تاریخ و فرهنگ ایران زمین

پاسخ به ادعاهای دروغین پرویز رجبی درباره ایران باستان

نگاهی کوتاه:

ایران‌ستیزان می‌دانند که وقتی حرف‌های مطهری و شریعتی را بازنشر کنند چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. برای همین به دنبال آن هستند تا همان حرف‌ها را با استناد به گفته‌های شخصی مانند پرویز رجبی که سوابقی در حوزه ایران‌شناسی دارد بیان کنند. این گفته‌های پریشان و پر از تناقض با رویکرد پیشین ایشان همراستا نبود. معلوم نیست آن مرحوم در آن زمان تحت چه فشارهای روحی و روانی بوده که اینچنین پریشان و بی اساس سخن گفته است.

نویسنده‌ها: ایرانمهر آریایی، اشکان دهقان

مرحوم پرویز رجبی، سال‌ها پیش در گفتگو با روزنامه اعتماد، ادعاهایی درباره تاریخ ایران بیان کرد که ایران‌ستیزان هنوز از همان گفته‌ها سو استفاده می‌کنند. البته گفته‌های مرحوم رجبی چندان جدید نبود. در واقع شبیه به گفته‌های امثال مرتضی مطهری، علی شریعتی و… بود. ولی این بار از زبان یک دانش‌آموخته حوزه ایران‌شناسی مطرح می‌شد که قبلا رویکرد متفاوتی به تاریخ ایران باستان داشت. از این رو مصاحبه در آن زمان جنجالی شد یا به عبارتی بیش از حد به آن پرداختند تا جنجالی شود.

ایران‌ستیزان می‌دانند که وقتی حرف‌های مطهری و شریعتی را بازنشر کنند چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. برای همین به دنبال آن هستند تا همان حرف‌ها را با استناد به گفته‌های شخصی مانند پرویز رجبی که سوابقی در حوزه ایران‌شناسی دارد بیان کنند. رضا مرادی غیاث آبادی که با تحریف آشکار منابع یا حتی بدون هیچ منبعی، نوشته‌های ایران‌ستیزانه زیادی داشت، بارها از پرویز رجبی تمجید می‌کرد و به نوعی کارش را ادامه راه رجبی می‌دانست.

در هر صورت باید گفت ادعاهای پرویز رجبی، به ویژه درباره ایران باستان مانند گفته‌های هم قطارانش سراسر ادعاهای نادرست و تحریفی بود و حتی گاهی ادعاهای خودش در این روزنامه با هم تناقض داشت. 

ما در این نوشتار به نقد بخش‌هایی از دیدگاه وی می پردازیم.

دروغ پردازی درباره دانش در ایران باستان

یکی از مواردی که همواره ایران ستیزان تبلیغ می‌کنند این است که در ایران باستان دانشمند نداشتیم!! پرویز رجبی تقریبا همان گفته‌ها را تکرار کرده و در مصاحبه خود این چنین گفته است:

بعد از ورود اسلام به ایران، ما دانشمندان زیادی داریم. چرا در زمان اشکانیان و ساسانیان چنین وضعیتی نداریم؟ بعد از اسلام... استعدادها شروع کرد به جوانه زدن. ابوریحان بیرونی یک جوانه است، ابوعلی سینای همدانی یک جوانه است، در حالی که از این جوانه‌ها در دوره ساسانی و اشکانی سراغ نداریم. در آن دوران فرد جرات عرض اندام نداشت. اگر خیلی بی طرف بخواهیم حرف بزنیم، ما خبر نداریم در دوره ساسانیان و هخامنشیان از نظر رشد هویت‌های فردی و خلاقیت‌ها چه شرایطی رایج بوده است، ولی این پرسش مطرح می‌شود که چرا خبر نداریم؟ چرا این خبرها یک باره شروع می‌شود؟

نخست باید توجه داشت که اگر پرویز رجبی از وجود جوانه‌ها و دانشمندان ایران باستان آگاه نبوده، دلیلی نمی‌شود که وجود نداشتند!

شواهد بسیاری از پیشرفت‌های علمی در ایران باستان باقی مانده و نام بسیاری از دانشمندان باقی مانده که حتی برخی از آنان مانند برزویه و بزرگمهر در  دوران پس از اسلام نماد خردورزی و دانش بودند.

دانش و نوشته‌های مربوط به ایران باستان تاثیر قابل توجهی بر دانشمندان پس از اسلام گذاشته است. برای نمونه نوشته‌های پاول ایرانی (فیلسوف مشهور ایرانی دوران ساسانیان) بر فیلسوفان پس از اسلام اثر گذار بوده است.

از کتاب‌های اخترشناسی هم نباید غافل شد. از جمله می‌توان به کتاب وزیدگ (گزیده) اشاره کرد که در دوران اسلامی ترجمه شد و با عنوان البزیدج شناخته می‌شد (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۳۱۸). کتاب موالید که اصل آن نوشته اختر شناس ایرانی یعنی اندرزگر زادان‌فرخ بوده است و در دوران پس از اسلام ترجمه شد و مورد استفاده منجمان آن دوره قرار می‌گرفته است. از اندرزگر در تاریخ الحکما ابن قفطی و کتاب احکام نجوم قطرانی یاد شده است (همان: ص ۳۱۹).

نوشته‌هایی که جنبه ادبی داشتند را باید در نظرگرفت. نوشته‌های آذرپاد مهراسپندان تاثیر قابل توجهی بر ادبیات پارسی و همچنین ادبیات عربی پس از اسلام گذاشته است. اندرزنامه بهزاد فرخ پیروز و خیم و خرد فرخ‌مرد از دیگر متون ادبی به جا مانده هستند.

یکی از دانش‌هایی که در ایران باستان بسیار مورد توجه بوده است، «زیباشناسی سخن» یا علوم بلاغی بوده است. کتابی با نام کاروَند در این باره بسیار مشهور بوده که نام نویسنده یا نویسندگان آن به دست ما نرسیده است.

قطعا دانشمندان ایران باستان محدود به این چند مورد نبودند. در یک نوشتار دیگر به صورت مفصل به دانشمندان ایران باستان پرداخته ایم و پیشنهاد می‌کنیم حتما آن نوشتار را مطالعه کنید (ن.ک: دانشمندان ایران باستان).

آیا به راستی پرویز رجبی نام‌های برزویه پزشک، پاول ایرانی، آذرپاد مهراسپندان، بزرگمهر بختگان و… را نشنیده بود؟! یا خود را به نشنیدن زده بود؟!

جدا از این باید گفت که ایران باستان دچار تهاجم نظامی شد و فاتحان قصد تحمیل فرهنگ خود را داشتند. در دوران سلطه خلفا بر ایران، کتاب‌های بسیاری نابود شدند؛ موضوعی که هم در منابع مسلمانان آمده و هم شواهد تاریخی گویای آن است (ن.ک: کتابسوزی اعراب در ایران).

از این بابت طبیعی است که بسیاری از آثار علمی نابود شوند و نام بسیاری از دانشمندان فراموش شود. دانشمندانی که نام آنها باقی مانده قطعا ارزش ویژه‌‌ای داشتند چراکه با آن همه نابودی که توسط بیگانگان رخ داد، آن‌قدر جایگاه آنها رفیع بوده است که این امکان به وجود آمده که نام آن‌ها به دست ما برسد. 

جالب است که پرویز رجبی ادعا می‌کند در دوران ساسانیان «کسی جرأت عرض اندام نداشت»!!!

این ادعا بسیار عجیب است چرا که نویسندگان مسلمان، دولت ساسانی را با تمجید و تحسین می‌ستایند و مردم ایران را به بزرگی نام می‌برند. برای نمونه ابوالفدا اینچنین نوشته است:

همه اقوام متفقند که پادشاهان ایران بزرگ‌ترین سلاطین جهان بودند، عقل و فکر و تدبیری به کمال داشتند و از حیث جهانداری هیچ یک از شاهان جهان را با آنان برابر نتوان کرد (ن.ک: کریستن‌س، ۱۳۸۵: ص۳۶۷).

چطور است که در دوران پس از اسلام و در دوران حکومت‌های مستقل که اتفاقا ساسانیان الگو آنها بود، دانشمندان بزرگ ایرانی ظهور می‌کنند ولی در دوران ساسانیان که الگو این حکومت‌ها بودند کسی جرات عرض اندام نداشت؟!

جالب آنکه پرویز رجبی در گفتاری متناقض در ادامه می‌گوید:

در آن زمان [دوران ساسانیان] … شما اگر دانشمند و عالم بودید، نمی‌توانستید وارد طبقه ارتشتاران یا گردونه‌سواران شوید.

بالاخره عالم و دانشمند وجود داشته یا نه؟! عجیب است که ایشان جایی از همین سخنرانی (که پیشتر بدان پاسخ دادیم) ادعا می کرد که ما در ایران باستان دانشمند نداشتیم سپس اینجا ادعا می‌کند که دانشمندان در آن دوران نمی‌توانستند وارد طبقه ارتشی ها شوند!! ادعای او درباره طبقات مملکتی ساسانیان را در ادامه بیشتر بررسی خواهیم کرد.

می بینیم که تناقضات آشکاری در سخنان پرویز رجبی دیده می‌شود! درباره این تناقضات بهترین جوابی که می‌توان داد این است که ادعای پرویز رجبی دروغ محض است.

تحریف طبقات مملکتی دوران ساسانیان

پرویز رجبی در جایی می‌گوید:

ما در آن زمان (عصر ساسانیان) سه طبقه داشتیم: طبقه روحانیون، طبقه ارتشتاران و طبقه کشاورزان که به مرور زمان طبقه پیشه‌وران هم به آن اضافه شد. از هیچ طبقه‌ای نمی‌شد به طبقه دیگر وارد شد. شما اگر دانشمند و عالم بودید، نمی‌توانستید وارد طبقه ارتشتاران یا گردونه‌سواران شوید.

در پاسخ به این ادعا باید گفت بر خلاف ادعای جناب رجبی، آموختن علم و دانش بسته به طبقه نبود. مثلا برزویه پزشک که پیشوای پزشکان در دوران خسرو انوشیروان بود پدرش ارتشی بوده است (کلیله و دمنه، ۱۳۸۸: ص ۴۴).

بر اساس داستان‌های شاهنامه رستم فرخزاد که یک ارتشی بود از ستاره شناسی هم آگاهی داشت. بنابراین ادعایی که در آن دوران آموختن علوم محدود به طبقه خاصی بود نادرست است.

طبقات در آن دوران بیشتر جنبه سیاسی داشتند. شوربختانه تحریف آشکار داستان انوشیروان دادگر و مرد کفشگر که بیشتر توسط وابستگان به شوروی سابق تبلیغ می‌شد، باعث شده پندار نادرستی به وجود آید که سواد آموزی مختص یک طبقه خاص بوده است! در صورتی که به هیچ وجه اینگونه نبوده است (برای دانش بیشتر ن.ک: داستان انوشیروان دادگر و مرد کفشگر).

آیا همه نوشته‌های ایران باستان در مدح شاهان بود؟

پرویز رجبی می‌گوید:

تمام نوشته‌ها (پیش از ورود اسلام به ایران) در مدح شاهان بود…

ایشان بهتر بود پاسخ می‌داد که به راستی در کتاب کلیله و دمنه تا چه مقدار در مدح شاهان ایران سخن گفته شده است؟ «اندرزنامه آذرباد مهرسپندان» چقدر در مدح شاهان سخن گفته است؟ «مینوی خرد» چقدر در مدح شاهان سخن گفته است؟ متن پهلوی «شهرستان‌های ایرانشهر» چقدر در مدح شاهان سخن گفته است؟

نوشته‌های شاعرانه، مانند «اندرز بهزاد فرخ پیروز» و «خیم و خرد فرخ‌مرد» چقدر در مدح شاهان است؟!

