بخش های گوناگون پارسه کف سازی های متفاوتی داشتند و مشخص می شود که پـارسه (تخت جمشید) اتفاقا کف سازی زیبا و قابل توجهی داشته است. باستان شناسان پـارسه نیز مکررا به ضخامت کفپوش بخش های مختلف پـارسه اشاره داشتند...
آیا تخت جمشید فاقد کف سازی بوده است؟
برخی بیان میکنند که تخت جمشید بنایی فاقد کف سازی بوده و این نتیجه گیری سطحی را دلیلی برای ادعاهای بعدی شان یعنی ادعای «نیمه کاره بودن پـارسه» قرار می دهند. ریشه گفتار این گروه را می توان در ادعا های ناصر پورپیرار (بناکننده) جستجو کرد که پیش از این به صورت مفصل درباره ادعای نیمه تمام بودن تخت جمشید بحث کردیم و مشخص شد که ادعای این افراد بن مایه درستی ندارد و ناشی از عدم اطلاعات کافی آنها از مطالعات باستان شناسی تخت جمشید می باشد.
نگاه کنید به:
نیمه تمام دانستن پارسه (تخت جمشید) از ابتدا، ناشی از عدم آشنایی با تاریخ و باستانشناسی است
در این نوشتار قصد داریم به صورت خلاصه و مستند کف سازی و دیوار پوش های پـارسه را مورد بررسی و مطالعه قرار بدهیم. بخش های گوناگون پارسه را مورد توجه قرار می دهیم که گاهی کف سازی های متفاوتی داشتند و مشخص می شود که پـارسه (تخت جمشید) اتفاقا کف سازی زیبا و قابل توجهی داشته است.
گزارش های باستان شناسی متعددی از رویت کف سازی در تخت جمشید در اختیار داریم ، یک به یک کاخ های پارسه را بررسی خواهیم نمود و این کار را از نگین درخشان شهر پارسه یعنی آپادانا آغاز میکنیم:
کاخ آپادانا
«روی دیوار ها با با یک طبقه گل و گچ به ضخامت پنج سانتی متر پوشانیده شده و بر روی آن ورقه گچ سبز خاکستری رنگ که ضخامت آن از یک تا پنج سانتی متر است مالیده اند. به طوری که گذشت دیوار های ساختمان های عمده دیگر از قبیل خزانه و حرم سرا نیز دارای همین رنگ سبز خاکستری بوده… در تمام قسمت های آپادانا کف ابنیه از ملاط گل و گچ به ضخامت سه تا پنج سانتی متر پوشیده شده است و روی آن ورقه گچ سبز خاکستری شبیه به سطح دیوار ها مالیده بودند . در بعضی نقاط پوشش کف بنا مستقیما روی صخره طبیعی که هسته اصلی صفه آپادانا را تشکیل داده قرار گرفته است. ناهمواری های صخره را با خرده سنگ و خاک انباشته آن را هموار ساخته بودند . آقای هینز این نکته را دریافته است که پوشش سبز خاکستری دیوار ها تا زیر کف اتاق ادامه دارد و از این جا معلوم میشود که پیش از پوشش کف بنا نازک کاری دیوار ها را از ماده سابقالذکر انجام می دادهاند.» (اشمیت، 1342: ص 72).
کاخ بانوان
«سنگ های مسطح شده کوه کف اصلی این سالن ها را تشکیل داده که روی آن را با مخلوط گچ و مواد قرمز رنگ اندود میکرده اند» (سامی، 1389: ص 311).
«دیوار ها با پوشش معمولی کاهگل به ضخامت سه تا پنج سانتی متر اندود شده و روی آن گچ خاکستری سبز رنگ (به ضخامت پنج میلیمتر) از همان نوع که در تمام دیوار های معمولی خزانه دیده میشود کشیده اند.گچ مالی مزبور تا پایین دیوار تقریبا ده سانتی متر زیر سطح کف اتاق ادامه دارد» (اشمیت، 1342: ص 252).
کف برخی اتاق های کاخ بانوان از رنگ سبز خاکستری گزارش شده است (اشمیت،1342: ص 255).
مواد قرمز رنگ پوششی
در اینجا شایسته است تا توضیحی کوتاه در مورد مواد قرمز رنگ پوششی که در برخی گزارش ها به آن اشاره میشود بدهیم.
مواد قرمز رنگ پوششی مخصوص دوران داریوش بزرگ بوده است، به گونه ای که ساختمان هایی که در زمان داریوش ساخته شده بودند از این پوشش بهره میجستند (شهبازی، 1389: ص 148) در ساخت و ساز های پادشاهان بعدی این پوشش جای خود را به گچ سبز خاکستری رنگ میدهد.
جنس این ماده قرمز رنگ را متفاوت ذکر کرده اند برخی آن را «مخلوط آهک و گِل» (اشمیت، 1342: ص31) ذکر کرده اند و برخی آن را «مخلوط گچ و شن» (سامی، 1389: ص 277) پنداشته و در نهایت آخرین گروه از آن به عنوان «سیمان» (تجویدی، 1355: ص127) یاد کرده اند. به نظر می رسد اظهار نظر قطعی وابسته به آزمایشی دقیق با استفاده از تکنولوژی روز باشد.
کاخ تچر
«کف تالار و اتاق های کاخ به طور کلی از بین رفته است لکن خوشبختانه براثر آزمایش های هربرت ولد-بلوندل (Herbert Weld-Blundell) وجود رنگ قرمز بر کف اتاق های شمال غربی کاخ داریوش مسلم گردیده است بنا بر این تردیدی نداریم که تمام کاخ مانند بنای خزانه دارای کف سازی قرمز رنگ بوده است» (اشمیت،1342:ص218 و 219).
کاخ خزانه
«کف همه این تالار ها و اتاق ها همه از یک ماده مختلط گچ و شن که با رنگ قرمز زیبایی رو سازی شده ، پوشیده بوده است» (سامی، 1389: ص277)
مجموعه A در پایین صفه تخت جمشید
«از نظر ساختمانی دیوار های این مجموعه چون دیگر آثار پـارسه با خشت و ملاط مرغوب بنیاد گشته که بر روی آن ها قشر نازکی از گچ سبز رنگ به کار رفته» (تجویدی، 1355: ص 97).
ایوان E4 در پایین صفه تخت جمشید
«بر روی بخش های پایین دیوار های این ایوان یک پوشش گچی بکار رفته که تا حدود 25 سانتیمتر از کف آن حفظ گردیده است. همانگونه که می دانیم معمولا دیوار های اتاق ها و ایوان و تالار در پـارسه از گچ سبز رنگ خاصی که در حوالی همین منطقه به فراوانی یافت میگردد و جلوه ای خاص به بنا ها میبخشد پوشیده شده است و در این ایوان اندود گچ سفید کمی استثنائی به نظر میرسد» (تجویدی،1355:ص164)
کاخ مرکزی یا سه دری
«درگاهی بین راهرو های 14 و 20 آستانه ای از آجر دارد که ابعاد آن ها 7×32×32 سانتی متر است. در صورتی که کف آستانه ای بین راهرو 20 و دهلیز 21 فقط با گل و گچ پوشیده شده و ظاهرا کف اتاق های فرعی سمت مغرب نیز از همین گل و گچ بوده است و این مطلب از بازمانده کف اتاق ها که خوب محفوظ نمانده معلوم میگردد» (اشمیت، 1342: ص122).
تحقیقات آزمایشگاهی از کف سازی متداول هخامنشی
از جمله کاخ های هخامنشی که ممکن است اطلاعات عمومی مردم از آن پایین باشد، کاخ های هخامنشی برازجان واقع در استان بوشهر می باشند. این کاخ ها که تاریخ ساخت آن ها تقریبا همزمان با ساخت و ساز در پاسارگاد بوده ، قدمتشان از تخت جمشید بیشتر است (سرفراز و همکاران، تابستان 1389:ص45) ، درواقع قبل از آنکه ساختمان های غول آسای پارسه ساخته شوند آن ها ساخته شدند.
این کاخ ها نمونه دیگری از کف سازی متداول هخامنشی را ارائه میدهند، که بسیار شبیه و نزدیک به تخت جمشید است. در اینجا به بررسی نتایج آزمایشگاهی کف سازی هخامنشی میپردازیم.
در حفاری های سال 1384 کاخ چرخاب برازجان سه نوع ملات بدست آمد که 2 نمونه آن در ارتباط مستقیم با کف سازی بودند و یک نمونه که ملات گچ تشخیص داده شد. به طور پراکنده در جبهه جنوبی ایوان شرقی بدست آمد. (زکاوت زاده، آبان 1388:ص179)
«_ملات قرمز رنگ_ این نمونه تخت آزمایش XRD قرار گرفت و نتایج تحلیلی ترکیبات متشکله آن منجر به شناسایی سه عنصر ژیپس (نوعی گچ) با فرمول شیمیایی 2H2O و CaSo4 . باسانیت (نوعی گچ) با فرمول شیمیایی 0.5H2O و کوارتز با فرمول شیمیایی SiO2 گردید.
نتایج کامل آزمایش در نمودار زیر مشخص است» .(زکاوت زاده، آبان 1388:ص179)
نتایج آزمایشگاهی نشان دهنده کاربرد فراوان گچ در کنار دیگر افزودنی ها و احتمالا ناخالصی ها در کف سازی هخامنشی است. ایرانیان باستان در کنار آجرفرش کردن ویا سنگ فرش کردن بنا ها بر روی پوشش دادن سطوح با ملاتی از ترکیبات گچ نیز حساب ویژه ای باز کرده بودند، آقای زکاوت زاده سرعت بالای ساخت کفسازی با استفاده از ملات را از جمله دلایل روی آوردن به این نوع پوشش یاد آور شدند.
ابهام در روسازی کف تالار صد ستون
در مورد روسازی تالار صدستون باستان شناسان اتفاق نظر ندارند و نظرات متفاوتی در این باره مطرح شده است. دکتر اشمیت بر اساس گمانه آزمایشی خود در این مکان چنین می نویسد:
«بر اثر خاکبرداری آزمایشی که در قسمت کوچکی از گوشه جنوب شرقی تالار اصلی به عمل آمد معلوم شد که کف آن رو سازی قرمز تیره ای که در خزانه به کار برده بودند نداشته است. قطعات کوچک گچ که روی لایه ای از گل مالیده شده نشان می دهد که کف تالار با گچ سفید کاری شده بوده است» (اشمیت، 1342: ص131).
استاد سامی که بعد ها کاوش گسترده ای در صد ستون کرده است چنین گزارش می کند:
«نکته قابل توجه که در خلال خاک برداری کامل این کاخ معلوم شد. فرش کف تالار میباشد که معلوم نشد به چه کیفیتی بوده است. به تحقیق از نوع رو سازی قرمز رنگ که در بنا های تچر و حرمسرا و خزانه دیده شد،نداشته است. زیرا اگر داشت در این چهار هزار و هفتصد متر مربع لااقل تکه کوچکی باقی مانده و دیده می شد، و چنانچه تصور هم کنیم که ضمن خاکبرداری شاهزاده قاجار (معتمد الدوله فرهاد میرزا) از بین رفته و کنده شده باز تکه های آن میبایستی در داخل خاک ها مانده باشد،درحالی که به هیچ وجه از نوع این کف سازی دیده نشد. سنگ فرش نیز نداشته است، بنا بر این تصور می رود که این تالار باشکوه با فرش های عالی آن دوران مفروش بوده، که یا به دست تاراجگران مقدونی ربوده شده ویا ضمن آتش سوزی، سوخته و خاکستر گردیده» (سامی، 1389: ص185).
از بررسی و مقایسه نظر دکتر سامی و دکتر اشمیت این نتیجه به دست می آید که هر دوی آنان در نبود پوشش قرمز رنگ همانند نمونه های خزانه و تچر اتفاق نظر دارند. در مرحله بعد اما دکتر اشمیت با توجه به داده های گمانه آزمایشی خود کف را با روکشی از گچ سفید رنگ میپندارد اما دکتر سامی که بعد ها در صد ستون کاوش های کاملی انجام داده است توضیح میدهد که رو سازی گچی در این تالار یافت نشده است و این تالار با فرش پوشش داده میشده است.
با توجه به استدلال های دکتر سامی و این نکته که اوبر خلاف دکتر اشمیت حفاری های گسترده ای در صدستون انجام داده به نظر میرسد که نتایج ایشان در مورد کاخ صد ستون کامل تر و قابل اعتماد تر باشد.
پاسخ به ابـهامات درباره فرش ها
اما برخی از نظر دکتر سامی که کف تالار با فرش پوشش می داده اند اشتباه برداشت کرده اند و چنین پنداشته اند که فرش را در تالار صد ستون بر خاک و قلوه سنگ پهن کرده اند! در صورتی که اگر به گزارش های باستان شناسی توجه کنیم متوجه می شویم که پوشش دیوار ها و کف غالبا از دو لایه تشکیل میشده است لایه نخست مخلوط گل و گچ ویا ماده ای همانند آن است که برای تسطیح کف به کار میبرده اند دوم لایه ای تزئینی از جنس گچ سبز رنگ یا لایه ای به رنگ قرمز رنگ است. به عنوان مثال به این توصیف دقیق دکتر اشمیت در مورد آپادانا توجه کنید:
«در تمام قسمت های آپادانا کف ابنیه از ملاط گل و گچ به ضخامت سه تا پنج سانتی متر پوشیده شده است و روی آن ورقه گچ سبز خاکستری شبیه به سطح دیوار ها مالیده بودند» (اشمیت،1342:ص72).
این روش امروزه هم در ساختمان سازی کاربرد دارد و دیوار ها را پیش از گچ کاری نهایی با کاه گل ویا مخلوط خاک و گچ تسطیح می کنند. کف پوش های تخت جمشید
در مورد کاخ صدستون نیز چنین است همانطور که از گزارش های دکتر سامی و دکتر اشمیت برمی آید اختلاف بر سر پوشش دوم یعنی پوشش زینتی است که گاهی از گچ سبز خاکستری و گاهی از ماده سرخ رنگ انجام میشده و دکتر سامی با توجه به تحقیقات خود می گوید این پوشش زینتی در صد ستون وجود ندارد و احتمالا به جای آن از فرش برای مفروش کردن و زینت دادن به کف استفاده میشده اند.
این که تصور رود که فرش را بر خاک و قلوه سنگ پهن می کرده اند به واقع تصوری ساده انگارانه است که ناشی از عدم مطالعه و توجه به گزارش های باستان شناسی میباشد.
چرا گچ؟
نکته ای که باید به آن توجه کنیم این سوال است که چرا از گچ برای پوشش کف کاخ ها استفاده میشده است؟ آیا سنگ فرش یا آجر فرش ها مقاوم تر نبوده اند؟
ابتدا باید دانست که هخامنشیان در کنار استفاده از سنگ فرش ها و آجر فرش ها توجه ویژه ای به استفاده از کف سازی های گچی و ماده سرخ رنگ نیز داشته اند به عنوان مثال گزارش های باستان شناسی نشان می دهد که کف سرخ رنگ علاوه بر پـارسه در بناهای هخامنشیان در شوش و بابل نیز به کار می رفته است.
«گفته میشود که در هدیش شوش در پایین دیوار ها زیر بدنه های کاشی کاری حاشیه باریکی از همین ماده سرخ رنگ که برای کف سازی اتاق ها به کار میرفته دیده شده است» (اشمیت، 1342: ص31)
در کاخ های مربوط به هخامنشیان در بابل هم چنین روش های به کار رفته بود:
«کف بنا مانند ابنیه تخت جمشید در زمان داریوش اول و ابنیه شوش که در محوطه وسیعی قرار داشت از ملاط چند لائی قرمز رنگ است» (اشمیت، 1342: ص 28)
استفاده از کفپوش هایی مرکب از مصالح گچی نیز امری یکتا و منحصر به کاخ های تخت جمشید نیست در گذشته حتی از گچ برای فرش کردن کف ساختمان ها آجر درست میکرده اند:
« گچ معمولی را با سوخته زغال و یا گچ دیوار های کهنه مخلوط نموده و به صورت آجر های موزاییکی در می آورند و برای فرش کف مصرف میشود » (کزازی،1394:ص90)
چه وقت هایی از گچ و چه وقت هایی از آجر فرش استفاده می کردند؟
از سویی باید توجه کرد که هخامنشیان در کف سازی کاخ های پـارسه چه هنگام از گچ و چه هنگام از آجر فرش ها استفاده می کرده اند: کف پوش های تخت جمشید
«اشاره به کاخ های شوش کف آجری ظاهرا بیشتر در حیاط ها و آستانه های در بکار میرفته است، ولی در امتداد دو دیوار تالار واقع در منتهی الیه غربی و در بعضی اتاق های قسمت شمال غربی نیز کف آجری وجود داشته است… کف ملاط سرخ رنگ در مکان های مسقف از قبیل تالار ها و اتاق ها و راهرو ها استعمال شده است… تا آنجا که میدانیم معماران اولیه تخت جمشید که این نوع سیمان یا شفته را برای ساختن کف بنا مصرف می کردند هرگز آنرا در جایی که در معرض عوامل طبیعی باشد مورد استفاده قرار نمیدادند» (اشمیت، 1342: ص 31)
«استفاده از آجر فرش در تخت جمشید در تمامی ساختمان های آن عصر نیز به چشم میخورد و به ویژه هرجا کف درگاه ها در محوطه های بدون سقف قرار گرفته است و یا از منطقه سربازی به مکان دیگر راه میدهد ویا اینکه در مکان پر رفت و آمدی واقع می باشد کف آن ها از یک تا سه لایه آجر مفروش میباشد» (تجویدی، 1355: ص 98).
همانطور که باستان شناسان در کاوش های خود به آن رسیده اند عمده کاربرد آجرفرش ها در پـارسه در مکان های سر باز بوده و در مواردی که اتاق ها خدماتی و زیاد مورد استفاده بوده اند آجر به کار می رفته است.
بر طبق این تعریف استحکام پوشش گچ سبز و ملاط سرخ رنگ برای تالارها و مکان های تشریفاتی همچون آپادانا ، تچر و… که کاربرد تشریفاتی داشته و گاه به گاه مورد استفاده بوده اند مناسب بوده است، بی تردید پوشش گچی ویا سرخ رنگ زیبایی بیشتری در اینگونه مکان های تشریفاتی پدید می آورده اند هرچند که این مواد فنا ناپذیر نبوده اند.
اگر در جایی مانند خزانه از اینگونه پوشش ها استفاده به عمل آمده ما شواهدی داریم که کف پوش مورد مرمت و تعمیر قرارگرفته است.
مورد دیگری که لازم است در مورد استفاده از گچ و پوشش های مشتق شده از گچ بدان توجه کنیم خاصیت های شیمیایی گچ و سهولت استفاده از آن و معادن نزدیک به پـارسه است.
«به کار بردن ملاط و سفید کاری از گچ در زمان باستان در مصر و خاورمیانه متداول و مرسوم بوده زیرا ذخایر سنگ گچ در اغلب نقاط نواحی مزبور وجود دارد و تهیه آن بدون زحمت و سوخت زیاد میسر است. وقتی سنگ گچ کمی بیش از 100 درجه سانتیگراد حرارت ببیند ترکیب آب شیمیایی آن از بین می رود و تبدیل به گچ نرم میشود. گچ نرم که با آب مخلوط گردد مجددا به صورت سنگ گچ در می آید. بنا بر این ماده ای است که به سهولت برای سفید کاری و ملاط بهکار میرود» (اشمیت، 1342: ص 281).
«معمولا دیوار های اتاق ها و ایوان و تالار در پـارسه از گچ سبز رنگ خاصی که در حوالی همین منطقه به فراوانی یافت میگردد و جلوه ای خاص به بناها میبخشیده پوشیده شده است» (تجویدی، 1355: ص 164)
البته همانطور که گفته شد پوشش گچی فنا ناپذیر نبوده و در برابر عواملی آسیب میدیده مهم ترین این عوامل آب است (اشمیت، 1342: ص 281) و درست به همین دلیل مهندسین پـارسه در هیچ جای تخت جمشید مکان های سرباز و در معرض عوامل جوی را از گچ ویا ملاط سرخ رنگ نمیپوشانده اند. با تخریب پـارسه به دست اسکندر گچ کف که در برابر حرارت بسیار قرار گرفته سوخته و هرآنچه باقی مانده در طی این بیست و چند قرن ریزش باران بر پـارسه در آب حل گردیده و به لایه های زیرین زمین رفته اینست که امروزه در پـارسه کف گچی کاملا سالمی را نمیتوان دید و تنها قسمت های کوچکی از این تکه گچ ها یافت شده است که با توجه به ساختار فنا پذیر گچ کاملا طبیعی است. کف پوش های تخت جمشید
«قوز سنگی!!» بررسی ناهمواری های سطحی
این بحث را با مرور ادعا هایی پیرامون کفسازی پارسه ادامه میدهیم، بیان میشود که در هیچ کجای پارسه کفسازی وجود ندارد. و با نشان دادن چندی از ناهمواری هایی که در سطح دیده میشوند، وجود ناهمواری را دلیلی بر ناتمامی کفسازی پارسه عنوان میکنند. اظهار نظر های کارشناس مابانه این افراد جالب توجه مینماید درحالی که هیچ باستان شناس متخصصی که در پارسه کار کرده است چنانکه پیشتر دیدیم همگی بر وجود کفسازی در تخت جمشید تاکید دارند.
تصویری که در بالا میبینید تنها نمونه ای از تصویر هایی است که این افراد منتشر میکنند و ادعا ایشان در این باره اینست که سطح دارای بر آمدگی تسطیح نشده میباشد و در نتیجه پـارسه کف ندارد!! کف پوش های تخت جمشید
البته این ادعا ها ناشی از همان عدم مطالعه یافته های باستان شناسی است چراکه پـارسه بر روی صخره سنگی بنا شده باستان شناسان کف برخی از این کاخ ها را مستقیما متصل به کوه میدانند و در موارد دیگر با انباشتن خرده سنگ و خاک فرو رفتگی های سنگ های کوه را پوشانده و سپس بر روی آن کف سازی مینمودند به عنوان مثال توجه کنید:
مرکز یا قلب صفه را دماغه کم ارتفاعی از کوه رحمت تشکیل میدهد که به سمت مغرب در جلگه معروف مرو دشت پیش آمده است… برخی از نما ها و کف صفه های کاخ ها نیز همان صخره طبیعی است، قسمت های احداثی نمای صفه بزرگ و صفه های داخلی ابنیه از تخته سنگ های بزرگ ساخته شده است که خرده سنگ ها و سنگ های بی مصرف حاصله از تراش و تسطیح صخره ها درون آن جای دارد (اشمیت، 1342: ص 61).
سپس بر روی سطح به وجود آمده را با گِل و گچ و موادی که پیشتر به آن اشاره کردیم پوشش داده میشده است. عکس هایی که ادعا هایی عجیب و خام در مورد آنان میشود در واقع حاصل از شسته شدن و از بین رفتن پوشش هایی است که برای مقاومت در برابر شرایط جوی طراحی نشده بودند (اشمیت، 1342: ص281) و شاید قسمت های غیر سنگی صفه کاخ ها نیز در طی این شرایط از میان رفته باشد و حاصل همه این پسرفت ها آن است که امروزه قسمت های سنگی زیر کاخ ها خود نمایی میکند.
این فرسایش ها در قرن کنونی با حفاری و برداشته شدن آوار ها از کف کاخ ها شدت گرفته است، خوشبختانه باستان شناسان در صدد هستند تا با پاک کردن و احیای دوباره کانال های فاضلاب تخت جمشید جلوی تجمع آب را بگیرند تا این اثر فرسایشی کاهش یابد. کف پوش های تخت جمشید
در عکس بالا هم این افراد، قسمت های تراش نخورده پایین ته ستون ها را نشان از ناکاملی تخت جمشید و حجاری های نیمه کاره پنداشته اند!!!
بررسی ها نشان میدهد که قسمت های پایینی قطعات سنگی را تراش نمیداده اند چراکه به زیر کفپوش کاخ میرفته است. سنگ آستانه و همچنین کناره های پایه ستون ها به خوبی نشان میدهند که سطح اصلی کجا بوده است. (رزمجو،پاییز و زمستان 1394:ص78 و 79)
به عنوان مثال اساتید باستان شناسی ضمن بررسی یک کاخ هخامنشی در منطقه برازجان چنین مینویسند:
نظر به اینکه 10 سانتی متر از محل اتصال پایه ستون ها به زمین صیقلی نگردیده، تردیدی نمیماند که برای این کاخ کفی به قطر ده سانتی متر اختصاص یافته بود (کریمیان و همکاران، 1389: ص55).
دکتر اشمیت نیز ضمن بحث در مورد ارتفاع ستون ها به این نکته اشاره دارند:
این اندازه گیری شامل قسمت سفلای پایه ستون ها است که معمولا درون پوشش کف اتاق به عمق ده سانتی متر پنهان بود (اشمیت، 1342:ص79).
باستان شناسان پـارسه نیز مکررا به ضخامت کفپوش بخش های مختلف پـارسه اشاره داشتند که پیش تر توضیح داده شده است.
اما این فقط کاخ های پـارسه نیستند که حجاران چنین تدبیری در آن به کار برده اند چنان که دیدید حجاران مجموعه هخامنشی برازجان نیز چنین تدبیری کردند و حتی این اقدام را در برسی پایه ستون های کاخ های هخامنشی شوش هم میبینید.
نمونه دیگر این کار را هم میتوانید در پاسارگاد مشاهده کنید قسمت هایی از پایه ستون که در زیر کفپوش سنگی کاخ های پاسارگاد قرار دارد تراش داده نمیشدند چراکه احتیاجی به چنین کاری نبوده است. کف پوش های تخت جمشید
همه این موارد مطرح شده از سوی پورپیرار و مریدانش ناشی از مطالعه پایین است و هرجایی که به بن بست میرسند به تئوری توطعه پناه میبرند و همه را دروغ گو و خویشتن را یگانه افراد صادق میپندارند.
برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به:
بنمایهها و یارینامهها:
– شهرکی، کوروش (27 دی 1395). «کف پوش های تخت جمشید چه بوده است؟». پایگاه خردگان.
– (۱۷ تیر ۱۳۸۱). «پیرامون کتاب ۱۲ قرن سکوت ناصر پورپیرار، مولف: من به هیچ مورخی کار ندارم». ایسنا.
– اشمیت، اریک (1342). تخت جمشید (1)، بنا ها، نقش ها، نوشتهها. تهران: انتشارات امیرکبیر.
– امامی، هرمز (بی تا)، شگفتی های تخت جمشید، فیلم مستند، حلقه 4،
– تجویدی، اکبر (1355). دانستنیهای نوین درباره هنر و باستان شناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوش های پنج ساله تخت جمشید (سال های 2527 تا 2532 شاهنشاهی). انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر.
-رزمجو، شاهرخ (پاییز و زمستان 1394)، «معمای سنگ میانی در کاخ مرکزی تخت جمشید»، مجله مطالعات باستان شناسی، دوره هفتم، شماره 2
– سامی، علی (1389). پایتختهای شاهنشاهان هخامنشی. تهران: پازینه
– سرفراز، علی اکبر و همکاران (تابستان 1389)، بازیابی کاخ های هخامنشی در برازجان با اتکا به داده های باستان شناسی، مجله باغ نظر، شماره 14، سال هفتم
– زکاوت زاده، ید الله (آبان 1388)، بررسی عناصر باربر و غیر باربر در معماری هخامنشی، پایان نامه کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس دانشگاه علوم انسانی
– شهبازی، علیرضا شاپور (1389). راهنمای مستند تخت جمشید. تهران: بنیاد پژوهشی پـارسه-پاسارگاد.
– کریمیان، حسن؛ سر فراز، علی اکبر؛ ابراهیمی، نصر الله (تابستان 1389) «بازیابی کاخ های هخامنشی در برازجان با اتکا به داده های باستان شناسی». مجله باغ نظر. سال هفتم، شماره چهاردهم.
-کزازی،سید محمد حسن (1394) «مصالح ساختمانی» ، چاپ هفتم ، انتشارات پوران پژوهش
شرایط استفاده از نوشتار: