آیا تخت جمشید نیمه کاره است؟! | نویسنده: کوروش-شهرکی | واپسین به روزرسانی: 16 شهریور 1397 |
پاسخ به فیلم تختگاه هیچکس و ادعای ناتمامی تخت جمشید:
نیمه کاره دانستن پارسه (تخت جمشید) از ابتدا، ناشی از عدم توجه به باستانشناسی و فقط یک توهم توطئه است
پـارسه (تخت جمشید) آشکارا در دوران هخامنشیان مورد استفاده قرار میگرفته است
نویسنده: کـوروش شهرکی
ذهنیست وهم زده نه فقط در همه جا توطئه میبیند بلکه آن را نیروی محرک تاریخ میدانید. هوفستدتر مینویسد: «تاریخ یک توطئه است» و به وسیله نیرو های شیطانی که دارای قدرت ما فوق بشری هستند بحرکت در میآید (آبراهامیان، دسامبر 1988: ص 29).
مدتی است با انتشار تصاویری در فضای مجازی گروهی مدعی میشوند که تخت جمشید نا تمام بوده و کسی در آن سکونت نکرده است! این در حالی است که گویا آنها چندان با نحوه ساخت بخشهای مختلف پـارسه (تخت جمشید) آشنایی ندارند. تردیدی نیست که این کاخهای با شکوه مورد استفاده قرار میگرفتهاند و بازماندههای آن کاخها هم یادآور شکوه هخامنشیان میباشند. ادعاهای آنها ناشی از عدم توجه به باستانشناسی و فقط یک توهم توطئه است.
در ادامه به صورت مستند و مفصل به ادعاهای تحریفگران پاسخ میدهیم. اما پیش از رسیدن به اصل موضوع اشارههایی به گویندگان این موارد و ذهنیت آنها میکنیم. تخت جمشید نیمه کاره !!
توهم توطئه در تاریخ ایران را بیشتر و غلیظ تر از همه بایستی در نوشتار و عقاید ناصر پورپیرار جستجو کرد. محرک اصلی تاریخی که پورپیرار تدوین میکند نه نیرو های شیطانی بلکه «یهودیان» هستند که به مثابه یک نیروی اهریمنی مرتبا در هر روزن ناپیدای تاریخ و تمدن ایرانی به ویژه ایران باستان کمین کرده و هدفشان چیزی نیست جز جعل تاریخ ایران.
پورپیرار در مورد 1200 سال تاریخ مدون پیش از اسلام ایران مینویسد:
«یک کنکاش مختصر در تاریخ 1200 ساله ایران، پیش از حمله اعراب ، گواهی میدهد که در سراسر آن دوران هیچ اثری از حضور اندیشه و عمل ملی ، در حوزه های اقتصاد ، سیاست و فرهنگ دیده نمیشود. مردم ایران کهن، این دوران دراز را در اختفای عمومی به سر برده اند» (پورپیرار،1379:ص44-45)
او سلسله های ایرانی از هخامنشیان تا پایان ساسانیان را بیگانه و گاهی جعلی قلمداد میکند (پورپیرار،1380:ص128) و نهایتا نظر کلی وی در مورد باستان شناسانی که در تاریخ ایران کنکاش کرده اند را میتوان در این نوشته او یافت:
«امثال هنینگ و اشمیت و هرتسفلد و آستروناخ ، که همگی آن ها یهودی اند ، به دستور کنیسه و با خرید مشتی روشنفکر بی ارزش تر از زباله، که این حضرات را در تزریق و تلقین این همه دروغ و حقه بازی و جعل یاری داده اند ، چگونه هستی و هویت ملتی شامل ده ها قوم مختلف را با بازیچه یکی پنداشته اند و در عین حال که با استادی تمام دست به جعل و سند سازی زده اند، تا چه اندازه نیز ناشی و احمق و بی خرد و فاقد دور اندیشی بوده اند.» (پورپیرار،1383:ص261) تخت جمشید نیمه کاره !!
وی هیچگونه ارزش، آبرو و اعتباری برای مورخین و باستان شناسان قائل نیست و همه را جیره خوار «کنیسه» می بیند. البته اینگونه تفکر ها در ایران و جهان تازگی ندارد ، نمونه مشابه این توهمات توطئه را میتوان در اندیشه زمین تخت باوران جستجو کرد.کسانی که معتقدند سازمان های فضایی و ناسا توطئه کرده اند تا زمینی که اساسا تخت و صاف است را کروی شکل نشان دهند!
همانطور که سند و دلیل آوردن برای زمین تخت باوران از ناسا و سازمان های فضایی بی فایده است ، دلیل آوردن از باستان شناسان برای اقناع پورپیرار و هوادارانش بی فایده بوده چراکه اساس چنین تفکراتی بر پایه دروغ انگاشتن تحقیقات باستان شناسی شکل یافته است.
هدف این نوشتار پاسخ دادن به پرسش هایی است که ممکن است برای مخاطبینی پیش آید که در معرض تبلیغات گسترده این افراد قرار دارند و نه اقناع متعصبین یک دیدگاه خاص.
مجموعه نوشتار پیش روی، در نقد و بررسی فیلم «تختگاه هیچکس» به کارگردانی مجتبی غفوری میباشد. غفوری نسخه اول و دوم این فیلم را تماما بر اساس ایدهها و نظریات ناصر پورپیرار درباره تخت جمشید ساخته است. هرچند که در نسخه دوم این فیلم کارگردان تمرکز خاصی بر روی حذف مصاحبههای پورپیرار و حتی حذف نام او داشته است. اما گفتههای غالب این دو نسخه یک چیز و آن هم ناتمامی پارسه و اصرار بر غیر قابل سکونت بودن تمام تخت جمشید است.
پورپیرار وجود سلسله هخامنشیان که دو قرن قدرت داشت را انکار میکند (نگاه کنید به کلیپ ابطال شناسنامه، دقیقه 25 تا 27) و طبیعتا نیاز داشت تا برای تایید این دیدگاه، روش مشابهی را برای رد و انکار تخت جمشید میراث ماندگار هخامنشی پیدا کند.
با نگاهی به نسخه اول و دوم این فیلم میتوان دریافت که تماما با نادیده انگاشتن یافتههای باستانشناسی تهیه شده، توهم توطئه در سراسر فیلم و در هر چرخش دوربین و هر اظهار نظری نمودار و آشکار است.
بررسی مجموعه تاریخی تخت جمشید را با «تحلیل تاریخی ساخت تخت جمشید» آغاز میکنیم.
تحلیل تاریخی ساخت تخت جمشید (کاخها به مرور گسترش یافتهاند) تخت جمشید نیمه کاره !!
پیش از هر چیز این نکته ضروری است که خواننده بداند کاخهای پارسه همگی به یکباره و همزمان ساخته نشده است، باید توجه داشت که فقط صُفه سنگی تخت جمشید بزرگی برابر با 125 هزار متر مربع داشته است، حتی امروزه با وجود سیستمهای پیچیده کنترل پروژه، طرحهای بزرگ را همزمان و به یکباره نمیسازند بلکه همچون پروژه پارس جنوبی کار ساخت و تکمیل به صورت فاز به فاز انجام میشود. البته تخت جمشید فقط منحصر به کاخهای فراز صخره سنگی نیست و در سطح دشت نیز این شهر ادامه داشته است.
ساخت تمامی کاخهای مجموعه پارسه نیز به یکباره آغاز نشده است، هنگامی که داریوش بزرگ برای اولین بار کلنگ اجرای کاخهایش را بر روی این صخره سنگی زد هرگز فکرش را هم نمیکرد که در نهایت 150 سال بعد ابعاد این مجموعه کاخها به 125 هزار متر مربع برسد. در هنگام شروع ساختمان سازی هیچ نقشه کاملی وجود نداشته تا جانمایی کامل این کاخها را نشان دهد. بلکه مهندسین هخامنشی بارها و بارها برای تهیه زیر بنای کافی به سمت دشت و کوه مهر پیشروی کرده و با دیوار زدن و یا تراش سنگ کوه فضای کافی را ایجاد کنند.
هر کدام از شاهنشاهان هخامنشی که به مقام سلطنت میرسیدند کاخهایی را از برای خود تدارک می دیدند، به همین ترتیب پارسه گسترش مییافت و ما کاخهایی متعلق به داریوش بزرگ، ساختمانهایی به جا مانده از خشایارشا، و کاخ هایی دیگر متعلق به سایر شاهان هخامنشی در پارسه داریم. گاهی نیز کار ساخت یک کاخ به زمان همان شخص به اتمام نمیرسید و جانشینش کار را ادامه میداد.
دستهبندی ساختمانهای تخت جمشید
به طور کلی ساختمانهای پارسه را میتوان به دو دسته تقسیم نمود.
دسته اول ساختمانهایی هستند که کار ساختمانی آنها کامل شده و جشنها و مراسمهای بارعام پادشاه در آنها انجام میگرفته است و در یک کلام قابل بهره برداری و سکونت بودهاند.
دسته دوم ساختمانهایی هستند که در پروژهای عمرانی جداگانه کنار ساختمانهای تکمیل شده در حال ساخت بودهاند، برخی از این ساختمانها مانند «دروازه ناتمام» آشکارا غیر قابل استفاده بودهاند و برخی دیگر به سبب ارتباطی که با کاخ دروازه ناتمام داشتهاند با وجود کامل بودن امکان استفاده از آنها نبوده است.
ناتمامیها و نواقص حجاری در پارسه اما داستانی دیگر دارد، کار های ظریف پیکر تراشی که ناتمام ماندهاند، در هر دو دسته فوق دیده میشوند. بحث در مورد ناتمامی های پارسه را در سه محور پی میگیریم:
1- ساختمان های ناتمام و غیر قابل استفاده (مربوط به اواخر هخامنشیان)
2- نقش اشتباهات نیروی انسانی و حجاریهایی که بعدا با رنگ تزئین میشدند
3- ناتمامیهای ناشی از بازسازیها، جابجاییها و عملیاتهای ساختمانی اواخر دوره هخامنشی که به دلیل تهاجم اسکندر نافرجام ماندند
گروه یکم: ساختمانهای ناتمام و غیر قابل استفاده (مربوط به اواخر هخامنشیان) تخت جمشید نیمه کاره !!
بحثهای علمی معمولا با ارائه تعریفی از شاخصها و معیارهای اندازه گیری آغاز میشوند. تا هنگامی که برای یک موضوع، شاخص و معیاری تعیین نشود نمیتوان به نتیجه رسید. در مورد واژه «ناتمامی» که در مورد برخی نقاط پارسه به کار گرفته خواهد شد نیز بایستی شاخصهایی داشت.
پیشتر از اجرای پروژه ساختمانی پارسه به صورت «مرحله به مرحله» سخن گفتیم، در پارسه در عین حالیکه ساختمانهای کامل شده وجود دارند ساختمانهایی نیز هستند که کار ساختمانی آنها ناتمام مانده است. از همین ساختمانها میتوان به «دروازه ناتمام» اشاره کرد که عموم باستان شناسان بر این عقیدهاند که در زمان اواخر هخامنشی این ساختمان در حال ساخت بوده است.
صُفه سنگی تخت جمشید دارای 2 دروازه عمده است. هنگام ورود به این ارگ شاهی از «دروازه ملل» عبور میکنیم. دروازه ملل مهم ترین دروازه است چراکه این کاخ مسیر راه یابی به هر کاخی در تخت جمشید میباشد. تخت جمشید نیمه کاره !!
علاوه بر دروازه ملل دروازهای دیگر در حال ساخت بوده که تمامی باستان شناسان از آن به عنوان «دروازه ناتمام» یاد کردهاند، این دروازه اهمیت کمتری نسبت به دروازه ملل دارد چراکه تنها مسیر دست یابی به یک کاخ (صد ستون) از آن میگذرد.
دروازه ناتمام دارای دو درگاه در شمال و جنوب به همراه 4 ستون بوده است که مجموعا مساحت 640 متر مربعی را پوشش میداده است (نجف زاده اتابکی،1392:ص318) ابعاد پایه ستونها میرساند که در نظر داشتهاند تا ارتفاع ستونها همانند آپادانا به نزدیک 19 متر برسد (اشمیت،1342:ص129). تخت جمشید نیمه کاره !!
تمام باستان شناسان این ساختمان را بدون شک ناتمام دانستهاند (شهبازی،1389:ص230؛ اشمیت،1342:ص129؛ رف،1381:ص172؛ سامی،1389:ص202). این موضوع پوشیده بر هیچکس نیست. این کاخ میتواند معیار مناسبی از یک ساختمان سازی ناتمام و غیر قابل استفاده در پارسه باشد، تاریخ ساخت این کاخ نا مطمئن است (رف،1381:ص172) چراکه کتیبه ای ندارد تا معرف زمان آن باشد. برخی گفته اند مربوط به زمان اردشیر اول است (نجف زاده اتابکی،1392:ص323) اما عموم باستان شناسان بر این عقیده اند که در زمان اواخر هخامنشی این ساختمان در حال ساخت بوده است. (رف،1381:ص173)، (تیلیا، 1351:ص49).
تالار صد ستون با توجه به کتیبهای که از این کاخ کشف شده بنیان آن به هنگام خشایارشا گذاشته شد اما کار ساختمانی آن در زمان سلطنت اردشیر اول به اتمام رسید (شهبازی، 1389: ص207) در فاصله 57 متری دروازه ناتمام قرار گرفته است.
آتش سوزی این کاخ باعث شده تا 100 ستون سنگیاش که، قطر کمتری نسبت به ستون های آپادانا داشتند در برابر حرارت آتش ترک خورده و بشکنند (هرتسفلد،۱۳۸۱:ص۲۳۵؛ سامی،۱۳۸۹:ص۳۷۴) به گونه ای که در کف این کاخ هزاران قطعه سنگ خرد شده به چشم میخورد و هر تکه از قلمه ستون دارای ترک های بسیاری میباشد. آتش حتی به درگاه های کاخ صد ستون نیز آسیب بسیاری وارد کرده و نمونه ترک های وارد شده بر ستون ها را میتوان بر روی آن ها مشاهده کرد اما چون قطر بیشتری نسبت به ستون ها داشته اند به کلی فرو نریخته اند.
«آثار سوختگی همه جا و حتی سنگ های ستونهای فروریخته به خوبی مشخص است تابدانجا که این آثار باقی مانده به علت پخته شدن تاب باز سازی و باز برپا گشتن را ندارند» (شهبازی،۱۳۸۹:ص۲۰۵)
در اینجا لازم است نگاهی به ادعایی که «تختگاه هیچکس» بیان میکند داشته باشیم:
«اون طور که گفته میشه، این کاخ دارای صد ستون بوده، البته اگر قرار باشه واقع بین باشیم و خوب به واقعیت های این قسمت توجه کنیم در حقیقت صد تا پایه ستون!
چون هیچ اثری از شال ستون، یا ستونهایی که گفته میشه روی این پایه ستونها دیده میشوند در این محوطه نخواهیم دید، چند تکه نیمه ستونی که بر روی بعضی از پایه ستونها گذاشته شده بیشتر جنبه تزئینی دارن و با بررسی اون ها میشه فهمید این چند تکه نیمه ستون از لحاظ اندازه و عرض هیچ ارتباطی با پایه ستون هایی که روی اون ها قرار گرفته اند ندارند» (تختگاه هیچکس، ورژن2:دقیقه 3تا4، قسمت دوم)
در این اظهار نظر ها گفته میشود که هیچ کدام از پایه ستونهای صد ستون دارای شال ستون نیستند، علت آنکه کمتر شال ستونی در این محوطه به چشم میخورد این است که این مکان بارها و بارها توسط فرمان روایان محلی برای یافتن گنج مورد کند و کوب قرار گرفته است (سامی،1389:ص258و260) فرصت الدوله شیرازی (1233-1299 خورشیدی) نویسنده دوران قاجار و صاحب کتاب «آثار عجم» در مورد کاخ صد ستون مینویسد:
«در فضای ایوان یکصد ستون بوده، همه از سنگهای سیاه بسیار صاف و براق و تمام آن بر زمین افتاده است، ولی پایه آن بر زمین نصب شده است، و مرتبا آشکار اند که میتوان آنها را در آورد. تا دوازده سال قبل، ستون ها زیر خاک مخفی بوده مرحمت پناه شاهزاده معتمد الدوله فرهاد میرزا طاب ثراه آنجا رفته تا خاک را از روی ساق ستونها بردارند و آنها را نمایش دادند» (طالبیان،1393:ص53)
خاک آوار از فراز این پایه ستونها در طول تاریخ کنار زده شده و همین باعث شده شالی ستونهای گرد و مدور صد ستون که به درد سنگ آسیاب میخورده است توسط مردم محلی برده شود (سامی،1389:ص132).
فلیم تختگاه هیچ کس اظهار میدارد که هیچ کدام از این قلمه ستونها که به وفور سطح این کاخ را پوشاندهاند، متعلق به این کاخ نیستند!! این در حالیست که توضیح نمیدهند، این قلمه ستونها که از زیر آوار این کاخ پدید آمده اند متعلق به کجا هستند و بر چه اساس؟
گویا تنها دلیل این اظهار نظر شگفت آنست که تناسب ابعادی میان قلمه ستونها و پایه ستونها دیده نمیشود. توضیح آنکه حلقه واسط میان پایه ستون و قلمه ستون قطعه ای به نام «شال ستون» است، که هماهنگی میان این دو عنصر را بر قرار میکند، گفتیم که شال ستونهای این مجموعه به تدریج در دوران اسلامی مورد استفاده روستاییان قرار گرفته بنابر این در نبود این قطعه این طور به نظر میرسد که قلمه ستونها تناسبی با پایه ستونها ندارند.
کمی جلوتر در این فیلم ادعا میشود باستان شناسان قطعات سنگ را از دیگر نقاط پارسه «جمع آوری» کرده اند! این گفتار به صورت غیر مستقیم باستان شناسان را به جعل و تغییر فرم تاریخی متهم میکند. در این فیلم گفته می شود:
«با بررسی این ایوان، میشه متوجه شد گروهی که مشغول شکل دادن به محوطه های تخت جمشید بودند از این آشفتگی، کلافه شدند و کلا از این قسمت عبور کردند. در حقیقت خرده اشیای جمع آوری شده از بقیه نقاط به خوبی در این محوطه مشخصه
«به عنوان مثال به این دو پایه ستون (!) که دو سایز مختلف هستند نگاه کنید، لااقل باید پذیرفت که یکی از این ها متعلق به این محوطه نیست» (تختگاه هیچکس، ورژن2:دقیقه 5تا6، قسمت دوم) تخت جمشید نیمه کاره !!
گفتار هایی که مکررا در فیلم دیده میشوند ادعا هایی بزرگ بدون داشتن حداقل آگاهی از تخت جمشید است، حتی باستان شناسان را متهم به جعل میکنند، به عنوان مثال در عکس فوق قطعه سنگی دوم اصلا پایه ستون نیست، بلکه قسمت زیرین از یک سر ستون مرکب میباشد. مرمت کاران آن را بر روی پایه ستون قرار دادند تا از سطح زمین که در هنگام بارش دچار آب گرفتگی میشود دور بماند.
در اواخر هخامنشیان تصمیم به ساخت دروازه ورودی صد ستون گرفتند. از آنجایی که تنها راه دسترسی عمومی به این کاخ از «خیابان سپاهیان» میگذشت امکان استفاده از این کاخ در خلال ساخت دروازه ناممکن بوده است (رف،1381:ص172). قطعات سنگ خام تراشی که بر روی زمین این کاخ دیده میشوند میرساند که سنگ تراشان از محیط این کاخ برای تراش برخی قطعات دروازه ناتمام استفاده کرده اند.
در یک جمع بندی باید گفت دروازه صد ستون همانطور که از ظاهر آن سایت مشخص است و نیز تمام باستان شناسان گفتهاند یک ساختمان ناتمام بوده است، کاخ صد ستون نیز علیرغم آنکه کامل شده بود از زمانی که ساختن دروازه را شروع کردند قابل استفاده نبوده است.
گروه دوم: نقش اشتباهات نیروی انسانی و حجاریهایی که بعدا با رنگ تزئین شدند
مهم ترین عاملی که در اظهار نظرهای گروههای مخالف در مورد نقش برجستههای تخت جمشید معمولا نادیده انگاشته میشود، نقش اشتباهاتی است که منشا آنها به نیروی انسانی شکل دهنده پارسه باز میگردد.
همانطور که امروزه در ساختمانها و صنایع ما نواقصی دیده میشوند که ناشی از کوتاهی مجری هستند. در 2500 سال پیش در شرایطی که سیستم نظارت بر کیفیت سطح بسیار پایینتر و ابتداییتری داشته، نیز اشکالاتی دیده میشود که عامل آن حجاران و سنگ تراشان این مجموعه بودهاند. البته این اشتباهات آنقدرها هم نیستند و در مقیاس کلی اشتباهات جزئی محسوب میشوند.
