اگر جایگاه سیاوش در هنر و آیینهای سغد باستان را کنار روایت نرشخی درباره جشن سوری بگذاریم، میتوان گفت ارتباط این جشن با داستان سیاوش چندان دور از ذهن نیست. به ویژه آنکه دیوارنگاریهایی شبیه به داستان سودابه و سیاوش از سغد باستان هم به دست آمدهاند. از سوی دیگر چنانچه به واژه «سور» در شاهنامه فردوسی پس از گذر سیاوش از آتش توجه کنیم و این موضوع هم در کنار شواهد دیگر بگذاریم، شواهدی همخوان از ارتباط جشن سوری با داستان سیاوش به دست میآید.
جشن چهارشنبه سوری از اندک جشن های ایرانی است که در ایران امروز فراگیر است. این جشن را میتوان آغاز جشنهای نوروزی دانست.
برافروختن آتش که سنت قدیمی در چهارشنبه سوری است، در بسیاری از جشنهای باستانی ایران دیده میشود؛ از جمله در جشنهای آذرگان و جشن سده.
پریدن از روی آتش هم یکی از کارهای ویژه در شب چهارشنبه سوری است. شواهد و فرضیاتی وجود دارد که این پریدن از روی آتش یادآور داستان گذر سیاوش از آتش است که در شاهنامه فردوسی هم آمده است.
ولی برخی از پژوهشگران اعتقاد دیگری دارند. برخی بیان میکنند جشن چهارشنبه سوری، اصلا ریشه باستانی ندارد و معتقدند از دوران صفوی این جشن قابل ردیابی است. همچنین برخی دیگر ارتباط این جشن با داستان سیاوش را به کلی رد میکنند و پریدن از روی آتش را خلاف آیین زرتشتی میدانند.
انتقادی که میتوان به گفته این پژوهشگران وارد کرد این است که به منابع کهن مربوط به ناحیه سغد باستانی توجه نمیکنند و گویا رواج جشن سوری در سالیان سال پیش از صفویان را مورد توجه قرار نمیدهند. در تاریخ بخارای نرشخی آشکارا به برگزاری جشن سوری و برپایی آتش بزرگ اشاره شده است.
البته مطالعه درباره آسیای مرکزی و سغد باستانی در ایران کمرنگ است و شاید همین موضوع پژوهشگران را از بررسی منابع مربوط به سغد باستان دور داشته است.
این در حالی است که اسطوره سیاوش مربوط به پیش از ظهور زرتشت است و اگر هم بپذیریم پریدن از روی آتش خلاف آیین زرتشتی است، پس باید بپذیریم داستان گذر سیاوش از آتش هم خلاف آیین زرتشتی است! به هر حال هدف این سنت به هیچ وجه بیاحترامی به آتش نیست و چنانچه آن را مرتبط با داستان سیاوش بدانیم، تاکید بر پاکی آتش است.
در این نوشتار به بررسی جایگاه سیاوش در سغد باستان و شواهدی که نشان دهنده پیوند جشن سوری با سیاوش است میپردازیم.
سغد باستان و بخارا کجا بوده است؟
سُغد باستان یکی از مناطق ایرانی نشین آسیای مرکزی بوده و در کتیبههای هخامنشیان به عنوان یکی از ایالت های این شاهنشاهی ذکر شده است.
با آنکه سغد در دورههای زیادی بخشی از شاهنشاهیهای اشکانی و ساسانی نبود، ولی همواره فرهنگ ایرانی در آن منطقه از جایگاه قابل توجه برخوردار بوده است.
از بخشهای مهم این منطقه میتوان به سمرقند و بخارا اشاره کرد که در دوران پسا باستان (پس از اسلام) پایگاه مهمی برای فرهنگ ایرانی شد.
زبان سغدی که از زبانهای ایرانی شاخه شمال شرقی است، نقش مهمی در جهان باستان داشته و در فرارود به عنوان زبان میانگان (میانجی) مطرح بوده است (نک: زرشناس، ۱۳۸۳).
جایگاه سیاوش در مراسمهای سغد و بخارا
شواهد گوناگون نشان میدهند که در مناطق سغد باستانی سیاوش شخصیت بسیار محبوبی بوده است. به طوری که رد پای سیاوش را در هنر و مراسمهای آن ناحیه می.توان مشاهده کرد.
یک دیوارنگاری بسیار مشهور از سغد باستان و ناحیه پنجکنت به جا مانده است که تصویر سوگواری در آن دیده میشود و یادآور سوگ سیاوش است (ن.ک: بلنیتسکی، ۱۳۹۰: ص ۱۵۹).
بازسازی سوگ سیاوش در دیوارنگاری سغدی (رایس، ۱۳۶۹: ص ۳۵۸)
ردپای سیاوش در نقاشیهای سغدی فقط محدود به نقاشی سوگواری نیست. بلکه یکی دیگر از صحنههای نقاشی شده یادآور داستان سیاوش و سودابه میباشد (همان: ص ۲۳).
برخی فرضیهها حاکی از آن هستند که داستان سیاوش جایگاه والایی در سغد داشته است و حتی گیتی آذرپی این پرسش را مطرح میکند که «آیا سیاوش میتوانسته نیای همه اشراف سغدی باشد؟». در منابع چینی، چائو-وُو نام یک خانواده حکمران سغدی است که شباهت به سیاوش دارد (Azarpay, 1981: p.130).
جشن سوری در تاریخ بخارای نرشخی
در تاریخ بخارای نرشخى به برگزاری جشن سوری در بخارا یعنی جایی که واقع در همان مناطق سغد باستانی بوده است، اشاره میشود. در تاریخ بخارا اینچنین آمده است:
آنگاه امیر سدید (به سراى) بنشست، [هنوز] سال تمام نشده بود که چون شب سورى، چنانکه عادت قدیم است آتشى عظیم افروختند (نرشخى، ١۳۶۳: ص ۳۷).
این اشاره آشکار به جشن سوری و برافروختن آتش در روزهای نزدیک به سال نو بدون تردید با جشن چهارشنبه سوری پیوند دارد.
بر عکس ادعاهایی که میشود و آنکه تا پیش از صفویان اثری از چنین جشنی نیست ولی این اشاره آشکار سالها پیش از صفویان است.
اینکه از وجود چنین جشنی در بخارا ذکر شده، از سویی آشکار می سازد که چرا در منابع رسمی زرتشتی از این جشن یاد نشده است. احتمال می رود که این جشن از جشن های محلی مناطق سغد باستانی بوده و پس از اسلام کم کم فراگیر شده است و با توجه به نزدیکی آیین های این جشن با دیگر جشن های ایرانی، با استقبال روبرو شده است.
واژه «سور» در شاهنامه و پس از پیروزی سیاوش
مهم ترین نقطه اتصال جشن سوری با داستان سیاوش، شاهنامه است که از واژه سور پس از گذر سیاوش از آتش استفاده شده است.
گذر سیاوش از آتش بر اساس شاهنامه
البته به دلیل نظم بودن شاهنامه گاهی ابهامهایی ایجاد می شود شاید مخالفان پیوند چهارشنبه سوری این موضوع را نپذیرند. ولی آیا فردوسی کاملا اتفاقی از واژه سور در اینجا استفاده کرده است؟!
در شاهنامه فردوسی پس از داستان گذر سیاوش از آتش این ابیات آمده است:
می آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور می در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید
این داستان در شاهنامه بیش از هر چیز یادآور پیوند پریدن از روی آتش با داستان سیاوش میباشد.
همخوانی شواهد
اگر جایگاه سیاوش در هنر و آیینهای سغد باستان را کنار روایت نرشخی درباره جشن سوری بگذاریم، میتوان گفت ارتباط این جشن با داستان سیاوش چندان دور از ذهن نیست. به ویژه آنکه دیوارنگاریهایی شبیه به داستان سودابه و سیاوش از سغد باستان هم به دست آمدهاند.
از سوی دیگر چنانچه به واژه «سور» در شاهنامه فردوسی پس از گذر سیاوش از آتش توجه کنیم و این موضوع هم در کنار شواهد دیگر بگذاریم، شواهدی همخوان از ارتباط جشن سوری با داستان سیاوش به دست میآید.
البته همانند دیگر پژوهشهای حوزه تاریخ و فرهنگ در این باره هم نمیتوان نتیجه قطعی و بدون چرا و چرا گرفت و اصولا نتیجه گیری قطعی در تاریخپژوهی بسیار دشوار است. ولی باید پذیرفت این شواهد، شواهد قوی و قابل توجهی هستند و نمیتوان به سادگی این شواهد را رد کرد.
معمولا در نوشتههای مخالفان پیوند چهارشنبه سوری با داستان سیاوش توجهی به این شواهد و منابع نشده است.
کتابنامه:
- بلنیتسکی، الکساندر (۱۳۹۰). هنر تاریخی پنجکنت. ترجمه عباسعلی عزتی، تهران: موسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن».
- زرشناس، زهره (بهار ۱۳۸۳). «زبان سغدی در یک نگاه». نامه پارسی. س ۹، ش ۱. صص ۵-۲۶.
- نرشخى، ابوبکر محمد بن جعفر (١۳۶۳). تاریخ بخارا. ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى. تلخیص محمد بن زفر بن عمر. تحقیق محمد تقى مدرس رضوى. تهران: توس.
- Azarpay, Guitty (1981). Sogdian Painting: The Pictorial Epic in Oriental Art. With contributions by A.M. Belenitskii, B. I. Marshak, and Mark J. Dresden. London: University of California Press.