و از کوروش گزارشی در دست است که در آن او در تلاش برای بازگرداندن نظم نشان داده شده است. این کارهای کوروش بسیار همانند به آن چیزی است که در سنگ نوشته بیستون داریوش یکم آمده است که در آن پادشاه کوشش می‌کند آشوب‌ها و بی‌نظمی‌هایی که پس از مرگ کمبوجیه و به تخت نشستن یک غاصب، یعنی گئوماته مغ به وجود آمده بود را توضیح دهد (دریایی، ۱۳۹۳: صص ۲۳-۲۴).

یک احتمال وجود دارد که استوانه کوروش به دستور خود کوروش تهیه شده است اما احتمال دیگری وجود دارد که بابلیان گزارشی از رفتار و سخنان کوروش بزرگ با توجه به ارزش‌ها و نگرش‌های خود تهیه کرده‌اند؛ با توجه به اینکه ابتدا از کوروش به عنوان سوم شخص یاد می‌شود و سپس از زبان کوروش مواردی نقل می‌شود. همانطور که یهودیان در منابع خود سخنان و رفتار کوروش را با ارزش‌ها و نگرش‌های خود گزارش کرده‌اند. اما این بدان معنا نیست که مثلا کاتبان یا کاهنان بابلی بدون اطلاع کوروش بزرگ این استوانه را نوشته باشند.

پس حالا مشخص می شود که چرا ما گفته ایم: این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانه‌ای که با سنت بابلی و نوسط بابلیان نگاشته شده است، یاد شود.

جدا از این آیا شایسته است که دین و آیین بابلی را با آداب و رسوم اقوامی مانند عرب‌های عصر جاهلی مقایسه نمود و همه را به یک چشم دید؟! البته استوانه کوروش نشان دهنده تسامح کوروش نسبت به سنت‌های بابلی است و نه اینکه کوروش پرستنده مردوک بوده است؛ سنت‌های بابلی را هم نباید با رفتار و باورهای عرب‌های دوران جاهلی یکی دانست.

در ادامه نویسنده سایت استوا نظر علامه طباطبایی درباره دین کوروش را که بدین شرح است: «یهود با آن تعصبی که به مذهب خود دارد هرگز یک مرد مشرک را مسیح پروردگار و هدایت شده او و مؤید به تأیید او و راعی رب نمی‌خواند» (طباطبایی، ۱۳۶۳: ص ۶۶۰)، ناشی از نا آگاهی و بی توجهی علامه می‌خواند! این رویکرد به یک عالم بزرگ اسلامی تأسف آور است و گویا هر کسی حرفی مخالف نویسنده محترم مطلب سایت استوا بزند یا نا آگاه است تا بی توجه!

انتظار می‌رفت نویسنده شتاب زده سایت استوا وقتی قصد نقد یک مطلب را دارد به لینک‌های آن مطلب نیز مراجعه کرده و کامل مطالعه کند و سپس در جهت نقد! قلم فرسایی نمایند.

در همان مطلب استادان تحریف لینکی از مطلب کاملی در مورد دین کوروش قرار دارد. که در آن  پاسخ به ابهام سازی‌های نویسنده استوا آمده بود.

برای مطالعه بیشتر در مورد دین کوروش خوانندگان را دعوت می‌کنیم مطلب کاملی را که در همین زمینه نوشته شده است را مطالعه نمایند چرا که بحث دین کوروش مفصل تر از این چند خط است.

نگاه کنید به:

دین کوروش بزرگ چه بود؟

نویسنده سایت استوا در ادامه مطلب شتاب زده خود بر مصادره خانه‌ها از جانب کوروش! پای می‌فشارد و سخنی از استاد خویش غیاث آبادی نقل می‌کند که می‌گوید: در هیچ دادگاهی اعترافات متهم به سود خودش استفاده نمی‌شود.

حال مانده‌ایم که منظور از اعتراف چیست؟ چرا که معمولا مجرم به جرم خود اعتراف می‌کند و در صورت چنین اعترافی معمولا مجرم مجازات می‌شود. همچنین مشخص نکرده که غیاث آبادی این موضوع را در کجا گفته است. لازم به ذکر است که غیاث آبادی منابع تاریخی از جمله کوروش‌نامه گرنفون را بسیار تحریف کرده است. هیچ کجا حرف از مصادره خانه مردم توسط کوروش نیست. اینها از ادعاهای نادرست نویسنده مطلب سایت استوا است که هیچ منبعی هم ارائه نداده‌اند. در واقع به نظر می‌رسد نویسنده محترم سایت استوا حتی یک بار هم کوروش‌نامه گزنفون را نخوانده است. طبیعی است که نمی‌تواند برای گفته‌های خودش منبعی بیاورد.