یکی از کاملترین و دقیقترین بررسیهایی که به صورت تخصصی در مورد نقش برجستههای پارسه صورت گرفته است را جناب «مایکل رُف» به انجام رسانده است. حاصل این کار کتابی با عنوان «نقش برجستهها و حجاران تخت جمشید» میباشد که در آن نویسنده از روشهای مختلفی چون: تحلیل گروهی ریاضی و رسم ماتریس، بررسی علائم باقی مانده از حجاران و دسته آخر تحلیل سبک شناسی، نگارههای سنگی این مجموعه را مورد بررسی قرار داده است. این کتاب مورد استناد نسخه دوم تختگاه هیچکس نیز قرار گرفته است.
نکته جالب تحقیقات مایکل رُف نقش عامل انسانی در ناقص و ناتمام ماندن برخی نقوش میباشد، در توضیح این مسئله رُف عوامل زیر را یاد آور شده است:
1- فراموش کاری سنگ تراش در ناقص ماندن نقوش (رف،1381:ص21)
2- استاد سنگ تراش گاهی به شاگردانش اجازه حجاری داده است (رف،1381:ص39و88)
3- عدم وجود ترتیب در حجاری یک نقش (رف،1381:ص21)
4- عدم وجود مهارت یکسان در میان سنگ تراشان (Simpson and Sweek, 2009: p87)
علاوه بر تمام موارد فوق نقش واحد «کنترل کیفیت» را نباید فراموش نمود، امروزه در پروژه های عظیم این واحد مسئولیت نظارت بر اجرای صحیح پروژه را بر عهده دارد، حال آنکه به نظر میرسد در هنگامه شکل گیری پارسه این واحد یا نبوده یا بسیار ابتدایی بوده است.
به عنوان مثال به شیوه پرداخت دستمزد در تخت جمشید میتوان اشاره کرد، یافتهها میرساند که حقوق کارگران ماهانه پرداخت میشده و ربطی به اتمام کار حجاری نقوش نداشته است (رف،1381:ص108). در مقیاس کلان تخت جمشید این عامل باعث کاهش حساسیت سنگ تراش به اتمام کارش میشود چراکه اتمام یا عدم اتمام جزئیات تاثیری بر روی میزان دستمزد وی نداشته است. البته این موضوع رفتار خوب هخامنشیان نسبت به کارگران را نیز نشان میدهد.
در یک پروژه امروزین معمولا برای جلوگیری از وقت کشی و متعهد کردن کارگر به انجام کار، مزد هرکاری را بر اساس میزان پیشرفت آن پرداخت میکنند.
ابعاد وسیع کار را نباید از خاطر برد، در تحقیقی که از سوی موزه بریتانیا منتشر شده، در مورد ناتمامی های برخی نقوش آمده است:
«در مقیاس پرسپولیس، این جزئیات ناتمام، یک اشکال جزئی در طرح کلی بود، خصوصا اینکه رنگ به طور گستردهای در پیکر تراشی استفاده میشده بنابر این جزئیات حجاری ها را پنهان میکرده است » (Simpson and Sweek, 2009: p87)
از جمله ویژگیهای پارسه که ممکن است اطلاع عمومی کمتری نسبت به آن وجود داشته باشد رنگ آمیزی نقوش تخت جمشید است.
کاربرد فراوان رنگ بارها و بارها گزارش و اثبات شده (کخ،1377:ص105؛ رف،1381:ص19؛ سامی،1389:ص143؛ (شهبازی،1971:ص75) مهمترین این تحقیقات بررسیهای دکتر «الکساندر ناگل» میباشد، ناگل در این تحقیق از دستگاه پیشرفته آزمایشگاهی چون XRF و میکروسکوپهای دیجیتال سود جسته است (Nagel, 2010: pp156-157) ، این باعث شده تا با نتایج وی جای هرگونه تردیدی در مورد رنگ آمیزی پارسه باقی نماند.
دکتر «هاید ماری کخ» پیرامون نواقص مینویسد:
«جزئیات بسیاری در پلکان شمالی نادیده گرفته شده است، این جزئیات و کمبود ها را به هنگام رنگ آمیزی با رنگ پوشانده اند» (کخ،1377:ص160)
به صراحت میتوان دریافت که بیشتر این نقوش برجسته ناتمام با رنگ پوشش داده شده اند و رنگ آمیزی موجب پوشش عیوب و نواقص کار میگردیده است (رایگانی،1395:ص8)
تحقیقات رُف نیز نشان میدهد قسمتهایی که از نظر ما ناتمام میرسند، رنگ آمیزی شده اند (رف،1381:ص24). شاید ناتمامی و نیز رفع نقص برخی نقوش به هنگامه رنگ آمیزی را بیشتر بایستی به پای فراموشکاری اجتناب ناپذیر حجار گذاشت (رایگانی،1388:ص44). هرچند ممکن است شیوهای برای زودتر تمام شدن کار بوده است. تخت جمشید نیمه کاره !!
متاسفانه در فیلم تختگاه هیچکس تمامی این ناتمامیهایی که بعدا با رنگ پوشش داده میشدند و یا تعداد اندکی که ناشی از نقص در کار نیروی انسانی بوده است را به پای ناتمامی «کُل» تخت جمشید گذاشتهاند! به عنوان مثال نواقص زیر را دلیلی برای ناتمامی کل تخت جمشید گرفتهاند:
گهگاهی نیز در فیلم شاهد آدرس غلط دادن به مخاطب هستیم، به عنوان مثال دیوار صاف و بدون حجاری را نمایش میدهند و مدعی میشوند که در اینجا قرار بوده است که عملیات حجاری انجام شود اما انجام نشده و ناتمام مانده است! در حالی که دیوار مورد نظر آن ها اصلا قرار نبوده است که حجاری شود.
فیلم تختگاه هیچکس:
« به ردیف سرباز ها در پایین دیوار توجه کنید، در همین حین به حجاری بالای آن و گلکاری که این دو قسمت را از هم جدا کرده، همچنین به امتداد دیوار که تا آخر حجاری شده. در بقیه دیوار ها ما فقط حجاری همین ردیف سرباز ها رو داریم، و روی بقیه دیوار کار نشده، به عنوان مثال به دیوار پشتی همین دیوار نگاه کنید: تخت جمشید نیمه کاره !!
اینجا همان ردیف سرباز ها رو میبینیم که در ردیف جلویی هم مشخص بود ولی بالا و امتداد دیوار حجاری نشده» (فیلم تختگاه هیچکس،ورژن2، بخش دوم: دقیقه 10 تا 12)
در پارسه همه حجاریها بر اساس اصل تقارن بر روی دیوار ها نقش بسته اند، در واقع فیلم سازان با مقایسه دو دیواری که اصلا قرینه یک دیگر نیستند، نتیجه گیری مطلوب خودشان را کرده اند و میگویند دیوار دوم ناتمام مانده است!
اگر به قرینه این دیوار که فقط نقش سربازان را دارد توجه کنیم (کادر های سبز) ، خواهیم دید که قرار نبوده است که حجاری این بخش مانند قسمت جلویی پلکان باشد. قسمت جلویی پلکان (کادر زرد رنگ) قرینه خود را دارد و نیز کاملا تراشیده شده است. قرینه پلکان های پشتی (کادر سبز) را هم میتوان در عکس زیر دید:
دیوارهای این بخش از پلکان نیز کاملا مسطح شدهاند و حتی نقش اندازی خام نیز بر روی آنها انجام نشده که نشان میدهد که قصد حجاری دیوار ها را نداشتهاند.
در این فیلم بیان میشود که چون تعدادی از گل های نقوش پارسه به اتمام نرسیده و یا فر موی ریش یک کماندار ناقص است پس تمام تخت جمشید یعنی 125 هزار متر مربع آن ناتمام و غیر قابل سکونت بوده است! ناصر پورپیرار تئورسین اصلی این فیلم در جایی مدعی شده بود که کار ساختمانی تخت جمشید بیشتر از 25 درصد پیشرفت فیزیکی نداشته و تمام کاخ های این شهر ناتمام اند! (پورپیرار، 4 اردیبهشت 1386)
حتی با یک بررسی آماری اشتباه بودن چنین ادعا هایی آشکار میشود. تعداد نقوش حجاری نشده و دارای اشکال بسیار انگشت شمار است در حالی که در تخت جمشید حدود 3000 نقش برجسته دیده میشود (رف،1381:ص17) این نقوش ناقص حتی با یک عملیات درصد گیری ساده ریاضی سهمشان از کل نقش های پارسه به 1 درصد هم نمیرسد. همانطور که گفته شد عملیات رنگ آمیزی تا حد زیادی حجاریها را رفع عیب مینموده است، و نا تمامی چند پیکر نمیتوانسته است مانعی برای استفاده از پارسه باشد.
گروه سوم: ناتمامیهای ناشی از بازسازیها، جابجاییها و عملیاتهای ساختمانی اواخر دوره هخامنشی که به دلیل تهاجم اسکندر نافرجام ماندند
طرح هایی در پارسه وجود دارند که مربوط به اشکال در کار نیروی انسانی نمیباشند بلکه ناشی از بازسازیها، جابجاییها و عملیاتهای ساختمانی در اواخر دوره هخامنشی هستند که به دلیل تهاجم اسکندر نافرجام ماندند. در اواخر دوران هخامنشی و به هنگام فرمانروایی اردشیر سوم کارهای عمرانی فراوانی بر روی کاخهای پارسه انجام گرفت، عمدتا به شکل افزودن و یا تغییر کاخهای قدیمی نمود پیدا کرده است. پس از او به دلیل تهاجم بیگانگان و درگیری های ناشی از جنگ بسیاری از این بازسازیها و جابجاییها ناتمام ماندند.
برای مثال به تصویر سربازان دقت کنید که تراش آن ها تا حد زیادی انجام نشده است.
در نمای مرکزی پلکان های آپادانا همچنین محل کتیبه ای دیده میشود که از کتیبه تهی هستند.
این نقش ها با نمونه های پیشین که کاستی در عملکرد نیروی انسانی عامل بروز برخی نا همخوانی ها و اشکالات گردیده بود، متفاوت هستند.
قبل از بحث پیرامون نما های مرکزی پلکان جوانب آپادانا بهتر است با محل قرار گیری این حجاری ها بر روی نقشه کاخ آپادانا آشنا شویم.
کاخ آپادانا دارای سه ایوان رو به سوی شمال، غرب و شرق است، ایوان غربی مستقیما رو به سوی مرودشت قرار دارد اما ایوانهای شرقی و شمالی رو به صُفه تخت جمشید میباشند و حدود 1600 نقش برجسته این کاخ را در نمای دیوارهای پلکانهای خود جای داده اند (رف،1381:ص17).
یکی از این ایوان های شرقی و شمالی در مرکز خود نقشی از سربازان به همراه یک کتیبه نانوشته دارند، عکس ارائه شده نخست که سربازان ناتمام را نشان میداد نیز درست در پشت پلان مرکزی قرار دارد و در واقع جزئی از بلوک سنگ این نما هستند.
نکته ای که در گزارش های باستان شناسی به وفور دیده میشود، اما اطلاع عمومی کمتری نسبت به آن وجود دارد، اینست که نگاره های نمای مرکزی پلکان آپادانا در حقیقت متعلق به این مکان نبوده اند. تخت جمشید نیمه کاره !!
کاخ آپادانا را داریوش بزرگ شروع و پسرش خشایارشا به اتمام رساند (شهبازی،1389:ص66)، اما نقوش مرکزی که امروز در دو ایوان شرقی و شمالی دیده میشوند از ساختههای زمان داریوش ویا خشایارشا نمیباشد (کرفتر،1354:ص352). نگاره اصلی پلانهای مرکزی کاخ آپادانا را امروزه میتوان در خزانه پارسه دید.
بسیاری از باستان شناسان بر جابه جایی نقش بارعام از پلان مرکزی آپادانا و جایگزینی نقش سربازان صحه گذاردهاند (رف،1381:ص60؛ شهبازی،1389:ص106؛ کخ،1377:ص109؛ تیلیا،1351 :230-242) برای روشن شدن هرچه بیشتر موضوع به تصویر زیر از کاخ آپادانا دقت کنید:
در سمت چپ این تصویر پلان مرکزی آپادانا و نقش سربازان را میبینید، در سمت راست نیز ادامه بلوک های سنگی و نقش نبرد شیر و گاو نمایان است. با نگاهی دقیق میتوان متوجه شد که نقش گلها به محض عبور از درز انقطاع دو بلوک ناپدید میشوند، همچنین خام تراشیهایی در پایین نقش سربازان جاویدان پلان مرکزی آپادانا به چشم میخورد.
این حقیقت که بلوک سنگی پلان مرکزی بعد ها جا به جا شده است باعث بروز این نا همخوانی ها شده است. خام تراشی و نقص درست از درز انقطاع دو بلوک سنگی پدیدار میشود.
نقش اصلی این مکان «بارعام شاهنشاه » بوده است که بعد ها در زمان اردشیر سوم از پلکان آپادانا جدا شده آن را به کاخ خزانه برده اند (تیلیا،1351:ص249-253؛ Nagel, 2010: p135). در اواخر هخامنشیان و به هنگام فرمانروایی اردشیر سوم کارهای عمرانی که بر روی کاخ های پارسه انجام میگرفته ، عمدتا به شکل افزودن و یا تغییر کاخ های قدیمی نمود پیدا کرده است. تخت جمشید نیمه کاره !!
به عنوان مثال اردشیر سوم کاخ تچر یا همان کاخ اختصاصی داریوش شاه را که برای حدود 100 سال از عمرش فقط دارای یک پلکان ورودی در سمت جنوب خود بوده است، به یک پلکان منقوش دیگر در سمت غرب تجهیز میکند (شهبازی،1389:ص147).
در آپادانا نیز اردشیر سوم نمای اصلی بارعام شاهنشاه را جدا کرده و به جای نابود ساختن آن به سبب احترامی که به نقش اجدادش میگذارده است آن را به خزانه تخت جمشید برده و دستور ساخت نقشی جدید از سربازان گارد شاهنشاهی را به همراه کتیبه بر دو ایوان شرقی و غربی آپادانا صادر کرده.
اما احتمالا به دلیل مرگ این آخرین پادشاه مقتدر هخامنشی کار حجاری متوقف شده است، پس از اردشیر سوم داریوش سوم به سلطنت رسید و تقریبا تمام مدت 6 سال سلطنتش را صرف جنگ با اسکندر نمود و کار های ساختمانی و تغییرات اردشیر سوم در پلان مرکزی کاخ آپادانا به همراه کتیبه هایی که قرار بوده نوشته شوند ناتمام باقی میماند.
این نقش سربازان هم که دارای نواقص بسیار است دقیقا متعلق به بلوک همین پلان مرکزی آپاداناست که در اواخر هخامنشیان جا به جا شده و طرح اندازی جدید به صورت ناتمام باقی مانده است.
گفتار کلی درباره سه گروه
تا اینجا 3 گروه مختلف ناتمامی و نواقص در پارسه مورد بحث قرار گرفت، نخستین آن دروازه ناتمام بود که این ساختمان نیز در اواخر هخامنشیان برای ورودی دروازه ملل تدارک دیده شد اما ناتمام باقی مانده است، کاخ صد ستون در زمان اردشیر اول تکمیل شد و به مدت حدود 70 سال قابل بهره برداری بوده است اما از زمانی که ساخت دروازه انتظار را برای این کاخ شروع کردند دیگر قابل استفاده نبود.
بر خلاف گروه اول گروه دوم ناتمامی ها عناصر غیر سازه ای و صرفا تزئینی را شامل میشود، برخی از حجاری های آپادانا به دلیل اشتباهات کار نیروی انسانی ناقص مانده بودند، اما استفاده از رنگ در پوشش این حجاری ها باعث شده تا عدم تکمیل جزئیات برخی نقش ها مانعی برای برگزاری جشنها و مراسمها در تالار آپادانا نباشند. حتی امروزه هم با وجود پاک شدن رنگ این نقوش اشکالات در نقش اندازی طرح ها به ندرت توجه بازدیدکنندگان تخت جمشید را به خود جلب میکند، چه برسد به مردمان هزاران سال پیش.
گروه سوم به تغییراتی باز میگردد که در اواخر هخامنشیان بر روی نقوش آپادانا انجام گرفته است، ناتمام ماندن این تغییرات طبعا اثری بر روی قابلیت استفاده از کاخ در زمان گذشته نداشته است و میتوان به خوبی نتیجه گرفت که کاخ آپادانا از زمان تکمیل آن به دست خشایارشا تا هنگام تغییرات اردشیر سوم محل اصلی برگزاری جشنها و مراسمها بوده است.
سه کتیبه نانوشته در پلکان کاخ مرکزی نیز به چشم میخورند که در ادامه آنها را بررسی خواهیم نمود. در یک جمع بندی میتوان به جز «دروازه ناتمام» تمامی کاخ های تخت جمشید را کاملا تکمیل شده و قابل استفاده و سکونت بر شمرد.
در کاخهای بانوان، تچر، هدیش، خزانه و… هیچ خام تراشی و یا کتیبه نانوشته وجود ندارد. (شهبازی،1389: ص180) اما ناصر پورپیرار در مورد تمام کاخهای شهر پارسه مدعی میشود که همه آنها بیش از 25 درصد پیشرفت نداشته اند! (پورپیرار، 4 اردیبهشت 1386)
البته او مدعی بود که تمام کار های ساختمانی تخت جمشید به صورت همزمان انجام می شده اند! (تختگاه هیچکس، ورژن یک، مقدمه) ، در حالی که پارسه به صورت مرحله به مرحله به دست شاهان هخامنشی تکمیل شده است. چنانکه پیشتر توضیح دادیم ساخت بناهای بزرگ به صورت فاز به فاز انجام میشود، در روزگار هخامنشیان این کار به صورت ساختمان سازی در زمان حیات هر شاه هخامنشی انجام میشد. تخت جمشید نیمه کاره !!
پورپیرار و فیلم تختگاه هیچکس اما به تکمیل مرحله به مرحله پارسه آشنایی ندارند. و حتی دسته بندی های مختلف میان نواقص و حجاری های ناتمام را نیز نمیشناسند و همه را به پای ناتمامی کل تخت جمشید گذاردهاند که مایه شگفتی بسیار است!
هرچند آنها از یافتن کتیبه ناتمام و یا حجاری ناقص در تچر و هدیش و… ناتوان ماندهاند اما با ذکر استدلالهایی آن کاخها را نیز ناتمام معرفی میکنند. با مرور این استدلال ها به نا آگاهی این افراد به باستان شناسی پارسه بیشتر پی میبریم. در ادامه هر یک از این کاخ ها را مورد واکاوی قرار خواهیم داد.
بررسی کاخ تچر
کاخ تچر در جنوب غرب سکوی تخت جمشید، کاخی است که بنیاد آن را داریوش بزرگ بنا نهاد بر این اساس این کاخ در کنار آپادانا یکی از اولین ساختمان های در حال ساخت در پارسه بوده است؛ تکمیل این کاخ نهایتا در زمان خشایارشا به اتمام میرسد. (نجف زاده اتابکی،1392:ص183)
سازندگان فیلم تختگاه هیچکس پیرامون این بنا موارد زیر را بیان میدارند:
«مطلب بسیار مهم اینه که ما از عکس های کهنی که از تچر داریم، این ستونی که الان روش کتیبه هست، به شکل تخریب شده وجود داره، این ستون تخریب شده تنها حدود یک متر و نیم از زمین باقی مونده، بقیش خورد شده و زمین ریخته و بقایایی ازش نیست( ! )
چنانکه تصاویر به شما کاملا نشون میده ، از اونجایی که درز شکاف ها حکایت میکنه تا انتهای ستون سنگ نو تراش و وصله جدیده، اما بر همین وصله جدید شما کتیبه داریوش میبینید (صدای خنده!). تخت جمشید نیمه کاره !!
خب این حقه بازیه، این آشکارا حقه بازی و تمسخر مردمه» (تختگاه هیچکس،ورژن1: کاخ تچر)
پیش از هر توضیحی میخواهم یک بخش از این شرحها را برجسته کنم؛ ناصر پورپیرار در این فیلم مدعی است نیمه بالایی ستون شکسته «خورد شده و زمین ریخته و بقایایی ازش نیست» ؛ درست برعکس این حرف بقایای ستون خورد شده اتفاقا در عکس های قدیمی کاملا مشخص است!
در عکس فوق نیمه بالایی ستون شرقی کاخ تچر را مشاهده میکنید که شکسته و بر زمین فرو افتاده است، زنده یاد علی سامی در مورد این ستون مینویسد:
«سنگ یکپارچه جرز شرقی این ایوان که کتیبه خشایارشا بالای آن نقر شده قرنها از کمر شکسته و در حیاط جنوبی افتاده بود، چند سال پیش توسط بنگاه علمی تخت جمشید به جای خود نصب گردید» (سامی،1389:ص240)
واضح است ادامه دراز گویی های پورپیرار پیرامون «سنگ نو» و «جعل کتیبه» بر روی آن هیچ اساس درستی ندارد چراکه سنگ و کتیبه هر دو تاریخی و کهن هستند. جا دارد از جناب پورپیرار و عوامل فیلم برداری پرسید که «حقه بازی» و «تمسخر مردم» را باستان شناسان انجام داده اند یا آنها؟
تختگاه هیچکس با نمایش یک سرباز بر روی لبه انتهایی نقش جنوبی کاخ تچر مدعی میشوند که این سرباز قرار بوده است در طول دیوار نقش ببندد اما ناقص و ناتمام مانده است! (تختگاه هیچکس، ورژن2:دقیقه18و19) تخت جمشید نیمه کاره !!
