پاسخ به دروغپردازیهای ایرانستیزان علیه سپندارمذگان

سپندارمذگان از جشنهای باستانی ایرانی است که متعلق به ایزد سپندارمذ میباشد.
چند سالی است که پس از سالیان دراز دوباره ایرانیان با جشنهای باستانی خود آشنا شدند از جمله جشن سپندارمذگان مورد استقبال قرار گرفته است. با این حال مانند همیشه ایرانستیزان شروع به دروغپراکنی کردند و قصد دارند که ریشه جشنها را تحریف کنند.
گاهی پرسشهایی درباره جشن سپندارمذگان از نویسندههای پایگاه خِرَدگان میشود و بر آن شدیم در یک نوشتار به برخی از این دروغ پردازیها پاسخ دهیم.
دروغ شنیع: سپندارمذگان ریشه در عشق و ازدواج اهورامزدا با دخترش دارد
تحریف متون باستانی و برداشتهای دلخواه یکی از شگردهای ایرانستیزان است. این تحریفها و دروغپردازیها علیه شخصیتهای برجسته تاریخ ایران مانند کوروش بزرگ بارها و بارها رخ داده است.
ایرانستیزان ادعا میکنند که جشن سپندارمذگان ریشه در ازدواج اهورامزدا با دخترش دارد!! این در حالی است که در هیچ منبع باستانی گفته نشده که این جشن ریشه در عشق یا ازدواج یک ایزد دارد بلکه سپندارمذ نگهبان زمین و زنان پارسا و همسر دوست است بنابراین در این چشن، عشق زن و شوهر گرامی داشته میشود.
برخی از ایرانستیزان در یک اقدام شنیع، اوستا و اشییشت را تحریف کردهاند و از آن برداشتهای دلخواه گردهاند.
این نوشتار از بخش پرسش و پاسخ خِرَدگان انتقال پیدا کرد
پرسش:
ایران ستیزان میگن در پی عشق اهورامزدا به دخترش اسپندار عشقی میان انها شکل گرفت و جشن اسپندارمزگان بوجود امد، میخواستم توضیح بدین تا پاسخ اینها رو بدم، با سپاس از شما
پاسخ:
این حرف کاملا نادرست است که اهورامزدا عاشق دخترش شده باشد!!! جشن سپندامذگان هم هیچ ربطی به چنین ازدواجی ندارد. باز هم از آن تحریفهایی است که شگرد ایران ستیزان میباشد.
اما درباره این موضوع پدر و دختر و پسر:
ببینید ما یک مفهوم اخلاقی و معنوی در ایران باستان برای واژه های مادر، خواهر، دختر و برادر داشته ایم. البته چنین مفاهیمی هنوز هم در جامعه ما وجود دارد. برای مثال خیلی از ما خانم همسایه را جای مادر خود و یا دختر همسایه را جای خواهر خود میدانیم.
در نگرش اسلامی و شیعی هم بحث پدر معنوی و پدر نَسَبی مطرح می شود و اهل بیت را پدر معنوی مسلمانان می دانند.
خب در بخش هایی از متون باستانی آن رویکرد اخلاقی و معنوی مورد توجه بوده است و نه رویکرد فرزند نَسَبی!! برخی از ایران ستیزان در یک اقدام شنیع، اوستا و اشی یشت را تحریف کرده اند. بیایید ببینیم در آن بخش چه نوشته است:
اهورامزدا – بزرگترین و بهترین ایزدان- پدر تست
سپندارمذ مادر تست
سروش نیک پارسا و رشن بزرگوار نیرومند و مهر فراخ چراگاه [آن] هزار گوش ده هزار دیدبان – برادران تو اند
((دین مزداپرستی خواهر تست))

همانطور که می بینید اشاره مستقیم به ازدواج نشده است و آشکار است که اینجا مراد جایگاه های اخلاقی است و نه جسمانی و نسبی… همانطور که صراحتا نوشته است دین مزداپرستی خواهر تست!!
دین که دیگر خواهر نَسَبی نمی شود!
این یعنی اینکه ازدواج و عشقی در کار نبوده است و فقط به صورت اخلاقی اشاره میکند.
حتی چنین رویکردی را در آثار به جا مانده از دوران سلوکی و اشکانی می بینیم از جمله سکه ها. واژه یونانی اَدِلفِه که در دوره یونانگرایی رسم شده بود و سلوکیان و اشکانیان در نوشته های رسمی خود «همسر» خود را به تعارف «همسر و خواهر» (ادلفه) می خوانده اند (رک. مینز، ص۳۹). به عبارت دیگر، در این دوره ها لقب ملکه ممالک ادلفه بوده است که «همسر و خواهر» شاه معنی می داده است، و این امر از نمونه های فراوانی که داریم بسیار آشکار است. مشهورترین نمونه آن کتبه های آنتیوخوس سوم سلوکی و زن او لائودیسه است. هر کسی چند کلمه از تاریخ بداند، می داند که لائودیسه همسر آنتیوخوس سوم دختر پادشاه ایرانی زادۀ پنتوس (در جنوب دریای سیاه) بود و پدر او مهرداد (یکم) نام داشت و هیچ پیوند نزدیکی او را با آنتیوخوس سوم، که پسر سلوکوس دوم بود، وصل نمی کرد (پلی بیوس، تاریخ، ج۵، فصل ۴۳، بندهای ۱ تا ۴، و زَی بِرت، ص ۶۰). مع هذا آنتیوخوس در کتیبه های خود این لائودیسه را «خواهر و همسر» خود خوانده است (شروین- وایت- کورت، ص۲۰۴) و لائودیسه هم در کتیبه ای آنتیوخوس را «برادر و همسر» خود نامیده (همان منبع، ص۱۲۷). این تعبیر یک تعارف بیش نیست و فقط و فقط جنبه تشریفاتی دارد یعنی در دربار سلوکی ملکه از امتیازات دختر شاه و امتیازات زن شاه برخوردار می شده است (۱).
اگر بخواهیم با قرائت ایرانستیزان به این اصطلاحات توجه کنیم لابد اول انقلاب همه ازدواج با محارم می کردند چرا که پیش از ازدواج یکدیگر را خواهر و برادر صدا می زدند.
اما اشازه دیگر اشارات متون متأخر همانند دینکرد است. برخی از موبدان در دوران بعد از اسلام برای توجیه ازدواج با محارم مطالبی را گفته اند و تفسیر آنان هم چندان پذیرفتنی نیست و البته تفاوت زیادی با رویکرد ایران ستیزان دارد. هرچند موبدان هیچگاه موفقیت کاملی در این تبلیغات به دست نیاوردند و حتی گویا جامعه زرتشتی تا همین چند قرن پیش با ازدواج با محارم بیگانه بودند.
به هر حال در هر دین و آیینی قرائت های گوناگونی به وجود آمده است. ما وقتی به ازدواج با محارم در پیامبران می رسیم سریعا می گوییم که تحریفی است!
در اولین اسفار تورات به موارد متعدد از ازدواج با محارم بر می خوریم بی آنکه کوچکترین اشاره ای به ناباب بودن آن شده باشد. در سفر آفرینش به غیر از فرزندان آدم و حوا که با جفت آمدن مردمان زمین را درست کردند، می خوانیم که ابراهیم با ناخواهریش سارا زناشویی کرد (سوره ۲۰، آیه ۱۲)؛ نوح دختر برادر خود را به زنی گرفت (سوره ۲۹، آیه ۱۹ و بعد) عمران با عمه اش زناشویی کرد و موسی و هارون را یافت (سِفرِ خروج، سوره ۶، آیه ۲۰)
خیلی از این آقایان که به دینکرد و آیین زرتشتی ایراد می گیرند ازدواج با محارم پیامبران را ناشی از تحریفات می دانند اما نمی دانم چرا نمی پذیرند که ممکن است در آیین زرتشتی هم به مرور تحریفات و قرائت های گوناگون به وجود آمده باشد؟!
این واقعیتی است که موبدان زرتشتی بعد از اسلام شاید به دلیل تنگناهایی که داشتند، این نیاز را احساس کردند که باید نسل زرتشتیان مومن زیاد شود تا جایی که حتی ازدواج با محارم را تبلیغ می کردند. اما به هیچ وجه به ازدواج مستقیم و عشق اهورامزدا به سپندارمذ اشاره نشده است.
