گفتگوی روزنامه ستاره صبح با مجید خالقیان
احمدرضا حسینی: آریوبرزن سردار ایرانی دوران هخامنشی، در چنین روزی در تنگه دربند پارس در کوهگیلویه حالیه مقابل سپاهیان اسکندر مقدونی ایستادگی کرد تا راه آن ها را برای تسخیر پایتخت وقت ایران، یعنی پارسه (تخت جمشید) سد کند. اما مقاومت سپاهیان کم تعداد او به علت راهنمایی یک چوپان لیکیانی (لیکیا واقع در آسیای صغیر) که به این تنگه آشنایی داشت و مقدونیها را به پشت سر سپاهیان آریوبرزن آورد با شکست مواجه شد و آریوبرزن و بیشنه سپاهش جان خویش را از دست دادند. به همین مناسب ستاره صبح گفتگویی را با مجید خالقیان پژوهشگر تاریخ انجام داده است که در پی میخوانید:
آریو برزن چه شخصیتی است و چه نقشی در تاریخ ایران دارد؟
آنچه در میان بسیاری از قهرمانان و پهلوانان ایرانی، چه از نگاه تاریخی و چه از نگاه اسطورهای وجود دارد این است که ما یک میهن دوستی درست و خردمندانه در راه دفاع از این سرزمین را مشاهده میکنیم. بسیاری از شخصیتهای شاهنامه چنین رویکری دارند که اگر بخواهیم تمام آنها را بشماریم بحث به دارازا می کشد. آریوبرزن یکی از نمونههای تاریخی این موضوع است که با آنکه در یک نبردی که شاید خودش هم احتمال شکست را میداد مطابق با منابع تا آخرین نفس در راه دفاع از میهن میجنگد، از این بابت میتواند به عنوان یک شخصیت میهن پرست معرفی شود که در راه دفاع از میهن از جان خویش میگذرد. همانند آن چیزی که در مورد آرش کمانگیر یا در مورد رستم فرخ زاد می بنیم و این موضوع در مورد آریوبرزن هم صدق میکند.
در جهان نمونههای دیگری مانند آریوبرزن داریم همچون لئونیداس لاکونی. آیا همان اندازه که در کشورهای دیگر برای قهرمانانشان ارزش قائل میشوند در ایران هم این قهرمانان را ارج مینهند؟
خیر، البته همین آریوبرزن یک شخصیت شناخته شده است اما در همان حمله الکساندر مقدونی به ایران شخصیت دیگری از مدافعان ایرانی سغدی (آسیای مرکزی) به نام اسپیتامنس وجود دارد که خیلیها احتمال میدهند که اگر به او خیانت نمیشد و میتوانست دفاع خودش را ادامه دهد شاید میتوانست دوباره شاهنشاهی ایرانی را برگرداند ولی بسیاری از مردم ما اصلاً اسپیتامنس نمیشناسند به اشخاصی مثل اسپیتامنس و آریوبرزن در ایران بسیار کم بها داده میشود به طوری که مردم یا این اشخاص را نمیشناسند یا خیلی کم میشناسند. نهادهای رسمی ما به این شخصیتها که میتوانند نقش مهمی در هویت ملی ما داشته باشند توجهی نمیکنند و فقط در این حوزه، برخی کوششهای مردمی وجود دارد که در کوششهای مردمی، آنطور که شایسته است از نظر تاریخی و بررسی منابع این مسائل مورد توجه قرار نمیگیرد و شاهد هستیم گاهی، موارد غیر واقعی هم در مورد شخصیتها بیان میشود! این پدیده بسیار بدی در کشور ماست که چنین شخصیتهایی از طرف نهادهای رسمی کاملاً نادیده گرفته میشوند اما در جهان نمونههای مشابه میبینیم که اختلاف منبع هم در مورد آنها وجود دارد اما بسیار به آنها بها داده میشود و چندین فیلم سینمایی در مورد آنها ساخته میشود و این شخصیتها هم در تقویت هویت ملی و تمدنی آنها نقش دارند و هم مایه جذب گردشگر میشوند، سالانه صدها هزار نفر از تنگه ترموپیل فقط برای داستان لئونیداس بازدید میکنند، چون معتقدند او جان خود را برای حفظ جهان غرب در برابر جهان شرق فدا کرد.