این ادعا نیز درست مانند گفتمان مشابه این فیلم در مورد نقش دیوار های آپادانا است، دیواری که قرار نبوده است بر روی آن نقش اندازی بیشتری انجام شود را به نمایش میگذارند و مدعی میشوند که ناتمام است!
با نگاه به نقش این سرباز در گوشه نمای غربی کاخ تچر و امتداد دیوار مشاهده میشود که خط پایان نقش اندازی پشت سر سرباز به خوبی حجاری شده و در ادامه دیوار هم حتی یک سرباز خام تراش نمیبینیم تا نشان دهد نقش اندازی پس از این سرباز ادامه داشته است. در عوض خط پایان محوطه نقش اندازی بسیار دقیق و صیقلی تراشیده شده است، این خود تاکیدی است بر پایان سنگ نگاره مورد نظر.
همانند دیوار پلکان آپادانا شاهد پیشداروی فیلم و نتیجه گیری بر اساس همین پیش داوریهای اثبات نشده هستیم. مطالبی هم در مورد ستون ها و پایه ستون های تچر عنوان میشود که در بخش دوم این نوشتار به طور کامل به تمامی سوالات و ابهامات در مورد ستون های تخت جمشید پاسخ داده خواهد شد.
بررسی پلکان جنوب حیاط تچر (کاخ H) تخت جمشید نیمه کاره !!
فیلم در جنوب حیاط کاخ تچر سلسلهای از سنگ نگارهها را شامل نقوش سربازان و هدیه آوران نشان میدهد، که به صورت نامتناسبی با محیط پیرامون قرار گرفته اند.
فیلم تختگاه هیچکس:
«پس از گذشتن از محوطه تچر به منطقه ای خالی میرسیم که امروز به حیاط تچر منسوبه ارتباط این دیوار که با چیدمانی غیر اصولی جدیدا مرتب شده، با دیوار مجاورش به هیچ وجه مشخص نیست. تخت جمشید نیمه کاره !!
در حقیقت به این دیوار هیچوقت دیواری وصل نبوده و با کمی توجه میتوانیم بفهمیم که این دیوار اصلا مربوط به این قسمت نیست، در واقع در باز سازیهای این قسمت طوری عمل شده که این محوطه شکلی پیدا کند، این در حالی است که نواقص حجاری رو در بدنه این دیوار هم میتونیم ببینیم.
نکته قابل توجه دیگر پلههای این مجموعه هست، به نظر شما این پله ها کجا میرن؟
» (تختگاه هیچکس، ورژن 2:دقیقه 18 تا 20)
کاخ H در تخت جمشید
در جنوب حیاط تچر امروزه کاخی دیده میشود که باستان شناسان نام آن را «کاخ H» گذاشتهاند. با نگاهی به سنگهای این کاخ میتوان دریافت که بدون تناسب و ارتباط با محیط پیرامونشان در محوطه قرار دارند. این فیلم مدعی است این چیدمان «جدیدا» و با یک عملیات «باز سازی» نوین به این شکل در آمده است در حالی که وضعیت فعلی این سنگ ها چند هزار سال قدمت دارد و دخل و تصرف جدیدی در آن ها صورت نگرفته است. تخت جمشید نیمه کاره !!
پلکان کاخ H و تمام نقوش روی آن بعد از فروپاشی هخامنشیان توسط شاهان محلی پارس که دست نشاندههای فرمان روایان سلوکی بودند، به این شکل در آمده است، نقش های این پلکان مربوط به کاخ اردشیر سوم در شمال کاخ هدیش بودند، اما در زمانی پس از ویرانی پارسه توسط شاهان محلی که قصد داشتند در لبه سکوی تخت جمشید برای خود کاخی بسازند از محل اصلی خود یعنی کاخ G یا همان کاخ اردشیر سوم به این مکان انتقال داده شده است (نجف زاده اتابکی،1392:ص216؛ شهبازی،1389:ص158-161)
به این گزارش باستان شناسی توجه کنید:
«با همه این گفتهها، به جهت موقعیت کنونی پلکان مساله مهمی که به آسانی توجه هر باستان شناسی را جلب میکند این است که انتهای شرقی پلکان بدون ایجاد فضای لازم و مناسب به صورت ناقص، شکسته و نیمه تمام به دیوار پایه کاخ خشایار شا برخورد کرده است. برای انتهای بخش باختری پلکان نیز پله ای برای بالا رفتن دیده نشده، و اثری از کف ایوانی که، زمانی پله های پلکان به آن میرسیده است، نیز وجود ندارد.
این شواهد به روشنی نشان دهنده این موضوع است که پلکان کاخ (H) به طور قطع و یقین در موقعیت و مکان نخستین خود قرار نداشته و از جایی دیگر به این مکان منتقل شده است» (یزدانی، 1391:ص161)
«ریچارد هاینز» (Richard Haines) معمار گروه کاوش «ارنست هرتسفلد» توانست با بررسیهای خود موقعیت اصلی این پلکان را پیدا کند.
وی محوطه جنوب تپه مرکزی را پاکسازی نمود که در نتیجه آن توانست خط یا راستای قرارگیری پلکان و بستر آماده سازی برای نهادن بلوک های پلکان کاخ G را پیدا کند. وی سپس با اندازه گیری فاصله میان برشها و مقایسه آنها با اندازه بلوکهایی که در جنوب حیاط کاخ تچر چیده شدهاند، به خوبی توانست ثابت کند که پلکان نیمه ویران کنونی که در محل کاخ H به چشم میخورد در حقیقت به کاخ G تعلق داشته است.
کرفتر با توجه به آثار و بقایای کاخ G زمان انتقال این سنگهای نما را به اندک زمانی پس از هخامنشیها در اواخر قرن 4 و اوایل قرن سوم پیش از میلاد ارزیابی کرده است. (یزدانی، 1391:ص161 و 162)
بی توجهی به مطالعات باستان شناسی باعث شده است، کارگردان که با یک دوربین و میکروفن به دیدار تخت جمشید رفته است مرتبا نظریههای خود ساخته ارائه کند از جمله آنکه محوطه جنوب حیاط تچر را یک «جورچینی» و باز سازی جدید بپندارد، در حالی که این تغییرات توسط حاکمان محلی پس از سقوط هخامنشی ها در حدود بیش از 2300 سال پیش انجام شده است.
این پلکان نیز که رو به سوی دیوار دارد متعلق به همین ساخت و سازهای پس از هخامنشیان است و ناتمام مانده، کیفیت نازل کنار هم قرار دادن سنگها و طرحها به خوبی در این مجموعه مشخص است و آن را با دیگر ساختمانهای پارسه متمایز میسازد.
