تاریخ و فرهنگ ایران زمین

تو این را دروغ و فسانه مدان

تو این را دروغ و فسانه مدان

برنگ فســون و بهـانه مــدان

ازو هر چه اندر خورد با خرد

دگر بر ره رمز و معـــنى برد

تو این را دروغ و فسانه مدان
اثر زیبایی از استاد حجت شکیبا

در جهان ایرانی از هزاران سال پیش، با شیوه‌ای نیکو، پنداره‌ها و دریافته‌های والای خردمندانه را به گونه‌ی داستان‌های زیبا و گیرا در می‌آوردند و در پایان سروده‌هایی ماندگار از این داستان‌ها به جای می‌ماند. همین سروده‌ها و سخنان آهنگین برای مردمان شنیدنی بود و آنها را فراموش نمی‌کردند. با این روش، خِرَد ایرانی در میان مردمان آن روزگار جا می‌گرفت.

در بخش‌هایی مانند سغد باستان (۱) دیوارنگاری‌هایی از داستان‌های ایرانی به جای مانده است و در بن مایه‌های باستانی می‌خوانیم که گوسان‌ها در کوی‌ها و برزن‌ها داستان‌های کیان را با ساز و آواز می‌خواندند.

پس از اسلام هم چنین روش‌های هرچند با دگرگونی ادامه یافت به گونه‌ای که شاهنامه فردوسی و مثنوی معنوی مولوی بهترین نمونه‌های بازمانده از این روش باستانی هستند.

داستان‌های ایرانی در روزگاری که امیران خود را خلیفه‌الله می‌خواندند و سلطان‌ها خود را سایه خدا می‌دانستند، از کژی و نابخردی جمشید و ضحاک سخن‌ها گفت و یادآوری کرد که پهلوانانی مانند رستم هم بدون لغزش نبودند. داستان‌های ایرانی به وارونه داستان‌های تیره‌ها و فرهنگ‌های دیگر پادشاهان و پهلوانان را بدون لغزش نمی‌دانست.

در این میان شاهنامه فردوسی ویژگی‌های خود را دارد. هرچند ایرانیان با رنج فراوان سالیان سال این داستان‌ها را نگاه داشته بودند و فردوسی هم گفته است که «یکی نامه بود از گه باستان» ولی سرودن این داستان‌ها آن هم در آن روزگار کاری شگفت آور بود و افزون بر ماندگاری دستاوردهای فرهنگی و شهرآیینی (تمدنی) ایرانیان، منش نیکو را در میان مردمان جهان نگاه داشت. برای همین بود که فردوسی سی سال رنج برد.

دوران فردوسی روزگاری بسیار آشفته شده بود و تیره‌های بیگانه جدا از عرب‌ها هم نیرو یافته بودند. درست است برخی از سلطان‌ها خود را هوادار زبان پارسی می‌شناساندند ولی همه سلطان‌ها اینگونه نبودند. می‌دانیم که با فردوسی هم چندان رفتار خوبی نشد و خردمند توس در پایان زندگی خود اندوهگین از دنیا رفت.

به هر روی چنانچه فردوسی با آن روش باستانی داستان‌های خردمندانه را نمی‌سرود، چه بسی زبان پارسی دستخوش فراموشی می‌شد و فراموشی زبان پارسی می‌توانست بسیاری از دستاوردهای فرهنگی و شهر آیینی را نابود کند! مردمان را از منش نیکوی کشورداری و فرمانروایی و همچنین منش زندگی نیکو دور کند!

بنابراین شاهنامه نه تنها رهایی بخش ایرانیان از این ناگواری‌ها بود ونکه خردمند توس نامه‌ای خردمندانه را برای همه مردمان جهان به یادگار گذاشت.

می دانیم سالیان پس از روزگار فردوسی هم یورش‌های خونین فراوانی رخ داد. یورش‌هایی مانند یورش مغولان، تیموریان و…

همه این تندبادهای ناگوار برای فرهگ مرگ آور است و همین رویدادها می‌توانستند زبان پارسی را به فراموشی بسپاردند! ولی این شاهنامه بود که کارایی فزاینده‌ای برای نگاه داری این زبان کهن داشت و همین زبان کهن بود که در دل خود درون‌مایه‌های نیکو داشت که در سروده‌های نظامی، مولوی و حافظ و… نمودار شد و این نیکویی‌ها به دیگر مردمان جهان راه یافت.

بنابراین جدا از جایگاه والای شاهنامه فردوسی در فرهنگ ایرانی، نباید کارایی شاهنامه فردوسی در پاسداری از ارزش‌های نیکو در گستره جهانی را فراموش کرد.

۱- سُغد باستان یکی از مناطق ایرانی نشین فرارود بوده و همواره فرهنگ ایرانی در آن منطقه از جایگاه قابل توجه برخوردار بوده است؛ از بخش‌های مهم این منطقه می‌توان به سمرقند و بخارا اشاره کرد که بعد از اسلام پایگاه مهمی برای فرهنگ ایرانی شد.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
تو این را دروغ و فسانه مدان