نگاه کنید به:

تحریف نوشته‌های گزنفون توسط رضا مرادی غیاث آبادی

استوا با گفتاری در هم و نامنظم می‌خواهد بگوید که استوانه کوروش چون توسط خود کوروش نوشته شده ارزشی ندارد. اما اگر پژوهش می‌کرد متوجه می‌شد که همه شواهد و اسناد و مدارک از جمله الواح گلی اداری و تجاری بابل و اسناد بی طرف، استوانه کوروش را تأیید می‌کنند. منبع مطالب خِرَدگان فقط استوانه کوروش نیست بلکه با بررسی همه منابع و اشتراک آنها نتیجه گیری می‌شود. به دلیل آنکه اسناد و مدارک زیادی استوانه کوروش را تأیید می‌کنند این سند بسیار مهم دانسته شده است.

ما پیش از این در یک مطلب مفصل، صحت استوانه کوروش را با توجه به منابع دیگر مانند منابع یونانی و یهودی و سایر اسناد دسته اول از جمله اسناد تجاری و اداری بابل، مورد بررسی و سنجش قرار داده‌ایم. آثاری که با زندگی روزمره مردمان بابل سر و کار دارند نمی‌توانند به ما دروغ بگویند، چرا که نویسندگان آنها قصد ثبت کردن موضوعاتی دارند که به زندگی روزمره مردم مربوط است. مانند ثبت یک معامله و… هر وقت چنین اسنادی در اختیار داشته باشیم و فعالیت‌های پر شمار مردم در زندگی روزمره بدست ما برسد متوجه می‌شویم که زندگی آرامی در جریان بوده‌است.

برای مشاهده بررسی‌های انجام گرفته بر روی منابع حتما نگاه کنید کنید به:

اسناد شگفت انگیزی که محتوای استوانه کوروش را تأیید می‌کنند

پس دیگر تردیدی نیست که آنچه در استوانه کوروش آمده است کاملا حقیقت داشته است چرا که اسناد و مدارک بی طرف درستی محتوای آن را به اثبات می رسانند. بر اساس استوانه کوروش و رویدادنامه نبونئید کوروش رفتار بسیار جوانمردانه و انسانی با مردم بابل داشته است (استوانه کوروش بندهای 24 و 25؛ رویداد نامه نبونئید، ستون ۳، بند ۱۹).

به هر حال باید به عرض جناب نویسنده و استادش غیاث آبدی رساند که همواره در تاریخ پژوهی نوشته‌های گلی و مکتوب از جمله کتیبه‌ها و لوح‌هایی که در زمان خود پادشاه و یا دوران مورد بحث نگارش یافته‌اند، مستند تر و قابل اعتماد تر از نوشته‌های مورخینی هستند که گاهی اوقات تا 100 سال با پادشاه و یا دوران مورد بحث فاصله دارند و به هر نحوی چه از روی کمبود اطلاعات و چه از روی تعصب و گرایش‌های خود ممکن است اشتباهاتی مرتکب شده باشند. از همین رو تاریخ دانان صحت گفتار مورخین را با توجه به منابع دسته اول یعنی کتیبه‌ها و آثار به جای مانده از آن موضوع مورد سنجش قرار می‌دهند. خوشبختانه اسناد و مدارک گوناگون از زمان کوروش به دست آمده است که همه با یکدیگر همخوانی دارند.

طرح این موضوع از جانب نویسنده استوا ناشی از نا آگاهی او از تاریخ پژوهی است.

اما نویسنده استوا که گویا تا اینجا قلم نقدش گرم شده است در این به اصطلاح نقد!! خویش بحث را به مادها می کشاند و مدام از شاخه‌ای به شاخه دیگر پریده تا بتواند با این تدبیر و با مشوش کردن ذهن خواننده نتیجه مهندسی شده دلخواه خود را استخراج کند.

البته در این قسمت ما شاهد ادعاهای تکراری نویسنده هستیم از جمله آنکه ادعا می‌کند که طبق نوشته پایگاه خردگان کوروش از محتوای منشور آگاه نبوده است. این در حالی است که در هیچ کدام از مطالب خردگان چنین چیزی نیامده است و استوا توجهی به مطالب پایگاه خردگان نکرده و برداشت‌های شخصی خویش را به خردگان نسبت داده است که در بالا توضیح داده شد.

در ادامه نویسنده سایت استوا می‌نویسد:

همچنین در پاسخ به مطلب «نابودی تمدن ماد توسط کوروش» میبینیم که به سادگی از شکنجه دادن خانواده استیاگ و کشتن شوهر آمیتیس و تصرف او که از کتزیاس نقل شده می گذرد و به سادگی می گوید که در این مطلب به منبع دست اولی استناد نشده است (استوا).

پیش از آنکه به بررسی موضوع نادرست شکنجه خانواده آستیاگ بپردازیم، اشاره می‌کنیم که باز هم  هیچ منبعی درباره نابودی تمدن ماد ارائه نشده است. گویا نویسنده محترم سایت استوا بیشتر از روی باد و هوا تاریخ پژوهی می‌کند و نه اسناد و مدارک معتبر تاریخی. به راستی اگر اسناد و مدارکی وجود دارد که نشان می دهد تمدن ماد توسط کوروش نابود شده است، پس چرا از ارائه آن نا توان هستند؟! در واقع هیچ سند و مدرکی وجود ندارد که از نابودی تمدن ماد گفته باشد و این هم ناشی از ذهنیت سایت استوا و آقای غیاث آبادی است. بر عکس اسناد گوناگون وجود دارد که نشان می دهد مادها در دوران هخامنشی از جایگاه قابل توجهی برخوردار بودند.

حتما نگاه کنید به:

همبستگی همیشگی پارس‌ها و مادها

بزرگان پارسی و مادی در حال مهرورزی به یکدیگر، پارسه (تخت جمشید)

بزرگان پارسی و مادی در حال مهرورزی به یکدیگر، پارسه (تخت جمشید)

حتی درباره همین موضوع شکنجه هم هیچ استنادی به کتزیاس نکرده است. سایت استوا مشخص نکرده کتزیاس این موضوع را در کجا گفته است؟! چه مواردی قبل و بعد آن گفته است؟! بر اساس ترجمه چه کسی چنین چیزی آمده است؟!

به هر حال درباره شکنجه خانواده آستیاگ باید گفت تردیدی نیست کاملا نادرست است چرا که در رویدادنامه نبونئید یعنی یک سند باستانی و همزمان با کوروش آمده است که سپاهیان ماد در همان ابتدا آستیاگ را تحویل کوروش دادند (رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ۱ و ۲). پس دیگر شکنجه دیگران برای یافتن مخفیگاه آستیاگ معنی پیدا نمی‌کند.

در اینجا می‌بینیم که خود نویسنده سایت استوا اعتراف می‌کند که مطالبش -که البته ربطی به نابودی تمدن ماد ندارد- از کتزیاس است؛ یعنی مورخی که بیش از 120 سال با «مرگ کوروش» فاصله دارد. آن هم شخصی مانند کتزیاس که به دروغ گویی و افسانه سرایی مشهور بوده است. این همان کتزیاس است که در نوشته‌هایش حیوانات و انسان‌های عجیب و غریب را شرح می‌دهد و ادعا می‌کند خودش دیده است!

نگاه کنید به:

نگاهی به نوشته‌های کتزیاس

جالب آنکه درباره این قسمت، هیچ مورخ دیگر به جز کتزیاس چنین مواردی را ننوشته است و با اسناد و کتیبه‌های دست اول در تضاد است. بگذریم از اینکه با وجود این فاصله زمانی دراز تا به کوروش کتزیاس و نوشته های او تا چه میزان میتواند بازگوی حقیقت باشد.

اما همه مطالب فوق برای این گفته شد که بیشتر با منابع تاریخی آشنا باشیم چیزی که گویا نویسنده استوا با آن آشنا نیست.

مطالب چنین مورخانی برای ما با وجود آنکه گاهی با تعصب و نا آگاهی و افسانه آمیخته شده‌اند با ارزش و یکی از مطالب مهم تحقیق خواهد بود اما چگونه می‌توان حقایق را از میان انبوهی از مطالب نادرست و افسانه‌ای از دل نوشتار مورخین بیرون کشید؟

محققین راهکاری مطمئنی دارند و آن این است که در درجه اول باید مطالب ذکر شده از یک مورخ با دیگر مورخین اشتراک داشته باشد و یا به عبارت دیگر چند مورخ در یک موضوع خاص اشتراک نظر داشته باشند و بازگو کننده یک مطلب باشند.

دومین راهکار تطبیق دادن نوشتار مورخین با اسناد دسته اول و نزدیک تر به حادثه یا فرد مورد پژوهش است این اسناد دسته اول کتیبه‌هایی هستند که یا هم زمان با پادشاه یا موضوع مورد بحث نگاشته شده‌اند یا فاصله زمانی ان ها با موضوع مورد بحث کوتاه است.

به عبارت دیگر نوشتارهایی از مورخین تاریخ نگار مورد اعتماد واقع می‌شود که تضادی با نوشتارهای کتیبه ها نداشته باشد.

راهکار سوم انطباق نوشتار مورخین با عقل و منطق است مثلا ممکن است مورخ گزارشی از یک دیو یا موجودی غیر واقعی دهد یا مانند هرودوت ادعا کند آب نطقه هندی‌ها تیره رنگ است  (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱) یا ادارار زنی که غیر از همسرش با کس دیگر همبستر نشده بود، چشم نابینای پادشاه مصر را شفا داد (همان، کتاب ۲، بند ۱۱۱). یا کتزیاس نوشته است که شبحی بر کسی ظاهر شد و او را فریب داد (کتزیاس، کتاب ۴، بند ۴) که اصل این داستان‌ها افسانه پردازی را آشکار می‌کنند.

حال آنکه در مورد کوروش و جنگ او با پادشاه ماد گفتار کتزیاس با کتیبه‌های آن زمان مطابقت نمی‌کند.

در داستان کتزیاس کوروش از اسپی‌تاماس (داماد آستیاگ) و آمی‌تیس (دختر آستیاگ) درخواست می‌کند که مکان آستیاگ را بر او روشن سازد (کتزیاس، کتاب ۲، بند ۳). این بدان معنا است که کوروش تا آن زمان به پادشاه ماد دست نیافته است. این سخن با نوشتارهای مکتوب رویدادنامه نبونئید که همزمان با کوروش و به نظر می‌رسد توسط دبیران کاخ نبونید پادشاه بابل، نوشته شده است هم خوانی ندارد و آشکارا در تضاد است چراکه در رویداد نامه نوشته شده است:

[سال ششم (549-550 پ.م.) … ایشتومگو (آستیاگ) شاه] سپاهش را فرا خواند و برای رویارویی با کوروش، شاه انشان، پیش رفت تا [با او در آوردگاه] روبرو شود. سپاهیان ایشومگو بر او شوریدند و [او را] دست بسته به کوروش [بسپاردند] (رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ۱ و ۲، ترجمه ارفعی، 1389: صص 12-13).

این بخش آشکارا نشان می‌دهد که گفتار کتزیاس نادرست است چراکه او در ادامه داستان می‌گوید که چون اسپی‌تاماس مکان آستیاگ را بر کوروش آشکار نساخته و به کوروش دروغ گفته است پس از آنکه  آستیاگ خود را تسلیم کرد!! (تضاد با رویدادنامه) اعدام شده است.

رویدادنامه نبونئید سند دست اول و مکتوب به دست غیر از کوروش صراحتا می‌گوید که سپاهیان ماد بر آستیاگ شورش کرده اند و او را به دست کوروش سپردند و از طرفی اصلا هرودوت و گزنفون هم روایت کتزیاس را نقل نکرده‌اند و نوشته هرودوت هم کاملا در تضاد با کتزیاس است (ن.ک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۱۲۷ و 128). هیچ اشتراکی درباره نوشته افسانه‌ای کتزیاس وجود ندارد و با همه منابع تضاد دارد، کدام یک از وقایع داستان کتزیاس که حوادث آن برپایه یافتن آستیاگ می‌گذرد می‌تواند درست باشد؟

اساسا داستان کتزیاس شبیه به افسانه‌های کوچه و بازاری است که گویا یونانیان علاقه ویژه‌ای به این داستان‌ها داشتند. به راستی کسانی که این داستان‌ها را می‌پذیرند یا بسیار ناآگاه هستند و یا اهداف خاصی دارند.

نویسنده مطلب سایت استوا در جای دیگر با توجه به کتزیاس گویا می‌خواهد اصل و نسب شاهانه کوروش را زیر سوال ببرد و او را چواپان زاده راهزن بداند. اینکه می‌گوییم نویسنده محترم مطلب سایت استوا با تاریخ پژوهی آشنا نیست به همین دلیل است. هم گزنفون (گزنفون، دفتر 1، بخش 2، بند 1) و هم هرودوت (هرودوت، کتاب 1، بند 107)، کوروش را فرزند شاه کمبوجیه خوانده‌اند و در استوانه کوروش هم صراحتا آمده است که کوروش فرزند شاه کمبوجیه بوده است (استوانه کوروش، بند 21). در کتیبه بیستون هم به تبار مشترک و شاهانه داریوش و کوروش اشاره می شود.

در کتیبه بیستون اینچنین آمده است:

داریوش شاه می گوید: پدرم ویشتاسپه است، پدر ویشتاسپه ارشامه است، پدر ارشامه اریارمنه است، پدر ارایارمنه چیش پیش است، پدر چیش پیش هخامنش است (کتیبه بیستون، بندهای 1 و 2، ترجمه لوکوک، 1389: ص 216).