خدشههایی از سوی برخی گروهها به شخصیتها و قهرمانان ایرانی وارد میشود آیا این موارد شامل آریوبرزن هم میشود؟
به هر روی اختلاف نظرات در منابع یک موضوع طبیعی است شما خودتان لئونیداس را مثال زدید که چقدر در تاریخ دنیا مورد احترام است، مگر در مورد لئونیداس اختلاف منابع وجود ندارد؟! چرا ما باید از اختلاف منابع سو استفاده کنیم و آن روایاتی که کمتر میتوانند اعتدال داشته باشند و از طرفی خلاف منافع و هویت ملی ما هستند را مورد توجه قرار دهیم و مثلاً بگوییم آریو برزن چنین و چنان است و او را تخریب کنیم؟ بله قطعاً اختلافاتی وجود دارد اما آنچه از منابع بر میآید و معقول هم به نظر میرسد این است که نه تنها در مورد آریوبرزن بلکه سایر شخصیتها باید یک رویکرد میهن پرستانه و خردمندانه در پیش گرفت که در راه دفاع از میهن چه جان فشانیهایی کردهاند. حالا چرا باید بیاییم با نگاه منفی و ویرانگر وارد یک بحث تاریخی شویم و اختلافات را ملاک تخریب قرار دهیم؟! در مورد همه شخصیتها این اختلافات وجود دارد. هیچ شخصیت بزرگ تاریخی را پیدا نمیکنید که اختلاف نظر در مورد آن وجود نداشته باشد اما رویکرد ملتهای دنیا با رویکرد ما تفاوت زیادی دارد ببینید در یونان چقدر به این شخصیتها بها می دهند؟ حتی جهان غرب که خود را وارث تمدن یونانی میداند چقدر به این شخصیتها بها داده است و در مورد آن فیلمهای بزرگ هالیوودی ساخته است نمونه بارز آن همین فیلم 300 است. اما ما متأسفانه به دنبال این هستیم که برای نمونه بگوییم دراین نکته در مورد آریوبرزن اختلاف نظر وجود دارد پس به آریو برزن را بکوبیم و درمورد او تخریب و بدگویی انجام دهیم و آن را حقیقت تاریخی بنامیم. این یک نقطه ضعف برای جامعه ما محسوب میشود! البته کوششهای مردمی خوبی برای زنده نگاه داشتن یاد آریو برزن انجام میگیرد اما این روش موجب پیدایش اشکالاتی هم میشود.
این اشکالاتی که در کوششهای مردمی وجود دارند چه هستند؟
برای نمونه، شوربختانه مدتی است که در میان بسیاری از دوستان ایرانی که رویکرد میهن پرستی آنها ستودنی است جا افتاده است که آریوبرزن یک خواهر به نام یوتاب داشته که به همراه آریوبرزن در برابر اسکندر میجنگیده است که ما در منابع اصلی چنین موضوعی را مشاهده نمیکنیم، بلکه تنها نام یوتاب به عنوان خواهر آریوبرزن بعدها در زمان اشکانی برده شده است که شخصی به نام آریوبرزن که گویا پادشاه محلی آتورپاتکان (آذربایجان کنونی) بوده خواهری به نام یوتاب داشته است که من احساس میکنم به هر دلیلی و به وسیله هر شخصی که به طور ناآگانه به این صورت بیان شده است و جابجایی خاندانی و زمانی صورت گرفته است. چون وقتی کوششهای مردمی دخالت کنند نمیتوانیم از مردم انتظار داشته باشیم که همانند یک پژوهشگر تاریخ به بررسی دقیق منابع بپردازند.
این دو شخصیت که زمان زیادی هم با هم فاصله داشتند و شاید هم کارهای آنها اصلاً مشابه هم نبوده باشد، با هم آمیخته شده و شخصیتی به نام یوتاب هم در این میان شکل گرفته که مردم به آن بها میدهند و اینها از ضعفهایی است که به هنگام کوششهای مردمی اتفاق میافتد.
که با توجه به آشوبی که در ایران آن زمان وجود داشته افرادی هستند مانند شخص آتروپات که در گوگمل سردار داریوش سوم است اما وقتی میبیند داریوش شکست خورده است منطقه ماد کوچک را برای خود میگیرد و برای خود پادشاهی تشکیل میدهد. برخی معتقدند آریوبرزن هم قصد چنین کاری داشته است و به عنوان شاه محلی پارس دفاع کرده است. دیدگاه شما چیست؟
فکر میکنم این مورد میتواند صرفاً یک تحلیل باشد و این که بگوییم چون شخصیت دیگری همچین داستانی داشته است، پس آریوبرزن هم به همان ترتیب بوده چندان معقول نیست. همان طور که مورخان غربی گفتهاند سربازان آریوبرزن نسبت به دشمن تعداد کمتری داشته و با این حال ایستادگی کرده است علاوه بر این اگر قرار باشد بر اساس شخصیتهای دیگر تحلیل کنیم میتوانیم بر اساس اسپیتامنس تحلیل کنیم، در آنجا می بینیم که اسپیتامنس ادعای اینکه حاکم محلی شود را ندارد بلکه وسیعتر فکر میکند و ادعای شاهنشاهی دارد. به نظر من این طور نیست که آریو برزن داعیه شاهی محلی داشته باشد و بحث شاهنشاهی را رها کند و حتی از نظر قدرت بخواهد به یک محل کوچک بسنده کند. متأسفانه رویدادی که در بسیاری از حملات بیگانگان به ایران رخ داده است همین موضوع است که ما با خیانت روبه رو هستیم. اکثراً وقتی این خیانت رخ می داده است که به شخص حاکم، حکومت جایی را پیشنهاد میدادند. در مورد آریوبرزن هم در منابع آمده که اسکندر پیشنهادهایی به آریو برزن داده و او رد کرده است و این نشان میدهد که اگر قرار بوده آریوبرزن به پادشاهی محلی بسنده کند طبیعتاً پیشنهادهایی که به او داده میشده را قبول میکرده نه اینکه برای اینکه یک پادشاه محلی شود بجنگد این گفته دور از ذهن و غیر معقول است.