نشان پایگاه خِرَدگان
تاریخ و فرهنگ ایران زمین

آیا در شاهنامه، سیستان جدا از ایران بوده است؟

نگاهی کوتاه:

در شاهنامه واژه ایران علاوه بر اشاره به جهان ایرانی و کشور ایران، گاهی برای اشاره به پایتخت کشور و جایگاه شاهی استفاده می‌شده است. یعنی ایرانیان برای اشاره به سپاهیان یا پهلوانانی که به فرمان شاه از درگاه شاهنشاهی آمده‌اند، به کار می‌رفته است. آشکار است که سیستان در شاهنامه بخش مهمی از ایران بزرگ بوده است و پهلوانان سیستان جانفشانی‌های فراوان برای ایران کردند.

رستم دستان

پیش‌گفتار

گرچه یافتن دقیق زمان و همه مکان‌ها در داستان‌هایی که جنبه‌های اساطیری دارند، کاری نا ممکن است ولی به هر حال آنچه در ذهن کسانی که داستان‌ها را نقل کردند قابل توجه است.

اینکه مردمان باستانی چه جاهایی را بخشی از ایران می‌دانستند و چه جاهایی را جدا از ایران می‌دانستند، در ذهنیت آنها از هویت ایرانی نقش داشته است.

در داستان‌های شاهنامه، با توجه به آنکه هم جنبه اساطیری دارند و هم با زبان شعر بیان شدند، ابهاماتی درباره برخی از مکان‌ها و جایگاه سیاسی و نظامی آنها به وجود آمده است.

برای نمونه داستان نبرد رستم و اسفندیار این سوال را برای برخی از پژوهشگران به وجود آورده است که آیا سیستان یا زابلستان جدا از ایران بوده است؟! این در حالی است که در سراسر شاهنامه پهلوانان سیستان مانند زال و رستم نگهبان ایران بوده‌اند و بیشترین خدمات را به کشور کردند.

متاسفانه طرح چنین سوالاتی باعث سوء استفاده جریان ایران‌ستیز شده است. بارها از طرف کسانی که چندان خواهان همبستگی ایرانیان نبودند، این موضوع را شنیده‌ایم که در شاهنامه اصلا سیستان بخشی از ایران نیست!! یا می‌گویند ایران اصلی در شاهنامه هیچ ربطی به ایران کنونی ندارد! در صورتی که آشکار است ایران کنونی بخشی از ایران بزرگ در شاهنامه است (ن.ک: آیا ایران در شاهنامه فردوسی افغانستان امروزی است؟)! 

ولی آشکار است که سیستان در شاهنامه بخش مهمی از ایران بزرگ بوده است و پهلوانان سیستان جانفشانی‌های فراوان برای ایران کردند.

در ادامه درباره واژه ایران در داستان‌های شاهنامه بیشتر توضیح می‌دهیم.

ایران در شاهنامه

از آنجایی که شاهنامه با زبان شعر، داستان‌ها را نقل می‌کند، باید واژه‌ها در وزن می‌گنجیدند و در یک بیت فرصت برای توضیح مفصل واژه‌ها نبوده است.

البته احتمالا در آن زمان همه متوجه می‌شدند که منظور فردوسی و دقیقی چیست ولی با گذر زمان و آنچه ما از واژه‌ها در ذهن داریم،‌ باعث ابهامات شده است. 

یکی از این واژه‌ها ایران است. در شاهنامه، ایران برای اشاره به چند مفهوم استفاده شده است:

 

۱- گاهی ایران برای اشاره به جهان ایرانی و آن سرزمین باستانی که جمشید و فریدون بر آن فرمانروایی می‌کردند به کار رفته است. نخستین اشاره به ایران در دوران جمشید است (از آن پس برآمد ز ایران خروش). پهنای آن یادآور شاهنشاهی بزرگ هخامنشی است.

 

۲- گاهی ایران برای اشاره به بخشی بوده است که در تقسیم‌بندی‌ها به وجود آمدند. مهم ترین تقسیم بندی را فریدون انجام داد و از همان جا بخش‌هایی با نام‌های ایران و توران شناخته شدند. 

فریدون فرمانروایی را میان پسرانش (سلم، تور و ایرج) تقسیم کرد، بخش زیر فرمان ایرج با نام ایران شناخته شد و بخش زیر فرمان تور با نام توران شناخته شد. 

ولی ایرج توسط برادرانش به قتل رسید و فریدون از این کار غمگین و خشمگین شد و از آن تقسیم بندی هم پشیمان شد. همین آغاز جنگ‌های طولانی ایران و توران شد. 

گاهی در شاهنامه به گستره توران اشاره می‌شود (زمین تا لب رود جیحون مراست). پادشاهانی مانند منوچهر و کیخسرو توانستند توران را آزاد کنند (1). افراسیاب در توران کینه‌دار بود و داستان‌های مشهور شاهنامه درباره جنگ‌های ایران و توران پس از منوچهر رخ می‌دهد که افراسیاب رهبری تورانیان بر عهده داشت.

 

۳- گاهی ایران برای اشاره به پایتخت کشور و جایگاه شاهی استفاده می‌شده است. یعنی ایرانیان برای اشاره به سپاهیان یا پهلوانانی که به فرمان شاه از درگاه شاهنشاهی آمده‌اند، به کار می‌رفته است.


آنچه در بخش‌هایی از داستان رستم و اسفندیار در تقابل ایرانیان و سیستانیان نقل می‌شود، در واقع مورد سوم است و ایرانیان اشاره به سپاهیانی که از پایتخت آمده اند، بوده است.

رستم سیستانی، نگهبان کشور ایران

برخلاف تبلیغات برخی جریان‌ها، از ابیات مختلف آشکار است که رستم خدمات فراوانی به ایران و ایرانیان کرده است و به ایرانی بودن خود افتخار می‌کرده است.

اسفندیار و رستم در ابتدا مشکلی با هم نداشتند بلکه بی تدبیری و خودخواهی شاه ایران و اینکه اسفندیار شاهنشاهی را حق خود می‌دانست، باعث تقابل این دو پهلوان بزرگ ایرانی شد. البته نقل کامل داستان مفصل است و در این مجال نمی‌گنجد.

در این داستان، اسفندیار بارها رستم را ستایش می‌کند. در ابتدای داستان، اسفندیار از نیکوکاری رستم به ایران سخن گفته است:

نکوکارتر زو به ایران کسی

نیابی و گر چند پویی بسی!

(شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق: ج ۵، ص ۳۰۷)

خود رستم هم با افتخار می‌گوید که نگهبان ایران است:

به گیتی چُنان دان که رستم منم

فروزنده تخم نیرم منم

نگهدار ایران و نیران منم (2)

به هر جای پشت دلیران منم

(همان، ص ۳۴۱)

اینجا تاکید شده است که رستم جانفشانی‌ها در راه کشور ایران کرده است و پشت دلیران ایران بوده است. پس سیستان نمی‌توانسه جایی خارج از ایران باشد.

ایران برای اشاره به جایگاه پادشاهی

برای اثبات اینکه گاهی ایران برای اشاره به جایگاه پادشاهی و پایتخت به کار می رفته است کافی است به بخش‌های مختلف شاهنامه توجه کنیم.

علاوه بر داستان رستم و اسفندیار در بخش‌هایی که از ناراحتی ساسان از شاهنشاه بهمن سخن گفته می‌شود، این موضوع کاملا آشکار است. به طوری که ساسان از مرز ایران خارج می‌شود به سوی نیشابور می‌رود!!

در شاهنامه اینچنین آمده است:

چو ساسان شنید این سَخُن خیره شد

زِ گفتارِ بهمن دلش تیره شد

 

به سه روز و دو شب بسان پلنگ

از ایران به مرزی دگر شد زِ ننگ

 

دمان سوی شهرِ نشابور شد

پر آزار بود، از پدر دور شد

(شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق: ج ۵، ص ۴۸۴)

بر اساس همه منابع، نیشابور همواره بخشی از جهان ایرانی و بخش مهمی از شاهنشاهی‌های ایران بوده است. قطعا نیشابور در هیچ جایی خارج از کشور ایران نبوده است.

پس آشکار است که اینجا هم مانند داستان رستم و اسفندیار، ایران به جایگاه شاهی اشاره داشته است.

ایران واژه‌ای خوش آهنگ است که در وزن سروده‌ها بسیار خوب جای می‌گیرد و استفاده از این واژه برای اشاره به پایتخت در داستان‌هایی که با زبان شعر نقل می‌شود، ابیات را خوش آهنگ‌تر کرده است.

سخن پایانی

برای آنکه ذهنیت مردمان کهن درباره مکان‌های ذکر شده در شاهنامه را درک کنیم، باید نگاه همه جانبه به داستان‌های شاهنامه داشته باشیم. نه آنکه بخش‌های دلخواه را بدون در نظر گرفتن قبل و بعد از آن ذکر کنیم.

علاوه بر سیستان، ابهامات و سوالاتی درباره بخش‌های دیگر هم پیش آمده است. برای نمونه درباره مازندران هم ابهاماتی پیش آمده است ولی با بررسی دقیق‌تر در می‌یابیم که مازندران کنونی در واقع نشستگاه فریدون و منوچهر بوده است.

نگاه کنید به:

مازندران، پایتخت ایران در شاهنامه

 

با سپاس از: ایران در شاهنامه/ حسن انوری

 

پانویس:

۱- همچنین ن.ک: آیا توران جدا از ایران بوده است؟

۲- با آنکه در برخی از نسخه‌ها در کنار ایران، واژه‌هایی مانند توران و شیران آمده است، ولی در همه جا ایران ثابت است.

دیدگاه شما:



به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
آیا در شاهنامه، سیستان جدا از ایران بوده است؟
خِرَدگان