در تاریخ بخارای نرشخى آشکارا به برگزاری جشن سوری اشاره میشود و در شاهنامه فردوسی هم پس از داستان گذر سیاوش از آتش صراحتا آمده است: «سه روز اندر آن سور می در کشید». پریدن از آتش هم یادآور همان گذر سیاوش از آتش میباشد و شاید آمدن واژه «سور» در این ابیات و همچنین پریدن از روی آتش بی ارتباط با چهارشنبه سوری نباشد. لازم به ذکر است که آشنایی ایرانی فرهنگان با روزهای هفته مربوط به دوران پس از اسلام نیست بلکه پیش از اسلام هم ایرانیان آشنایی داشتند. حداقل در همان بخشهایی که پس از اسلام پایگاه بزرگی برای فرهنگ ایرانی شد (همانند سمرقند و بخارا) و اشاره آشکاری به برگزاری جشن سوری در آن مناطق وجود دارد. شواهدی از بزرگداشت سیاوش در دوران باستانی آن مناطق هم وجود دارد.
این روزها ادعاهای نادرستی درباره جشن چهارشنبه سوری مطرح میشود از جمله آنکه برخی به نادرست ادعا میکنند در هیچ منبعی اثری از این جشن نیست! همچنین هستند افرادی که به نادرست میگویند ایرانیان، روزهای هفته را در دوران پس از اسلام از عربها وام گرفتهاند!
اما بر خلاف این گفتهها اشاره های آشکاری به این جشن وجود دارد و همچنین در متون مربوط به جهان ایرانی پیش از اسلام روزهای هفته را میبینیم.
به نظر میرسد سغدیان مانوی به روزهای هفته علاقه نشان دادند به طوری که نام روزهای هفته با نامهای ایرانی به جا مانده است. بنا بر نوشته بدرالزمان قریب علاقه سغدیان مانوی به نجوم باعث شد که نام روزهای هفته به نام ستارگان در زبان چینی دخیل شود (قریب، ۱۳۸۶: ص ۲۷). لازم به ذکر است که چهار شنبه با تیر پیوند داشته است.
پس تا اینجا مشخص شد که آشنایی ایرانی فرهنگان با روزهای هفته مربوط به دوران پس از اسلام نیست بلکه پیش از اسلام هم ایرانیان آشنایی داشتند. حداقل در همان بخشهایی که پس از اسلام پایگاه بزرگی برای فرهنگ ایرانی شد (همانند سمرقند و بخارا که بخشی از سغد باستانی بودند). هرچند احتمال دارد سغدیان از ملل دیگر وام گرفته باشند که مطمئنا ربطی به اسلام و عربها ندارد.
جالب آنکه در تاریخ بخارای نرشخى به برگزاری جشن سوری در همان مناطق اشاره میشود. در تاریخ بخارا اینچنین آمده است:
آنگاه امیر سدید (به سراى) بنشست، [هنوز] سال تمام نشده بود که چون شب سورى، چنانکه عادت قدیم است آتشى عظیم افروختند (نرشخى، ١۳۶۳: ص ۳۷).
می بینیم که در همان مناطق از شب سوری یاد میشود و آن را «عادت قدیم» مینامد. این در حالی است که در شاهنامه فردوسی هم پس از داستان گذر سیاوش از آتش این ابیات آمده است:
می آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور می در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید
پریدن از آتش هم یادآور همان گذر سیاوش از آتش میباشد و شاید آمدن واژه «سور» در این ابیات و همچنین پریدن از روی آتش بی ارتباط با چهارشنبه سوری نباشد.
در همان مناطق سغد باستانی سیاوش شخصیت بسیار محبوبی بوده است (ن.ک: خالقیان، ١۳۹۴: ص ۹۶ و ص ١۰۵). در دیوارنگاریهای باستانی سغد تصویر سوگ سیاوش دیده میشود که توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است (ن.ک: بلنیتسکی، ۱۳۹۰: ص ۱۵۹).
بازسازی سوگ سیاوش در دیوارنگاری سغدی (رایس، ۱۳۶۹: ص ۳۵۸)
پژوهشها نشان میدهند که داستان سیاوش جایگاه والایی در سغد داشته است و حتی گیتی آذرپی این پرسش را مطرح میکند که «آیا سیاوش میتوانسته نیای همه اشراف سغدی باشد؟». در منابع چینی، چائو-وُو نام یک خانواده حکمران سغدی است که شباهت به سیاوش دارد (Azarpay, 1981: p.130).
این همانندیها، از روزهای هفته در مناطق باستانی سغد گرفته تا داستان سیاوش در شاهنامه و دیوارنگاری سوگ سیاوش در سغد باستان نمیتواند تصادفی باشد. وقتی که در تاریخ بخارا هم از شب سوری یاد میشود و آن را عادت قدیم مینامد دیگر تردیدی باقی نمیماند که جشن سوری ریشه باستانی دارد. البته ممکن است چنین جشنهایی در خرده فرهنگها بوده باشد و رفته رفته تغییراتی در آن به وجود آمده باشد. موضوعی که در همه آیینها و جشنهای اقوام بشری رخ میدهد و حتی میتواند به عنوان یک نکته مثبت باشد.
کتابنامه:
– بلنیتسکی، الکساندر (۱۳۹۰). هنر تاریخی پنجکنت. ترجمه عباسعلی عزتی، تهران: موسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن».
– خالقیان، مجید (شهریور ١۳۹۴). «نقش سغدیان در حفظ، تداوم و گسترش فرهنگ ایرانی در عهد باستان». پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تهران.
– قریب، بدرالزمان (۱۳۸۶). مطالعات سغدی. به کوشش محمد شکری فومشی، تهران: طهوری.
– نرشخى، ابوبکر محمد بن جعفر (١۳۶۳). تاریخ بخارا. ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى. تلخیص محمد بن زفر بن عمر. تحقیق محمد تقى مدرس رضوى. تهران: توس.
– Azarpay, Guitty (1981). Sogdian Painting: The Pictorial Epic in Oriental Art. With contributions by A.M. Belenitskii, B. I. Marshak, and Mark J. Dresden. London: University of California Press.