برای مثال در جایی اینچنین آمده است (خلاصه بغ نسک در دینکرد نهم- متون پهلوی، ج۴، ص۳۱۱ تا ۳۹۷- فصول ۴۷ تا ۵۹. فرگرد ۱۴):
هر آنچه به ازدیاد نسل بینجامد نیکوست چنان که خوئیتوک دس ستوده است… سپندارمذ را در رتبه دختری اهورمزدا می دانند چرا که خرد این یکی (اهورمزدا) مشتمل بر همه «اندیشه بجا» (آرمئیتی) می شود. بر این اساس خرد و آرمئیتی هر دو در درون اهورمزدا و اسپندارمذند، یعنی خرد از آن اهورمزداست و آرمئیتی از آن اسپندارمذ، و «اندیشه بجا» (آرمئیتی) نتیجه خرد است درست مثل این که اسپندارمذ زاده اهورمزدا باشد. و این اظهار صریحی است بر اینکه در نظر کسی که خرد را با آرمئیتی رابطه می دهد، به اسپندارمذ باید به عنوان دختر اهورمزدا نگریست (۲).
همانطور که مشخص است با گفتاری فلسفی درباره «خرد» و «اندیشه بجا» نتایجی گرفته است و باز هم مشخص است که یک رویکرد اخلاقی در این متن وجود دارد.
برخی از موبدان در دوران بعد از اسلام از این رویکرد اخلاقی چنین برداشت کرده اند که ازدواج با محارم اشکالی ندارد و انسان ها می توانند چنین کاری کنند.
در جایی از کتاب دینکرد سوم، بند ۸۲ می بینیم که یکی از موبدان با خاخامی یهودی درباره محسنات خوئیتوک دس (به تعبیر موبد ازدواج با محارم) جدل می کند.
موبد می گوید از همه کاملتر پیوند سه گروه خویشان نزدیکتر (نزدپدونتر) است یعنی پدر و دختر، و پسر و بوردارِ (زاینده) (به جای مادر آمده است و امروز در اصطلاح باردار یعنی آبستن مانده است) او، و برادر و خواهر. (در اینجا موبد برای توضیح مطلب سخنان موبد بزرگی را نقل می کند که داستان آفرینش و آدم نخستین را شامل است: آفریدگار، سازنده همه چیز و همه کس است و زمین- اسپندارمذ- ساخته اوست و چون بالطبع مؤنث است دختر او محسوب می شود و از او ، زنده میرای گویا، (گیومرتن) را آفرید که از تخمه او همه مردم تا روز رستاخیز بار می آیند.) موبد در ادامه می گوید: بدین سان است که چون یاری (آفریدگار که) پدر (است) از دختر (اسپندارمذ) فرزندی بار آورده است، این را می گویند خوئیتوک دس. باز در اسناد دینی آمده است که چون گیومرت از جهان می رفت، منی او بر روی زمین، یعنی اسپندارمذ، که مادر خود او محسوب می شد، افتاد و از پیوند آن دو، مشی یه و مشی یانه چنان که طبیعت آفریدگان است به آرزوی زاد و ولد افتادند…
می بینید که استدلال ها تا حدودی نا معقول جلوه می کند. البته موبدان در این توجیهات چندان موفق نبودند و در متون دیگر بر می آید که از بی اعتنایی به ازدواج با محارم ناراحت هستند. اما همانطور که می بینید دختر بودن سپندارمذ به دلیل آفرینش او توسط اهورامزدا دانسته شده است و چون سپندامذ به عنوان نگهبان زمین، در به وجود آمدن کیومرث نقش داشته است، پس با استدلال این موبد می شود پسر سپندارمذ!!! یا به تعبیر متن قبلی «خرد این یکی (اهورمزدا) مشتمل بر همه «اندیشه بجا» (آرمئیتی) می شود. بر این اساس خرد و آرمئیتی هر دو در درون اهورمزدا و اسپندارمذدند درست مثل این که اسپندارمذ زاده اهورمزدا باشد» می بینیم که اصلا بحث عشق و ازدواج و فرزند نَسَبی در کار نبوده است. در اینجا حتی ریخته شدن منی کیومرث بر روی زمین و پدید آمدن مشی و مشیانه را برای توجیه ازدواج با محارم آورده که غیر منطقی و نا معقول است.
این استدلال ها از استدلال های متأخر هستند. در همین گذشته نه چندان دور برخی از کسانی که ادعای مسلمانی هم می کردند و اقدامات مسلحانه انجام می دادند، با استناد به بخشی از قرآن، می گفتند که همبستری با هم رزم اشکالی ندارد!!!
آشکار است که این موارد در متون متأخر زرتشتی است که در زمان نفوذ اسلام شاید با رویکرد مقابله با اسلام گفته اند. در واقع در این متون نوعی مبارزه علیه ارزش های آن دوره دیده می شود و شاید فکر میکردند که چنین رویکردهایی در بقای زرتشتیان در آن عصر نقش خواهد داشت.
اما وقتی به متون کهن تر رجوع می کنیم اثری از چنین استدلال هایی نیست. همان طور که در اشی یشت دیدیم این فقط یک تعبیر اخلاقی بوده است. اما موبدان به عبارتی از این موضوع برای توجیه ازدواج با محارم سوء استفاده کرده اند!! در هیچ متنی هم از ازدواج جسمانی اهورامزدا و سپندارمذ و فرزند نَسَبی آنها سخن نرفته است.
آیا گاهشماری ایرانی مخدوش است و تاریخ برگزاری سپندارمذگان مشخص نیست؟!
همانطور که میدانیم ایرانیان از دیرباز تلاش زیادی برای تدوین گاهشماری دقیق کردند. دانشمندان ایرانی همواره به دنبال اصلاح و بهروزرسانی گاهشماریها بودند.
به نظر میرسد اصلاحات عمیقی از دوران هخامنشیان شروع شده است و رفته رفته گاهشماری دقیق ایرانی شکل گرفت. پس از اسلام و حتی تا دوران معاصر هم این اصلاحات ادامه داشته است.
امروز برخی از هممیهنان به ویژه هم میهنان زرتشتی دوست دارند جشنهای ایرانی را بر اساس گاهشماری یزدگری گرامی بدارند (۲۹ بهمن). برخی دیگر از هممیهنان با توجه به گاهشماری خورشیدی کنونی گرامی میدارند (۵ اسفند).
البته یک نقد جدی به برخی از ایراندوستان وارد است که گاهی بحثها و جدلهای بدون دلیل درباره تاریخ برگزاری این جشن میکنند. از آن بدتر وقتی در یک رسانه یا یک برگه در فضای مجازی به جشن ها اشاره می شود و شادباش این جشن گفته می شود برخی دیگر از هم میهنان با لحن تهاجمی به این برگه ها حمله می کنند و می گویند تاریخ درست برگزاری این جشن تاریخ دیگری است. این جدل ها بی فایده است و فقط بهانه به دست ایران ستیزان می دهد.
پیشنهاد ما این است که از ۲۹ بهمن تا ۵ اسفند به بهانه سپندارمذگان شاد باشیم. هرچند به نظر ما از آن جایی که این جشن ها ریشه در طبیعت دارند و گاهشماری خورشیدی امروز از نظر علمی دقیق تر است و سازگاری بیشتری با طبیعت دارد ۵ اسفند تاریخ بهتری برای برگزاری این جشن است. ولی به هم میهنانی که در ۲۹ بهمن این جشن را گرامی می دارند و آن را شادباش می گویند احترام می گذاریم و ما در همان روز این جشن را به آنها شادباش می گوییم.
اما این اختلاف هر چه هست به دلیل مخدوش بودن گاهشماری ایرانی نیست. در گاهشماری یزدگردی همه ماه ها ۳۰ روزه بودند ولی در گاهشماری کنونی ۶ ماه اول سال ۳۱ روزه هستند. برای همین احتلافات به وجود آمده است (برای دانش بیشتر نگاه کنید به: سپندارمذگان، ۲۹ بهمن یا ۵ اسفند؟)