آنطور که دکتر احمد تفضلی نوشته، بهزاد فرخ پیروز شعرهایی در مدح خِرَد سروده است (ن.ک: تفضلی، ١٣٨۹: ص ۱۹۰). همچنین دکتر کتایون مزداپور درباره خیم و خرد فرخ‌مرد اینچنین نوشته است:

در خیم و خرد فرخ‌مرد، صفت فرخ به شهریار یا پهلوان و مرد جنگاوری اطلاق نمی‌شود که بر دیگران چیرگی یابد و سرآمد همه دیگران باشد؛ بلکه «فرخ مرد» صنعتگر هنرمندی است که شیوه سلوک با مردم را بداند و با همگان دوست و همال به شمار رود… (مزداپور، ۱۳۸۰: ص ۷۱).

می بینیم که واقعیت با آنچه در ذهن پرویز رجبی بوده، خیلی فاصله داشته است. البته با توجه به این ادعاهای رجبی هیچ بعید نیست که اصلا از وجود این منابع اطلاع نداشته است و گفته‌هایش به دلیل نا آگاهی و مطالعه کم بوده است.

ایشان در اینجا دچار مغلطه تعمیم جز به کل شده و چون برخی آثار ایران باستان، در مدح شاهان بوده‌اند آن را به تمام نوشته‌های ایران باستان تعمیم می‌دهد. این در حالی است که بسیاری از نوشته و شعرها و… در دوران پس از اسلام هم در مدح شاهان بوده است! پس بیاییم و بگوییم در تمدن اسلامی هم فقط مدح خلیفه و سلطان و شاه را می‌کردند؟!

آیا کتابخانه نداشتیم؟!

رجبی در جایی ادعای عجیبی می‌کند و می گوید:

در مورد کتابخانه‌ها و کتابسوزی با توجه به نظام کاستی و طبقه‌بندی در مورد تحصیل، نباید این اتفاق را باور کرد. تازه در کنار آن با توجه به خط پهلوی هیچ آثاری نداشتیم…

این ادعا برای فردی که درس ایرانشناسی خوانده بسیار عجیب است. با بررسی منابع و آثار باستانی در می‌یابیم که کتابخانه‌های قابل توجهی در ایران باستان وجود داشته است. کتابخانه‌ها و مراکز علمی مانند کتابخانه سارویه، گنج شایگان، دانشگاه گندی‌شاپور بسیار مشهور بودند. همچنین در مطالب جسته و گریخته منابع کهن نشان‌هایی از وجود کتاب‌ها و کتابخانه‌ها در شهرهای گوناگون مانند کتابخانه استخر، کتابخانه مدائن‌ دیده می‌شود.

همانطور که پیش از این هم اشاره کردیم درباره کتابسوزی و نابودی علوم آنقدر شواهد زیاد است که نمی‌توان به این سادگی نادیده گرفت  (ن.ک: کتابسوزی اعراب در ایران).

اما در پاسخ به ادعای ایشان که گفتند «با توجه به خط پهلوی هیچ آثاری نداشتیم». درست مشخص نیست منظور پرویز رجبی چه بوده است! خود او در جای دیگر گفته که تمام نوشته‌ها (پیش از ورود اسلام به ایران) در مدح شاهان بود!! بالاخره از نظر ایشان ما نوشته به خط پهلوی داشته‌ایم یا نداشته‌ایم؟! احتمالا منظور آن است که آثار پهلوی اندک بودند و کتابخانه‌ای برای آنها وجود نداشته است.

در پاسخ باید گفت حتی پس از نابودی کتابخانه‌ها توسط کشورگشایان و سلطه گران، کتاب‌های فراوانی به زبان پهلوی به جا مانده بود. به طوری که بخش قابل توجهی از کتاب‌هایی که به عربی ترجمه شدند، از پهلوی بوده است. می‌دانیم ابن مقفع، پس از اسلام آثاری مانند کلیله و دمنه و کتاب‌های دیگر را از پهلوی به عربی ترجمه کرد. پیش از این نام برخی از کتاب‌ها و نوشته‌ها مانند کتاب البزیدج، کتاب موالید و… ذکر شد که اتفاقا از پهلوی به عربی ترجمه شده بودند.

اما با توجه به آن نابودی که رخ داد بسیاری از کتاب‌ها با نقصان به دست ما رسیده یا صرفا یک نام از آنها باقی مانده است. شاید نام چندین هزار کتاب باستانی ایران اصلا به دست ما نرسیده باشد! مشخص نیست آن همه کتاب موجود در کتابخانه سارویه، گنج شایگان، دانشگاه گندی‌شاپور چه شدند؟!

کافی بود آقای رجبی یک بار به کتاب ارزشمند تاریخ ادبیات ایران باستان (ایران پیش از اسلام) نوشته دکتر احمد تفضلی نگاهی می‌انداختند تا نام بسیاری از متون پهلوی مربوط به دوران ساسانیان را پیدا کند (تفضلی، ١٣٨۹: ص ۱۱۱ به بعد).

اگر بخواهیم همه کتابخانه‌های ایران باستان با جزئیات و همه کتاب‌های علمی و ادبی ایران باستان را لیست کنیم تعداد آن بسیار زیاد است که در این مجال نمی‌گنجد (برای دانش بیشتر ن.ک: کتابخانه‌های ایران باستان).

تحریف نظام مالیاتی دوران ساسانیان

پرویز رجبی در جایی دیگر می‌گوید:

[در دوران ساسانیان] مردم تحت فشار مالیات و عذاب‎های دیگر بودند و با اعمال کردیر [یا کرتیر موبد مشهور] موافق نبودند. اگر به کتاب «وندیداد» که یکی از پنج کتاب اوستاست مراجعه کنیم در آن تمام دستورهای دینی دیده می‌شود و همین‌ها کمر مردم را شکسته بود.

ایشان باز هم دچار مغلطه تعمیم جز به کل می‌شود و اقدامات دوران کرتیر را به کل دوران ساسانیان تعمیم می دهد. هرچند اقدامات دوران کرتیر باید به صورت مفصل مورد بررسی قرار گیرد  و بعد ادعایی مطرح شود.

ایشان توجه ندارند که اتفاقا در منابعی که مسلمانان نگاشتند، از پادشاهانی مانند خسرو انوشیروان به دادگری یاد شده و از مالیات‌های عادلانه او سخن رفته تا حدی که سیستم مالیاتی خسرو انوشیروان الگویی برای مالیات ستانی دولت‌های اسلامی تبدیل شد (ن.ک: کریستن‌س، ۱۳۸۵: ص ۲۶۴). ایشان به تحولاتی که در طول دوران ساسانیان اتفاق افتاد هیچ توجهی ندارد.

همچنین ما نفهمیدیم که احکام وندیداد چه ربطی به سیستم مالیاتی ساسانیان داشته که ایشان می گوید احکام وندیداد کمر مردم را شکست!!! این در حالی است که استناد به وندیداد برای آنکه موضوعی را درباره ایران باستان ثابت کنیم چندان معتبر نیست و به هیچ وجه نمی تواند بیانگر دستورات دینی باشد. وقتی وندیداد را به بررسی می‌کنیم، در می‌یابیم که ناهمگونی‌ها فراوان است، به طوری که بخش‌های مختلف آن گویی در یک دوره نگارش نیافته‌اند. به طوری که فرگردهای ابتدایی و انتهایی آن سبک نگارش متفاوتی دارند و گویی کهن تر هستند. آنطور که به نظر می رسد وندیداد از متون مکاشفه‌ای بوده است و اصلا لازم الاجرا نبوده است (ن.ک: آیا وندیداد بازگو کننده احکام آیین زرتشتی در ایران باستان است؟!).

آمارهای ساختگی پرویز رجبی از میزان رضایت مردم

در جایی دیگر پرویز رجبی آمار عجیبی در مورد نظر مردم در دوران ساسانیان بدست آورده و می‌گوید:

تمام مردم ناراضی شده بودند.

به راستی کدام آمارگیری در دوران ساسانیان از مردم ایران آمار گرفته بود و به این نتیجه دقیق رسید که تمام مردم از وضع موجود ناراضی بودند؟!! از طرفی می گویند هیچ دانشی وجود نداشته از طرفی آمار از نارضایتی مردم می‌دهند!

این ادعا هم مانند بسیاری از ادعای ایشان مانند وندیداد و نظام مالیاتی و… حرفی نادرست است.

فراموشی و تناقضات پرویز رجبی

عجیب آنکه پرویز رجبی در جایی دیگر گویی تمام ادعاهای خود را فراموش می‌کند و می‌گوید:

تفکر ایرانی به دارالحکمه مأمون راه یافت و با ترجمه کتاب‌های ایرانی، هندی و یونانی به عربی، فرهنگ جدیدی که در حقیقت پایه گذارش ایرانیان بودند از راه شمال آفریقا به سیسیل در ایتالیا و جنوب اسپانیا راه یافت... و به اعتراف خود غربی‌ها پایه‌های رنسانس را بنا نهاد.

جالب است که ایشان پیشتر ادعا می‌کرد با توجه به خط پهلوی ما در دوران ساسانیان کتابی نداشتیم سپس اینجا ادعا می‌کند کتاب‌های ایرانی در دوران نهضت ترجمه به عربی ترجمه شدند!!!! همچنین باید دانست که منظور ایشان از تفکر ایرانی که به دار الحکمه مأمون راه یافت چیست؟ اگر منظور تفکر برخاسته از متون ایران باستان و خِرَد باستانی ایرانی است که طبق گفته ایشان این متون فقط مدح‌نامه‌های شاهانی بودند که طبق گفته خودش ظالم و مستبد بودند!!! به راستی چنین تفکری (اگر طبق گفته خودش چنین بود) جایی برای ورود به یک مکان علمی به نام دارالحکمه را داشت؟!

پیش از این گفتیم که آثار دانشمندان ایران باستان بر تمدن اسلامی تاثیر گذار بوده است ولی این موضوع در پاسخ به ادعاهای رجبی بود. به ناگه در اینجا خود پرویز رجبی می‌گوید کتاب‌های ایرانی را به عربی ترجمه کردند و تفکر ایرانی به دارالحکمه مامون راه یافت!

می بینیم که ادعاهای ایشان از اساس بی پایه هستند و حتی با گفته‌های خودشان تناقض وجود دارد! این گفته‌های پریشان و تناقضات آشکار با رویکرد پیشین ایشان همراستا نبود و معلوم نیست که آن مرحوم در آن زمان تحت چه فشارهای روحی و روانی بوده که اینچنین پریشان و بی اساس سخن گفته است.

کتابنامه:

- تفضلی، احمد (١٣٨۹). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن.

- کریستن‌سن، آرتور (۱۳۸۵). ایران در زمان ساسانیان. ترجمه رشید یاسمی. تهران: صدای معاصر. 

- کلیله و دمنه (۱۳۸۸). ترجمه عربی به پارسی: ابوالمعالی نصرالله منشی، تصحیح و توضیح: مجتبی مینوی. تهران: نشر ثالث.

- مزداپور، کتایون (بهار و تابستان ۱۳۸۰) «خیم و خرد فرخ مرد». مجله  فرهنگ. شماره ۳۷ و ۳۸. صص ۶۹- ۹۱.

 

برای دانش بیشتر این نوشتارها را حتما مطاله کنید:

دانشمندان ایران باستان

کتابخانه‌های ایران باستان

کتابسوزی اعراب در ایران

داستان انوشیروان دادگر و مرد کفشگر

آیا وندیداد بازگو کننده احکام آیین زرتشتی در ایران باستان است؟!

استادان تحریف

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
پاسخ به ادعاهای دروغین پرویز رجبی درباره ایران باستان