استفاده از سنگهای پارسه برای ساختمان سازی و مصارف دیگر در تاریخ جدید نیست، هم در خود تخت جمشید در این کاخ دیده میشود و هم سنگهای پارسه را به خارج از تخت جمشید حمل کرده اند، به عنوان مثال درگاه کاخ تچر را برای ساختمان سازی به روستای ابونصر برده اند:
« نخستین مطالعاتی که در ماه دسامبر 1964 به وسیله مهندس سی کاربونه وجی تیلیا از بازماندههای معماری قصر ابونصر به عمل آمد و نیز بررسی های مفصل بعدی تیلیا هرگونه تردید را نسبت به جای اصلی این بقایای سنگی، برطرف کرد و روشن شد که قسمت اعظم آنها متعلق به اتاق های شمالی کاخ داریوش است . گزارش مشتمل بر توصیف دقیق توام با رسم ها و عکس هایی از همه سنگ های موجود در محل که بسیاری از آن ها در دیوار خانه های روستایی جدیدی به کار رفته بود به اداره کل باستان شناسی ایران تسلیم گردید.»(تیلیا،1351:ص68)
در نهایت این درگاه به تخت جمشید و جای اصلی خود باز گردانده شد، نمونه مشابه همین استفاده از سنگهای ویرانههای پارسه توسط فرمان روایان محلی پارس در زمان سلوکیان باعث شکل گیری هر آن چیزی است که به صورت نامتوازن در جنوب حیاط تچر می بینید.
این تغییرات به هخامنشیان مربوط نمیشوند ، اما فیلم سازان که اندک مطالعهای در این زمینه نکرده اند، تصور مینمایند که این هم از نشانههای ناتمامی تخت جمشید است!
تخت جمشید مانند هر ساختمان دیگر کار دست بشر است، وجود نواقص در پارسه به هیچ عنوان عجیب نیست، برخی از این اشکالات مانع استفاده از بنا میشده است مانند «دروازه ناتمام» برخی کاخها نیز نقص و اشکالی ندارند اما از جهت ارتباطی که با ساختمان ناتمام دارند در حین ساخت و ساز قابل استفاده نبودند مانند صد ستون، البته صد ستون زمان اردشیر اول تکمیل میشود و تا زمان اردشیر سوم حدود 70 سال قابل استفاده بوده است.
دسته بعدی نواقص را حجاری های تزئینی شکل میدهند، طبیعی است وجود چند اشکال در حجاریهای تزئینی مانعی برای برگذاری جشن در آن کاخ نبوده مخصوصا که نمای پلکانها رنگ آمیزی میشده است.
حجاریهایی که در مرکز پلکانهای شرقی و شمالی دیده میشوند، نمونهای از اقدامات مرمت و تغییرات در اواخر هخامنشیان هستند، این تغییرات به دلیل زوال امپراطوری به اتمام نرسیده اند.
کاخ تچر علیرغم ادعاهای بسیاری که در فیلم شاهد هستیم کاخی کامل و بدون حجاری ناتمام میباشد و هیچ کتیبه نانوشتهای هم ندارد. در این فیلم مرتبا به کف سازی تخت جمشید اشاره شده است و یا ستونهای پارسه را ناکامل میخواند که به این موضوعات در بخش دوم این بررسی پاسخ داده خواهد شد.
پایان بخش اول
بنمایهها و یارینامهها:
– شهرکی، کوروش (16 شهریور ۱۳۹7). «آیا تخت جمشید نیمه کاره هست؟! (پاسخ به شایعات) «بخش اول»». پایگاه خردگان.
نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/p/13065
– آبراهامیان (دسامبر 1988)،«سبک پارانوید در سیاست ایرانی»، دانشکده علوم انسانی، یوتوبوری
– اشمیت، اریک. (1342). تخت جمشید، بناها، نقشهها، نبشتهها. ترجمه عبدالله فریار. تهران: فرانکلین – امیرکبیر.
– پورپیرار، ناصر (1379)، دوازده قرن سکوت: برآمدن هخامنشیان، تهران، نشر کارنگ
– پورپیرار،ناصر (1383)، دوازده قرن سکوت: بخش سوم ساسانیان قسمت دوم پیشینه های ناراستی، تهران، نشر کارنگ
– پورپیرار، ناصر (4 اردیبهشت 1386)، آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم. مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۵۴ . نارنیا.
– پورپیرار، ناصر (بی تا) ، کلیپ ابطال شناسنامه
– پورپیرار، ناصر (بی تا)، تختگاه هیچکس ورژن یک
– تیلیا، آن بریت (1351). بررسی ومرمت در تخت جمشید و دیگر اماکن باستانی فارس. ترجمه کرامت الله افسر. چاپ کتابخانه فروردین: تهران.
– سامی، علی (1389). پایتختهای شاهان هخامنشی. تهران: پازینه.
– شهبازی، علیرضا شاپور (1389)، راهنمای مستند تخت جمشید، بنیاد پژوهشی پارسه-پاسارگاد
– رُف ، مایکل (1381)، نقش برجسته ها و حجاران تخت جمشید، چاپ اول، انتشارات گنجینه هنر
– رایگانی، ابراهیم و همکاران (بهار 1395)، «بررسی ناهمخوانی های فنی و تکنیکی نقوش برجسته انسانی کاخ های آپادانا و سه دروازه (تالار شورا) در تخت جمشید» ، مجله هنر و معماری، شماره 37
– رایگانی، ابراهیم (1388)، « اشتباهات فنی و تکنیکی موجود در حجاریها و نقوش برجسته تختجمشید»، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه تربیت مدرس
– کُخ، هاید ماری (خرداد 1377)، از زبان داریوش، ترجمه دکتر پرویز رجبی، چاپ سوم، نشر کارنگ
– کرفتر، فردریش (1354)، گزارش های باستان شناسی در ایران، هیئت باستان شناسان آلمانی، ترجمه مهندس سروش حبیبی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
– طالبیان، عبدالحسین (1393). تخت جمشید در تاریخ معاصر. شیراز: انتشارات نوید شیراز.
– ______ (بی تا) تختگاه هیچکس ورژن دو
– نجف زاده اتابکی، ابوالحسن (1392). راهنمای کلاسیک و مستند تخت جمشید. تهران: انتشارات پازینه.
– یزدانی، افشین (پاییز و زمستان 1391)، «تصحیح پلان به همراه مستند نگاری پلکان کاخ ویران شده اردشیر سوم در تخت جمشید»، مجله مطالعات باستان شناسی، دوره چهارم ، شماره 2
– هرتسفلد، ارنست (1381). ایران در شرق باستان. ترجمه همایون صنعتی زاده. تهران: نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دانشگاه شهید باهنر کرمان.
Schmidt, Erich f (1953), Persepolis I,the University of chicago
Tracey Sweek and John Simpson (2009), The British Museum Technical Research Bulletin, An unfinished Achaemenid sculpture from Persepolis,Volume 3
Nagel, Alexander :Taking Care of Color in Persepolis. The Oriental Institute
Nagel, Alexander (2010), Colors.Gilding and painted motifs in Persepolis, the University of Michigan
شرایط استفاده از نوشتار: