ذوالقرنین
نظرات گوناگونی درباره دین کوروش بزرگ مطرح شده اما شواهد مهمی از زرتشتی بودن او در دسترس است. با این حال توجه به نمادهای سایر ادیان بخشی از جهانبینی مذهبی هخامنشیان بوده است و زرتشت نقش مهمی در شکل گیری این جهانبینی داشته است. میتوان این جهانبینی را در ارتباط با «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» دانست. از این رو هخامنشیان به دنبال تحمیل نمادهای بومی خود به دیگر ملل نبودند. در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد و متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد.
آنچه درباره کوروش بزرگ، جالب مینماید همسخنی و اشتراک منابع تاریخی درباره نیک سیرتی وی میباشد. منابع تاریخی درباره کمتر پادشاهی چنین شرایطی دارند؛ آن هم منابعی که توسط اقوام و ملل گوناگون نگارش یافته اند. این در حالی است که آثار باستانی به جا مانده از دوره باستان، چهرهای مثبت از کورش ترسیم میکنند.
نقدهایی توسط برخی از پژوهشگران به فرضیه کوروش و ذوالقرنین مطرح شده است که قابل تامل هستند. ولی فعلا با اسناد و مدارک کنونی که کم هم نیستند باید گفت نقدها هنوز نتوانسته اصل فرضیه را زیر سوال ببرد. نقدها تا جایی که دغدغه تاریخ پژوهانه داشته باشند قابل احترام هستند ولی باید پذیرفت که چند سالی است که علت اصلی مخالفت با فرضیه یکسانی کوروش بزرگ و ذوالقرنین، موارد تاریخی نیست.
نکته قابل توجه، پیوند نقش برجسته مرد بالدار با کوروش بزرگ است. در یافتههای باستان شناسان در سالهای اخیر در منطقه پاسارگاد بخشی از کتیبه «منم کوروش پادشاه هخامنشی» به دست آمده است که میتوان از وجود کتیبه بالای سر تندیس انسان بالدار مطمئن شد. تا پیش از یافته اخیر برخی در فضای مجازی تلاشهایی میکردند که به کلی ارتباط نقش برجسته پاسارگاد با کوروش را رد کنند! با آنکه یافتههای جدید همه چیز را روشن کرده است، ولی باز هم پاسخ به شبهههای کوروش ستیزان را در اینجا می آوریم تا شاید آیندگان بخوانند و درک کنند که ما در چه شرایطی زندگی میکردیم و با چه تفکراتی مقابله میکردیم…
همواره در بررسی سخنان و رفتار اشخاص تاریخی باید ظاهر نگری را کنار بگذاریم و همت خود را در شناخت مفهومی حوادث به کار گیریم. یکی از مواردی که گاهی ظاهر نگریهایی درباره آن صورت میگیرد بحث تسامح مذهبی کوروش و هخامنشیان است به طوری که برخی انتظار دارند کوروش همانند دیگر پادشاهان آن عصر، پرستشگاهها را ویران میکرد و با خون ریزی کشور ها را فتح می کرد!!!
شخصیت کوروش در حقیقت یک انقلاب اخلاقی و روحی در مردم عصر خود پدید آورد. من در خانواده های سلطنتی عیلامی و آشوری و بابلی از لحاظ اخلاق و خصایل روحی کسی را همتای کوروش نیافتم مسلم است که کوروش از سرچشمه اخلاقی دیگری غیر از اینها آب می خورده است و شک نیست، همان تعالیم عالی یعنی پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک قرار « هوورِشت » و « هوخت » و « هومت » اخلاقی زردشت بود که بر پایه داشت. اینها اصول و اساس دین زردشتی بود