تاریخ و فرهنگ ایران زمین

دانشمندان ایران باستان چه کسانی بودند؟

| برگرفته از: روزنامه ستاره صبح، شماره 647 |


مجید خالقیان - دانشمندان ایران باستان چه کسانی بودند؟

مجید خالقیان از دانشمندان ایران باستان می گوید

احمدرضا حسینی: این روزها در فضای مجازی شاهد حجم گسترده‌ای از اظهارات ناآگاهانه و گاهی تخریب‌گرانه نسبت به ایران باستان و بویژه دوران هخامنشی هستیم. پیشینه این جریان ها به تاریخ‌نگاری جاعلانه دو کشور همسایه، جمهوری آذربایجان و ترکیه و بیش از آن‌ها شوروی سابق باز می‌گردد که برای وجهه بخشیدن به خرده فرهنگ‌ها و تخریب فرهنگ و هویت ملی کشورها و تجزیه آن‌ها انجام شده بود. در آغاز گروه‌های مارکسیستی به تخریب پیشینه تاریخی ایران پرداختند و در پی آن‌ها افراطی ها و قوم‌گرایان هم به همین کار پرداختند. از جمله مدعیات ایشان، نادان و بی‌سواد خواندن ایرانیان باستان است. آن‌ها سطح تمدن و پیشرفت را در ایران باستان هیچ جلوه می‌دهند و همه چیز را مرهون تمدن‌های همسایه و البته اقوام مطبوع خویش (قبایل صحراگرد ترک و عرب) معرفی می‌کنند. ستاره صبح در این زمینه گفت‌وگویی را با مجید خالقیان کارشناس ارشد تاریخ انجام‌ داده‌است که در پی می‌خوانید:

برخی معتقدند که در ایران باستان دانشمندی نداشته‌ایم و خدمتی به جهان بشری نکرده‌ایم، به نظر شما این موضوع صحت دارد؟

متأسفانه چنین مواردی را در جاهای مختلف از جمله رسانه ملی هم می‌شنویم و واقعا جای تعجب دارد، چراکه وقتی به منابع ایران پس از اسلام مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که دانشمندان ایران باستان نوعی نماد و به عبارتی سمبل دانش و علم و دانایی هستند، از جمله می‌توان به «برزویه پزشک» و «بزرگمهر بختگان» اشاره کرد، چنین نام‌هایی در منابع پس از اسلام آمده است، متاسفانه عموم کسانی که این صحبت‌ها را بیان می‌کنند برای دفاع از تمدن ایران پس از اسلام است که می‌گویند ما پس از اسلام دانشمندان بزرگی داشته‌ایم و قبل از اسلام هیچ دانشمندی نداشته‌ایم!! در صورتی که از نظر دانشمندان پس از اسلام، دانشمندان ایران‌باستان بسیار قابل احترام بودند و به نوعی می‌توان گفت که کار و راه دانشمندان ایران پس از اسلام در واقع ادامه مسیر دانشمندان ایران باستان است. اساسا در بحث دانشمندان، نمی‌توانیم مرزبندی داشته باشیم بین دانشمندان ایرانی پیش از اسلام و پس از اسلام.

آیا سوای از بزرگمهر و… که در منابع اسلامی آمده‌اند در دوران پیش‌تر یعنی در دوران هخامنشی و در دوران هلنیسم هم از این دست دانشمندان داشته‌ایم؟ و این که اگر داشته‌ایم چرا این‌قدر در این سطح کم اسامی آن‌ها به دست ما رسیده است؟ کما‌این‌که دوران ایران باستان تقریبا 12 قرن است و در این 12 قرن تعداد انگشت شماری نام دانشمند به دست ما رسیده است که دو مورد آن را شما متذکر شدید، در حالی که ما در 4 قرن اول اسلام تعداد زیادی دانشمند را می‌بینیم؟

یک بحث که اینجا مطرح می‌شود، بحث نام‌ها است و یک بحث دیگر، بحث آثاری است که به جا مانده است و قطعا آن آثار پدیدآورندگانی داشته‌اند که نام‌ها‌یشان به دست ما نرسیده است، با توجه به آثار باستانی که از جمله آثار معماری، آثار ستاره‌شناسی و… که از دوره هخامنشیان تا دوره ساسانیان باقی مانده است می‌توانیم بگوییم که دانشمندان فراوانی قطعا وجود داشته‌اند؛ نه صرفاً از نظر علوم مادی مانند ریاضی و فیزیک و از این موارد، بلکه یک اندیشه‌ای پشت این معماری‌ها است، ما نباید از این اندیشه‌ای که پشت این آثار است غفلت کنیم. اما واقعیتی وجود دارد و آن هم این است که کشور ما تهاجم‌های بزرگی را به خود دیده است، از جمله تهاجم بزرگ الکساندر مقدونی و تهاجم خلفای نخستین عرب؛ باید توجه داشته باشیم که همان کتیبه‌هایی که در دوره هخامنشی به خط میخی است را دیگر پس از آن نمی‌بینیم و در دوره هلنیستی، پس از حمله اسکندر دیگر کتیبه‌ای به خط میخی پارسی باستان نمی‌بینیم؛ این خود نشان می‌دهد که تا چه میزان نابودی رخ داده است و تا چه میزان انزوای کاتبان و دانشمندانی که پیش از این وجود داشتند رخ داده است و ما کاملا تحولی را  در خط می‌بینیم، حتی در زبان، تا جایی که تا مدت‌ها کتیبه‌‌ها را فقط به خط یونانی می‌بینیم. خیلی اندک کتیبه‌ها به خط‌های دیگر هستند، تا این که دوباره حکومت‌های ایرانی شکل می‌گیرند، البته بحث نابودی کتاب در خود حمله اعراب و خلفا جای بحث و گفت‌و‌گو دارد که می‌توانیم در یک بحث مفصل به صورت علمی و دقیق آن را مورد بررسی قرار دهیم؛ اختلاف‌نظر وجود دارد که عمر بن خطاب کتابی را آتش زده است یا خیر، نابودی رخ داده است یا خیر، من هم این‌جا به صورت قطعی نمی‌گویم چون احتیاج به بحث مفصل دارد، اما در هنگام سلطه اعراب بر ایران به ویژه در دوره اموی دیگر تردیدی نداریم که نابودی‌ها رخ داده است و به هر حال بخواهیم یا نخواهیم حکومت اموی یک حکومت نژاد‌پرست بود و غیر عرب‌ها را پست می‌دانست، بنابراین هم روایات خیلی مستمر و دقیقی داریم و هم شواهد نشان می‌دهد که نابودی‌های زیادی رخ داده است. از این بابت طبیعی است که نام بسیاری از دانشمندان و اندیشمندان از یاد برود؛ اما با همه این‌ها باید توجه داشته باشیم که این نام‌هایی که مانده است و به دست ما رسیده است مانند برزویه پزشک، بزرگمهر بختگان، آذرپاد مهرسپندان و حتی در موسیقی بویژه این‌که در دوران ساسانی موسیقی به سمت علمی شدن پیش رفت، باربد و نکیسا و… ظهور کردند. باید بدانیم که با وجود آن نابودی‌ها، آن‌قدر جایگاه آن‌ها رفیع بوده است که این امکان به وجود آمده که نام آن‌ها به دست ما برسد. اما توجه کنید اگر یک اتفاقی برای بشر بیفتد که کل دنیا را تحت تأثیر خودش قرار دهد و خیلی از داده‌ها و کتاب ها نابود شود، ممکن است هیچ‌کس نام «دورکیم» در ذهنش نماند با این که خیلی دانشمند بزرگی بوده است، اما مطمئن باشید همه نام اینشتین و نیتون در ذهنشان خواهد ماند، اشخاص برجسته‌ای مثل دانشمندان ایران باستان که حتی تا امروز نام آن‌ها مانده است، نشان می‌دهد آن‌قدر جایگاه رفیعی داشته‌اند که در سطح بین‌المللی شهرت داشته‌اند و نامشان به دست ما رسیده است.

در هرکدام از دوره‌های ایران باستان نام‌های چه افرادی را داریم و این افراد در چه حوزه‌ای فعالیت داشته‌اند؟

در دوره هخامنشی علاوه بر اینکه آثار باستانی بسیار قابل توجهی داریم مثل آثاری در معماری، ستاره شناسی و… نام یک شخصیتی به اسم «اُستانس» که پارسی آن را «هوشتانه» یا «استند» دانسته‌اند، که بسیاری از مورخان یونانی از آن یاد کرده‌اند  به دست ما رسیده است. البته مانند همیشه، گویا یونانی‌ها علاقه داشتند که تاریخ را با افسانه بیامیزند و یک سری روایت‌های افسانه‌ای نقل کنند اما همان مورخان و همان اشخاص یاد کرده اند که بسیاری از دانشمندان یونانی خواسته‌اند بروند در نزد این هوشتانه و تعلیم ببینند. درباره «دموکریت» که او را مبتکر نظریه اتمی می‌دانند، نقل شده است که شاگرد هوشتانه بوده است، سخنانی درباره جادوگری و از این دست موارد گفته است که قطعا پژوهشگر به روز و آگاه به منابع تاریخی آن‌ها را برپای نوع نگرش آن زمان می‌گذارد. ما نباید در قرن 21 به آن چیزهایی که درمورد جادوهای هوشتانه می‌گویند توجه کنیم، بلکه باید دقت داشته باشیم آن شخص این‌قدر برجسته بوده است که بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان یونانی قصد داشته‌اند نزد او بروند و تعلیم ببینند و این کاملا برخلاف آن چیزی است که برخی می‌گویند که در دوره هخامنشی حتی یک دانشمند وجود نداشت، یا مثلا می‌گویند هخامنشیان هرچه داشتند از تمدن‌های دیگر گرفته‌اند، این نشان می‌دهد که چنین چیزهایی نبوده است، در دوره‌های بعد به ویژه در دوره ساسانی ما نام شخصی به نام آذرپاد مهرسپندان را می‌شنویم، در مقالاتی هم که در این باره نوشته شده است دوستان می‌توانند در بانک‌های مقالات جست و جو کنند، نمونه خیلی از جملات حکیمانه و اشعار فردوسی، ناصرخسرو و… را در نوشته‌ها و گفته‌های آذرپاد مهرسپندان می‌بینیم، نه فقط ادیبان ایرانی بلکه ادیبان عرب هم همان جملات را که پیش از آن‌ها آذرپاد مهرسپندان گفته است را به کار برده‌‌اند، این نشان می‌دهد چنین شخصی آن‌قدر جملاتش در بین مردم رواج پیدا کرده است که در فرهنگ مردم جای گرفته است. تا جایی که بعدها در دوران پس از اسلام وقتی که یک شاعر و یک حکیم، سخنان حکیمانه خود را می‌گوید کاملا مشخص است که دانسته و یا نادانسته تحت تأثیر آذرپاد مهرسپندان بوده است، از این بابت است که می‌گویم نام دانشمندانی که مانده است نقطه عطفی در تاریخ بشر بوده است.

قانونی داریم به نام قانون کپی رایت، که طبق آن دزدی علمی و ادبی نمی‌توان کرد و وقتی ما یک مسئله‌ای را نقل می‌کنیم باید نام نویسنده را بیاوریم، برخی معتقد هستند که در دوران باستان که چنین چیزی در کار نبوده است و البته رسم هم بر این نبوده است که نویسنده بخواهد نام خودش را روی کتاب بنویسد، کما اینکه ما در دوران اسلامی کتاب‌های زیادی را داریم مانند، حدودالعالم که نام نویسنده مشخص نیست یعنی نویسنده نام خود را ننوشته است، برخی معتقد هستند که در دوران باستان هم این‌طور بوده است و نویسنده‌ها نام خود را روی کتاب‌ها نمی‌نوشته‌اند که می‌تواند از روی فروتنی باشد و یا هر دلیل دیگری، نظر شما چیست؟

بله همین‌طور است، بسیاری از منابع متون پهلوی داریم که نگارنده آن‌ها را نمی‌دانیم چه‌کسی بوده است، به قول شما دلایل مختلفی می‌توانسته داشته باشد از جمله نابودی‌هایی که پس از اسلام و یا حتی قبل از اسلام رخ داده است، این واقعا بوده است و همین موضوع شاید باعث می‌شود که نام بسیاری از خردمندان، اندیشمندان و دانشمندان به دست ما نرسیده باشد این هم یک موضوع است، یک موضوع دیگر این‌که آن چیزی که باعث شده است خیلی از حکمت ایران باستان به ایران پس از اسلام برسد سنت شفاهی بوده است، مادران به فرزندان خود می‌آموخته‌اند و فرزندان هم به فرزندان خود و نسل به نسل، و وقتی چنین اتفاقی می‌افتد نباید انتظار داشته باشیم که مؤلف این آثار هم باقی بماند و باید توجه داشته باشیم یکی از دلایلی که باعث شده است فرهنگ و تمدن ایرانی نسل به نسل ادامه پیدا کند همین سنت شفاهی بوده است، البته برخی رویکرد سنت شفاهی ایران باستان را پست می‌دانند، اینجانب اعتقاد دارم که برعکس با توجه به تهاجمات بزرگی که صورت گرفت و قصد نابودی داشتند، برای نمونه در هلن‌گرایان دوره هلنیستی پس از اسکندر، قصد نابودی داشتند، و کاملا مشخص است از شهرهایی که می‌ساختند، همه‌جا می‌خواستند آن فرهنگ و تمدن هلنی و آن یونانی‌گرایی خود را گسترش بدهند، اگر آن سنت شفاهی نبود مطمئن باشید که خیلی از دستاوردهای تمدنی نسل به نسل انتقال پیدا نمی‌کرد، اما متأسفانه نام بسیاری از اندیشمندان، مؤلفان، خردمندان به دست ما نرسید.

برخی از گروه‌های مختلف، از گروه‌های چپ و مارکسیستی گرفته تا قوم‌گرایان برای تخریب ایران باستان مدعی می‌شوند که هخامنشیان هر‌چیزی که داشتند از مردمان میان‌رودان داشتند و تمام آثار خود را از آن‌ها گرفته‌اند و تمام پیشرفت‌های ایران آن عصر را در واقع همین میان‌رودانی‌ها انجام دادند و امروزه به نام هخامنشی زده شده است،  نظر شما در این موردچیست؟

خیلی طبیعی است که این مسائل را از مارکسیست ها و قوم گرایان بشنویم، اما من تعجب می‌کنم که گاهی این مسائل را برخی از افرادی که ظاهر مذهبی به خود می‌گیرند بیان می‌کنند، من فکر می‌کنم باید مقداری دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم. اگر این‌طور باشد که بگوییم هر تمدنی هرچه داشته از تمدن‌های پیشین بوده است بنابراین هیچ تمدنی هیچ‌چیزی از خود نداشته است، ببینید تمدن روم مگر تحت تأثیر تمدن‌های پیشین نبوده است، تمدن یونان مگر تحت تأثیر تمدن‌های پیشین نبوده است، مگر همان میان‌رودان تحت تأثیر تمدن‌های فلات ایران نبوده است، اساسا تأثیر‌گذاری یک تمدن بر تمدن بعدی یک موضوع طبیعی است و اتفاقا نشان‌دهنده ذهن باز تمدن نوین است، که می‌آید و از دستاوردهای تمدن پیشین استفاده می‌کند، اما درباره هخامنشیان موضوع جایی جالب می‌شود  که گویا هخامنشیان یک قصد و غرضی داشته‌اند که همه دستاوردهای تمدنی و فرهنگی و هنری تمدن های‌پیشین را بیاورند و در کنار یکدیگر قرار بدهند. مثلاً در هنر هخامنشی خیلی ساده‌تر بود که هخامنشیان یک هنر خاص را مدنظر قرار می‌دادند حالا در آن یک تغییراتی می‌دادند، هم شاید زیباتر می‌شد و هنرمندانش وجود داشتند و هم کارشان خیلی هزینه‌های کمتری داشت. اما با یک اندیشه و یک بینش خاصی که پشت این قضیه بوده است آمده‌اند یک تلفیقی انجام داده‌اند در پاسارگاد، آرامگاه کوروش بزرگ به نظر می‌آید تحت تأثیر هنر لودیه‌ای باشد، همه این هنرها را کنار هم قرار بدهند و یک هنری عرضه کنند، این خودش دشواری کار و وجود اندیشمندان و دانشمندانی ویژه این کار را می‌طلبید، خود داریوش بزرگ هم در کتیبه‌های خود می‌گوید من مصالح را از جاهای مختلف آورده‌ام، مردمان مختلفی آورده‌ام و این هم برای رسیدن به یک همبستگی، برای این‌که مردم سراسر شاهنشاهی حکومت را از خودشان بدانند و بیگانه ندانند و حتی برای تثبیت حاکمیت خودشان استفاده می‌کردند. اتفاقا اینکه ما می‌بینیم عناصر گوناگون در هنر و فرهنگ هخامنشی وجود دارد نشان‌دهنده دانشمندان ویژه این کار است که این خودش نشان می‌دهد هخامنشیان با یک درک صحیح و یک بینش درست دست به چنین کاری زده‌اند.

بن مایه:

– روزنامه ستاره صبح، چهارشنبه 22 شهریور ١۳۹۶، ش 647، ص ١١.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

خط میخی

نویسنده‌های پایگاه

دانشمندان ایران باستان چه کسانی بودند؟
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان