نویسندهها: ایرانمهر آریایی، اشکان دهقان
ایرانستیزان ادعا میکنند که زرتشتیان پیش از اسلام نوشتن را امری پست و اهریمنی میدانستند به همین دلیل کتابهای زیادی ننوشتند و در ایران باستان خبری از کتابخانهها نبوده است!!
این در حالی است که حتی در کتاب دینکرد (بزرگترین دانشنامه زرتشتیان) نوشتن ستایش شده و در این باره اینچنین آمده است:
آراستگی در کائنات باید از طریق خواندن و نوشتن و علم آموزی فرا گرفته شود (دینکرد کتاب چهارم: ص۷۰).
منابع تاریخی، گویای وجود کتابخانهها و مراکز علمی بسیاری در ایران باستان است. کتابخانهها و مراکز علمی چون گنج شایگان و دانشگاه گندیشاپور مشهور بودند. در منابع جسته و گریخته هم اشاره به کتابخانهها در شهرهای مختلف مانند کتابخانه مدائن و کتابخانه استخر شده است (دانش بیشتر: کتابخانههای ایران باستان).
حتی در ایران باستان پناهگاهی برای حفظ کتابها ساختند تا کتابها از گزند و آسیب روزگار در امان بمانند. حمزه اصفهانی و ابن ندیم با استناد به ابومعشر منجم، از یک سنت باستانی در ایران میگویند که پادشاهان به منظور محفوظ ماندن کتابها از گزند و آسیب زمانه، کتابها را بر پوستهای محکم مینوشتند. آنها به درخت خدنگ که به آن توز میگویند اشاره میکنند (حمزه اصفهانی، ۱۳۴۶: ص ۱۸۴. الفهرست، ص ۴۳۸). یکی از اتفاقات عجیب که در دوران پس از اسلام رخ داد، پیدا شدن ناگهانی پوستهای یکی از این پناهگاهها در سارویه بود (ن.ک: بیرونی، ۱۳۸۹: ص ۳۵؛ حمزه اصفهانی، ۱۳۴۶: ص ۱۸۲).
تقریبا از همه سلسلههای ایران باستان کتیبههایی به جا مانده است. یکی از مشهورترین کتیبههای دوران هخامنشی، کتیبه بیستون است که یکی از بزرگ ترین کتیبههای جهان باستان است. اما قطعا آثار بسیار بیشتر بوده است. هرودوت در ابتدای تواریخ خود یعنی همان کتاب یکم و بند یکم، به وقایع نگاران پارسی اشاره میکند. وجود وقایع نامه نگاران در دربار هخامنشی در کتب عهد عتیق هم آمده است (عزرا، ۴: ۱۲-۱۶).
اگر صرفا منابع یونانی چنین مواردی را گفته بودند چندان معتبر نبودند ولی وقتی دیگر منابع و همچنین آثار باستانی این موضوع را نشان میدهند، دیگر شکی باقی نمیماند که نگارش و نوشتن در آن دوران اهمیت داشته است.
از دورههای دیگر از جمله دوران ساسانیان هم کتیبههای فراوانی به جا مانده است. نوشتهها و کتابهای دوران ساسانیان بسیار قابل توجه هستند. علاوه بر متون مذهبی فراوان که به جا مانده است، نام دانشمندان زیادی به جا مانده که در حوزه های اخترشناسی، فلسفه، مردم شناسی، پزشکی، ادبیات و … دارای آثاری بودند (دانش بیشتر: دانشمندان ایران باستان).
با وجود این اسناد که نشان میدهند در فرهنگ ایرانی-زرتشتی نوشتن چقدر ارزش داشته است، ولی ایرانستیزان ادعا میکنند که چون در شاهنامه آمده که ایرانیان خط را از دیوها آموختند، پس نتیجه میگیرند، ایرانیان نوشتن را امری پست و اهریمنی میدانستند و چندان رغبتی به آن نداشتند!! این در حالی است که در شاهنامه به گسترش دبستانها اشاره شده است به طوری که در بیتی از شاهنامه اینچنین آمده است:
به هر برزنی در دبستان بدی
همان جای آتشپرستان بدی
اشاره ایرانستیزان به داستان طهمورث در شاهنامه است. بر اساس این داستان دیوها پس از شکست خوردن از طهمورث، هنر خود را ارائه دادند که همان نوشتن بود:
یکایک بیاراست با دیو جنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
…
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کهت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
از آنجایی که داستانهای شاهنامه که جنبه نمادین و اساطیری دارند و با زبان شعر هم نقل شدند، باید توجه داشت که گاهی برداشتهای گوناگونی از آنها میتوان کرد. بنابراین چندین تحلیل از این داستان هم میتوان ارائه داد.
یک تحلیل آن است که دیوها نماد اقوام غیر ایرانی بودند و ایرانیان پس از شکست دادن آنها، نوشتن را از آنها آموختند. اینکه یک تمدن دانشی را از قوم دیگر بیاموزد، نمیتواند بدین معنا باشد که آن امر پست و اهریمنی بوده است!! چنانچه میدانیم مسلمانان هم در زمینه کشورداری، از تمدنهای دیگر تاثیرات فراوانی پذیرفتند. حتی کاتبان و دبیر خانهها را از دبیران ساسانیان اقتباس کردند (ن.ک: تأثیر گذاری فرهنگ و تمدن ایران باستان بر مسلمانان). اگر بخواهیم با استدلال ایرانستیزان نتیجه گیری کنیم، پس در نظر جوامع اسلامی وزیران اعظم و کاتبان افراد پستی به شمار می رفتند!
اما تحلیل دیگری که میتوان از داستان طهمورث کرد، این است که دیوها که نماد پلیدی هستند، دانش و خط اقوام و ملل گوناگون را در انحصار خود گرفته بودند تا انسانها به آنها دست پیدا نکنند. با توجه به اینکه خطوطی از اقوام و ملل گوناگون را به طهمورث آموختند، این تحلیل قابل توجهتر می شود. در شاهنامه آمده که دیوها سی خط را به طهمورث آموختند:
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه، که نزدیک سی
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چه سغدی، چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی
همانطور که میبینید در این داستان اساطیری به جز پارسی و پهلوی، خطهای رومی و تازی و سغدی و چینی هم در دست دیوها بوده است! گویا داستان به زبانی نمادین به مخاطب آن زمان میخواهد بگوید که طهمورث باعث شد که خط اقوام و ملل که توسط دیوها مخفی شده بودند، آزاد شدند و طهمورث باعث شد بار دیگر انسانها با خطوط مختلف آشنا شوند.
در هر صورت آنچه مشخص است هیچ گاه نوشتن اهریمنی نبوده است و اتفاقا آثار نوشتاری فراوانی از ایران باستان به دست آمده است. البته باید پذیرفت به دلیل نابودی فراوانی که در یورشها و سلطه فرمانروایان متعصب رخ داده، همه نوشتهها و کتابها به دست ما نرسیده است (ن.ک: منابع و شواهد درباره کتاب سوزی خلفا در ایران).