در استوانه کوروش هم اینچنین آمده است:

من، کورش، … پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان (استوانه کوروش، بندهای 20 و 21، ترجمه ارفعی، 1366)،

آشکار است که جد مشترک داریوش و کوروش، چیش پیش بوده و او هم فرزند هخامنش بوده است.

خیلی سطحی نگری است که این اشتراک منابع اقوام و ملل گوناگون را نادیده بگیریم و آن وقت به کتزیاس بدنام که می‌نویسد کوروش چوپان زاده بوده است، اعتماد کنیم.

در واقع ما در اینجا با کار نادرست از جانب نویسنده سایت استوا و استادش غیاث آبادی مواجه هستیم که بر این موضوع پافشاری می‌کنند که چون کتزیاس چنین چیزی در کتاب خود نوشته پس سراسر نوشتار کتزیاس (یا هر مورخ دیگری) حقیقت محض بوده و اصلا مطابق با تاریخ پژوهی سعی نمی‌کنند تا با مقایسه با دیگر اسناد به حقیقت پی ببرند این افراد در تلاش هستند که سخنی مطابق میل خود از یک مورخ (کتزیاس هرودوت گزنفون و یا هر مورخ دیگری) پیدا کنند و سپس آن مورخ را پیامبر و بازگو کننده تمام حقایق و مصون از گناه و خطا و اشتباه بخوانند تا بدین وسیله تاریخ را تحریف نموده و اسباب کوروش ستیزی و باستان ستیزی خود را فراهم نمایند.

گویا نویسنده مطلب سایت استوا به آوردن این روایات افسانه‌ای می‌خواهد همبستگی مادها و پارس‌ها در دوران هخامنشیان را کم رنگ کند و به اسناد و مدارک مهم تر و آثار هنری دوران هخامنشی اصلا توجه نمی کند. همان کاری که زمانی فرقه دروغین دموکرات آذربایجان وابسته به شوروی انجام می‌داد. این نوشته‌های غیاث آبادی و سایت استوا کاملا یادآور نوشته‌های فریدون ابراهیمی دادستان کل آن فرقه است. در مطالب پایگاه خردگان به اسناد فراوان که ارزش مادها در دوران هخامنشی را آشکار می‌سازند، اشاره شده است.

نگاه کنید به:

همبستگی همیشگی پارس‌ها و مادها

اما نویسنده سایت استوا که شاید به دلیل عدم آشنایی با منابع، نمی‌تواند نقد علمی به نوشته‌های خردگان بکند، این بار کتیبه بیستون را تحریف می‌کند!

استوا از غارت!! چند هزار تن توسط داریوش سخن می‌گوید! به کار گیری چنین واژه‌هایی خود نشان می‌دهد که نویسنده چندان تاریخ پژوهانه به موضوع نگاه نکرده است. همچنین نویسنده سایت استوا با زیرکی تمام از مشخص کردن هویت این افراد صرف نظر می کند. این افراد چه کسانی بودند و به دنبال چه چیزی بودند که توسط داریوش سرکوب شدند؟

این افراد سپاهیانی بودند که با توجه با اوضاع نا به سامان زمان پس از مرگ کمبوجیه و ماجرای بردیای دروغین که در کشور حاکم شده بود سر به شورش برداشته بودند. آشکار است که این افراد پایگاه مردمی نداشتند و در هیچ کجای کتیبه بیستون اثری از کشتار مردم دیده نمی‌شود بلکه داریوش شرحی از مبارزات خود با سپاهیان شورشی که به دنبال تجزیه ایران بودند می‌پردازد. نظیر این وقایع بسیار رخ داده است. برای مثال پس از مرگ الکساندر مقدونی میان سردارانش بر سر جانشینی جنگ و جدل پیش آمد و قلمروی الکساندر تجزیه شد. اما با توجه به آنکه داریوش بزرگ از خاندان هخامنشی بود و مشروعیت داشت طبیعتا توانست همراهان بیشتری جذب کند و به راحتی ناآرامی ها را دفع کند و کشور هم تجزیه نشد.

در تاریخ معاصر ایران نیز می‌توان چنین وقایعی را جستجو کرد افرادی که گاهی از اوضاع نابسامان کشور سوء استفاده کردند و در پی تجزیه ایران بودند.

جالب آنکه اکثر شورشیان کار خود را با دروغ و فریب شروع می‌کردند. به عنوان مثال فردی به نام فرَوَرتی در ماد به دروغ به مردم گفت که خشثریته از تخمه هوخشتره است و سر به شورش برداشت (کتیبه بیستون، بند 24، ترجمه لوکوک، ۱۳۸۹: ص 228).

آشکار است که این شورش‌ها پایگاه مردمی نیز نداشتند چراکه بسیاری از افرادی که اهل سرزمین های نا آرام بودند به داریوش کمک کردند. از جمله می توان به مادها، پارس ها و …اشاره کرد (ن.ک: کتیبه بیستون، ستون ۲، بند ۱۴).

بخش اعظم ناآرامی ها صرفا در طول یک سال، آن هم در دوران باستان که رفت و آمد بین ایالات ممکن بود چند ماه طول بکشد؛ دفع شده‌اند. این نشان می‌دهد چقدر راحت ناآرامی ها دفع شده اند و اگر این شورش‌ها پایگاه مردمی داشتند قطعا سرکوب آنان به این آسانی نمی‌بود.

حال آنکه شاهد این هستیم که نویسنده سایت استوا فقط برای آنکه در راستای اهداف خود، بر روی هویت این افراد شورشی سرپوش می‌گذارد و این شبیه آن است که در تاریخ معاصر از تجزیه طلبانی از جمله پیشه وری (مزدور شوری) و… دفاع کند.

در ادامه نویسنده سایت استوا از بخشیدن زنان توسط کوروش سخن می‌گوید که باز هم سخن او ریشه در مطالعه نکردن درست مطالب سایت خردگان و لینک های ارجاع آن است.

استوا نوشته است:

[خردگان] مطلب چگونگی بخشندگی های کوروش تنها به پانته آ اشاره می کند و آن را نقد می کند اما ادامه ی مطلب غیاث آبادی و گزنفون را که به بخشیدن زنان دیگر به سردارانش است را نقل نمی کند (استوا).

نکته‌ای در نوشته سایت استوا وجود دارد و اینکه گویا پذیرفته است که غیاث آبادی داستان پانته‌آ را تحریف کرده است. چرا که نقص کار خردگان را نقد نکردن قضیه دیگر زنان می‌داند و هیچ صحبتی درباره داستان پانته‌آ نمی کند!! در واقع تحریف داستان پانته‌آ توسط غیاث آبادی آنقدر آشکار و ناشیانه است که بر همه حتی گویا مدافعین سرسخت ایشان آشکار شده است.

اما درباره قضیه دیگر اسیران هم در خِرَدگان، به صورت کامل توضیح داده شده است. باز هم مشخص می‌شود که نویسنده مطلب استوا مطالب سایت خردگان را مطالعه نکرده است. در زیر همان متن «استادان تحریف» اشاره شده بود که این پاسخ  بخشی از متن «غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی» است و شایسته بود قبل از آنکه نویسنده سایت استوا قلم خود را برای به اصطلاح نقد بردارد آن متن را نیز می‌خواند که در اینجا بخشی از متن نوشتار غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی را می آوریم سپس لینک مطالبی را می‌دهیم که این موضوع مفصل بررسی شده است:

اول باید توجه داشت که پس از آنکه مادها آن اسیران و غنائم زیاد را آوردند؛ کوروش دستور به آزادی اسیران داد و به آن ها گفت:

شما باشنده ی همان خانه ها خواهید بود، و همان زمین ها را شخم می زنید و می کارید، با همسران تان خواهید زیست و فرزندان خود خواهید پرورد، همچنان که تا دیروز راه زندگی تان بود… از این پس اگر کسی یارد که شما را آسیبی رساند، ما خواهیم بود که به پاسداری شما، به جنگ ایشان می شتابیم (گزنفون، دفتر ۴، بخش ۴، بندهای ۱۰و۱۱).

در حقیقت گزنفون می‌خواهد به فرمانروایان بیاموزد که برای فرمانروایی بهتر و سود بیشتر بایسته است همچون کوروش، اسیران را آزاد بگذارند تا آبادانی بیشتری برای کشور حاصل گرد (برای دانش بیشتر بنگرید به: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۴، بندهای ۵ تا ۱۳).

برای بررسی مفصل این موضوع نگاه کنید به:

غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی

دروغ غیاث آبادی درباره برخورد کوروش با زنان

پانته‌آ و غیاث آبادی

اوج ناآگاهی نویسنده مطلب سایت استوا که به نظر می‌رسد ناشی از مطالعه اندک تاریخی ایشان است از اینجا مشخص می‌شود:

در پاسخ به مطلب قتل عام مردم نینوا هم اظهارات کوروش در منشورش (که قاعدتاً تعریف از خودش است) را بر کوروش نامه برتری می دهد و با این بهانه اصل مطلب را پنهان می کند (استوا).

نه در کوروش نامه گزنفون و نه در استوانه کوروش هیچ کجا حرف از فتح نینوا نیست! کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد!

پیش از این با توجه به اصل متن یونانی به بررسی نبود واژه نینوا در کوروش نامه گزنفون پرداخته‌ایم

نگاه کنید به:

رسوایی دیگری برای کوروش‌ستیزان: کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد

به راستی کسی که موضوع به این سادگی را نمی‌داند چطور می‌تواند نقد درستی داشته باشد؟!

درباره درستی استوانه کوروش بر اساس الواح و اسناد اداری و تجاری بابل و منابع دیگر اقوام و ملل هم به صورت مفصل گفتگو کرده‌ایم.

حتما نگاه کنید به:

اسناد شگفت انگیزی که محتوای استوانه کوروش را تأیید می‌کنند

فتح آرام بابل توسط کوروش، نقطه عطفی در تاریخ بشر

استوا در جایی دیگر آورده است:

نکته ی جالب دیگر این است که علیرغم زیر سوال بردن هرودوت و کتزیاس و گزنفون شاهد هستیم که در مطالب دیگر سایت خردگان بخش های دلپسند این کتاب ها بدون اشاره به افسانه بودن آن ها نقل شده است (استوا).

باز هم برمی‌گردیم به همان بحث شیوه تاریخ پژوهی. ما نباید همه نوشته‌های مورخان یونانی را دور بیندازیم و یا همه آنها را بدون چون و چرا قبول کنیم. بلکه از میان آنها اشتراکات را بیرون می‌کشیم و با اسناد و آثار باستانی تطبیق می‌دهیم.

درباره نوشته‌های مورخان یونانی یک مثال می‌زنیم. فرض کنید شما تلاش کنید تا بدون استفاده از هیچ کتابی و هیچ سیستم اطلاع رسانی از جمله اینترنت، روزنامه، مجله و… از وقایع اتفاق افتاده در دربار آخرین شاه قاجار اطلاع کسب کنید فقط با تکیه بر اینکه از اطرافیانتان بخواهید تا خاطرات پدر یا مادرشان را در این مورد بازگو نمایند. آیا همه مطالبی را که می‌شنویم حقیقت و بدور از جهت گیری های مختلف عقیدتی سیاسی خواهد بود؟ این در واقع وضعی است در آن زمان پیش روی مورخانی چون هرودوت، گزنفون و… بوده است. به همه این مطالب این را هم باید اضافه کرد که این مورخین اصالتا یونانی بوده‌اند و گاهی دشمنی برخی از این مورخان با ایرانیان آشکار است و نمی‌توان تصور کرد که حتی ذره‌ای این مورخین دشمنی با ایرانیان را در تاریخ نگاری خود بروز نداده باشند. در این میان شخصی مانند کتزیاس که به دروغ گویی و افسانه سرایی مشهور بوده است که جای خودش را دارد.

در نوشته‌های پایگاه خردگان سعی شده است که موضوع اشتراک در منابع و تطبیق آنها با اسناد و منابع معتبر رعایت شود به طوری که همیشه یک موضوع را تاریخی دانسته‌ایم که در منابع اشتراک داشته باشد. برای مثال در مطلب دلایل آغاز کشورگشایی‌های کوروش از نوشته مورخان یونانی استفاده شده و اینچنین نوشته شده است:

اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش‌نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است (ن.ک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳؛ گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵).

البته گاهی اوقات بحث ما یک بحث تاریخی نیست و بیشتر جنبه‌های ادبی و اخلاقی یک بخش مورد توجه قرار می‌گیرید (مانند جملات کوروش در کوروش نامه گزنفون) که در متن‌های اینچنین خردگان، این موضوع ذکر شده و منبع آن هم به صورت دقیق آمده است. این موارد بیشتر به بحث های ادبی و درون مایه گفته ها اشاره دارد و هیچ اصرار صد در صدی به تاریخی بودن آنها نداریم. اینها را باید از منظر حافظه جمعی و حتی گاهی نمادسازی بررسی کرد و نه نگاه خشک تاریخی.

اما جناب آقای غیاث آبادی و سایت استوا چندان توجهی به محتوای واقعی منابع ندارند، یک بخش را جدا می کنند، آن را تحریف می‌کنند و سپس به عنوان واقعیت تاریخی می‌پذیرند! در واقع گویا سایت استوا هیچ روش منطقی و قابل قبول برای تاریخ پژوهی ندارند. هدف آنها هم شناخت از گذشته باستانی نیست بلکه از هر راهی استفاده می‌کنند تا ایران باستان را تخریب کنند. بنابراین درستی یا نادرستی نوشته‌های مورخان یونانی برای آنها مهم نیست و فقط بخش‌های دلخواه خود را از آنها گزینش می‌کنند.

جالب آنکه سایت استوا، اسناد و مدارک فراوان نوشته‌های پایگاه خردگان نادیده می‌گیرد، نوشتارهایی که با توجه به شیوه تاریخ پژوهی و اشتراک منابع، پدید آمده اند را بی سند می خواند!! آن وقت بر روی مطلبی که حتی یک منبع و یک استناد دیده نمی‌شوند، نام «نقد» می گذارد!

درباره کوروش ستیزی ها باید گفت که افراد بزرگ همواره دشمنان و مخالفانی داشتند؛ پیامبر اسلام (ص) هنگامی که گامی در جهت آگاهی مردم برداشت دشمنان و مخالفان بسیاری پیدا کرد که انواع تهمت‌ها را به او می‌زدند و هم اکنون نیز عده‌ای هستند که پیامبر اسلام را قبول ندارد و ایشان را به موارد نادرستی متهم می‌کنند. کوروش و تاریخ ایران نیز از این قاعده بدور نیست و همواره مورد تاخت و تاز عده‌ای قرار می‌گیرد که متأسفانه افراد منفعت طلب و بد خواه ایران در رأس آنها می باشند. البته فرد جویای حقیقت که دل خویش را از تعصب خالی کرده است خود راه حقیقت را خواهد پیمود.

پیشنهاد ما به دست اندرکاران سایت استوا این است که اگر به راستی دنبال حقیقت هستند، با تاریخ پژوهی بیشتر آشنا شوند و خودشان منابع را مورد بررسی قرار دهند تا فریب امثال غیاث آبادی را نخورند و مطالب درغین را منتشر نکنند. به هر حال ما به عنوان کسانی که در رشته‌های تاریخ و باستان‌شناسی تحصیل کرده ایم، زیاد با تحریف‌ها در فضای مجازی روبرو شده‌ایم. اگر هم دنبال حقیقت نیستند باید بدانند که روزگار همیشه به این شکل نمی‌ماند که برخی از فعالیت‌های کوروش‌ستیزان و باستان‌ستیزانه حمایت کنند. فقط راستی و درستی است که باقی می‌ماند.

ما خشنود هستیم که با یاری هم میهنان گرامی، در توان خود گامی در جهت زدودن تاریخ ایران از تحریف‌ها و جعل‌های بد خواهان ایران برداشته‌ایم که با استقبال هم میهنان روبه رو شده است. گواه این موضوع نیز همان واکنش‌های ایران‌ستیزان است که بیش از آنکه مطالب را به صورت مستند مورد نقد و بررسی قرار دهند در پی سیاه نمایی و تخریب چهره پایگاه خردگان هستند.

نگاه کنید به:

جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان

در پایان با توجه به استدلال‌هایی که ذکر شد و اسناد و منابع فراوان که در دفاع از مطالب خردگان آمد، باید گفت که مطلب سایت استوا صرفا یک واکنش بود و همانطور که آشکار است حتی یک منبع و سند در آن دیده نمی‌شد.

این نوشتار حاصل بحث‌هایی است که در گروه‌های تلگرام صورت گرفت و یک نویسنده مشخص ندارد. این نوشتار از پیام‌های دوستانی مانند جناب آقای کوروش-شهرکی و سرکار خانم مهتاب تهرانچی گردآوری شده است و البته مجید خالقیان، مدیر پایگاه خِرَدگان مطالبی را به آن افزوده است و توسط او مرتب و منظم شده است.

 

کتاب‌نامه:

– (۳ شهریور ۱۳۹۵). «پاسخ به واکنش سایت استوا به خردگان». پایگاه خردگان.

نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/14245

– ارفعی، عبدالمجید (١٣۶۶). «فرمان کورش بزرگ». فرهنگستان ادب و هنر ایران. ش ٩.

– ارفعی، عبدالمجید (١۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی).

– استالپر، متیو و. (١۳۹۴). «فرم، زبان، و محتوای استوانه کورش». در کورش بزرگ: بنیادگذار امپراتوری هخامنشی. گردآوری تورج دریایی. ترجمه خشایار بهاری. تهران: فرزان روز.

– دریایی، تورج (۱۳۹۳). «مذهب کوروش بزرگ». در کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران. ترجمه آذردخت جلیلیان. تهران: توس. صص ۲١-۲۸.

– طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۶۳). تفسیر المیزان. ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی. بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.

– کتزیاس (١٣٨٠). خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس). ترجمه کامیاب خلیلی. تهران: کارنگ.

– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش). ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

– لوکوک، پی‌یر (۱۳۸۹). کتیبه‌های هخامنشی. ترجمه نازیلا خلخالی. به کوشش ژاله آموزگار. چاپ سوم. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.

– هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده یا رونوشت از نوشتارها بر اساس پیمان نامه کاربری امکان پذیر است، اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بن‌مایه آن را یاد کنید. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
پاسخ به واکنش سایت استوا به خردگان