تاریخ و فرهنگ ایران زمین

چرا فیلم نامه کوروش بزرگ نیاز به نقد دارد؟

| برگرفته از: روزنامه ستاره صبح، شماره‌های ۵۹۶، ۵۹۷، ۵۹۸ |


مجید خالقیان

احمدرضا حسینی: این روزها با انتشار خبر آغاز به کار فیلم سینمایی کوروش بزرگ توسط آقای مسعود جعفری جوزانی و انتشار فیلم نامه آن، نظرات گوناگونی در این باره رد و بدل شده و تجمید ها و تخریب ها و نقدهایی در مورد این فیلم منتشر شده است. روزنامه ستاره صبح گفت و گویی با مجید خالقیان، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ، و کارشناس ارشد تاریخ از دانشگاه تهران که نقدی بر فیلم نامه داشته اند، انجام داده است.

جناب خالقیان، می‌دانیم که قرار است فیلم کوروش بزرگ توسط آقای مسعود جعفری جوزانی ساخته شود. شما نقدهایی را درباره فیلم‌نامه مطرح کرده‌اید، لطفا برای ما توضیح دهید که چه انتقاداتی به این فیلم وارد است؟

نخست باید از جناب جعفری جوزانی سپاسگزاری کنیم، چراکه فیلم‌نامه بسیار جذاب و گیرا است و به نظر می‌رسد از نظر هنری کار قابل توجهی شود. اما نقدی که بنده مطرح کردم از نظر تاریخ پژوهی بود؛ اجازه بدهید به این موضوع بپردازم که چه اتفاقی افتاد که بنده را واداشت تا نقدی درباره فیلم نامه بنویسم. متأسفانه چیزی که این روزها مشاهده می کنیم، برخورد غیرمنصفانه با این فیلم ارزنده است؛ چه صحبت‌هایی که در جامعه صورت می‌گیرد و چه صحبت‌هایی که در فضای مجازی مطرح می شود. معمولا دو طیف هستند که برخورد غیر منصفانه‌ای دارند، اول افراطی‌هایی که گویا با هرچیزی که رنگ و بوی ملی و ایران و دوران باستان و… داشته باشد مخالفت می‌کنند. این در حالی است که سابقه انقلابی استاد جوزانی بر کسی پوشیده نیست و طبیعتا واکنش‌های چنین اشخاصی مهم نخواهد بود ولی متأسفانه به دنبال تخریب فیلم با هر روشی هستند از جمله منتشر کردن شایعات درباره کوروش بزرگ و جوسازی که به هیچ وجه درست نیست. از سوی دیگر عده‌ای هم با رویکرد افراطی میهن پرستی که البته اکثر آنها گرایش‌های سیاسی مثل سلطنت‌طلبی و… دارند و بازهم غیرمنصفانه فیلم را تخریب می‌کنند؛ گویا اعتقاد دارند هر آن چه در ایران امروز ساخته شود خوب از آب درنمی‌آید. در این فضا به نظرمان رسید که این فیلم‌نامه از نظر تاریخی نیاز به یک نقد منصفانه دارد. هدف هم چیزی به جز کمک به عوامل فیلم کوروش بزرگ نیست. البته من تخصصی در حوزه  سینما و موارد هنری ندارم  و نقد ما صرفا از نظر تاریخ‌پژوهی بود.

آیا درست است که درباره یک فیلم سینمایی نقد علمی و آکادمیک را مطرح کرد؟

البته ممکن است کارگردان در جزئیات مانند همه فیلم‌های سینمایی تاریخی که در جهان ساخته می‌شوند برای جذاب شدن فیلم بال و پرهایی به روایات بدهد. من هم موافقم که در نقد یک فیلم سینمایی نباید وسواس و سختگیری بی مورد داشت و سعی کردم که نقد به صورت کامل آکادمیک نباشد. اما به هر حال مردم ما انتظار دارند فیلم کوروش بزرگ بر مبنای واقعیت‌های تاریخی ساخته شود و عوامل فیلم کوروش هم چند بار تأکید کرده‌اند که قصد دارند فیلم را بر اساس منابع معتبر بسازند. قبول دارم که برخی اوقات بیش از حد مطالب آکادمیک می‌شوند اما به نظرم با توجه به اینکه دفتر یکم فیلم‌نامه منتشر شده است، اگر ما به آن نقد می‌کنیم و ادعاهایی را مطرح می‌کنیم باید به صورت دقیق و مستند بیان کنیم.

به نظر شما چه مواردی از نظر تاریخ پژوهی در فیلم نامه اشکال دارد؟!

اگر بخواهم به تک تک آنها اشاره کنیم بحث به درازا می کشد. به طور کلی در فیلم‌نامه چندین اشتباه آشکار تاریخی مشاهده می‌کنیم و همچنین جا‌به‌جایی رویدادها را می‌بینیم. برخی مسائل هم درباره تیره‌های ایرانی مانند مادها وجود دارد. ازاشکالات آشکار تاریخی می‌توان به دولت آشور اشاره کرد، در فیلم‌نامه شاهد دو دولت هستیم که یکی دولت آشور و دیگری بابل است، که گویا آشور در زمان آستیاگ مادی به دنبال انتقام گرفتن از مادها است. عجیب آنکه از یک دولت دیگر به نام بابل در فیلم‌نامه قصد اتحاد و همبستگی با کوروش بزرگ را دارد و به مقابه با آستیاگ می‌پردازد!! ‌از نظر تاریخی می‌دانیم که مدت‌ها قبل از آستیاگ دولت آشور نابود شده بود و منطقه‌ای هم که بعدها به نام آشور در کتیبه‌های هخامنشی شناخته می‌شد؛ در اختیار دولت بابل نو قرار داشت. برخی از منابع مثل کوروش‌نامه گزنفون هم که از واژه آشور استفاده کردند، اصلا دو دولت بابل و آشور را در کنار هم ترسیم نکردند، بلکه منظور گزنفون از آشور در کوروش‌نامه، دولت بابل نو است چرا که پایتخت آن بابل است. این یک اشتباه آشکار است و جابجایی برخی رویدادها هم صورت گرفته است. برای مثال می‌توان به اتحاد دشمنان علیه ایرانیان در زمان آستیاگ اشاره کرد! در فیلم‌نامه بیان می‌شود که لودیه‌، بابل و مصر در زمان آستیاگ اتحادی را علیه دولت ماد تشکیل  دادند، در صورتی که می‌دانیم همه منابع اشتراک دارند که پس از آستیاگ چنین اتحادی صورت گرفته است. موضوع دیگری، اشتباه درباره «نینوا» است که شوربختانه ریشه در ترجمه‌های غلط منابع به زبان پارسی دارد. در ترجمه رضامشایخی از کوروش‌نامه گزنفون می‌بینیم که بابل به نادرست نینوا ترجمه شده است!! وقتی به متن اصلی یونانی مراجعه می‌کنیم می بینیم که واژه بابل آمده است، همه ترجمه‌های انگلیسی را هم اگر نگاه کنیم واژه بابل آمده است و یا ترجمه‌های فارسی بهتر مثل ابوالحسن تهامی هم واژه بابل آمده است ولی در ترجمه رضامشایخی که ترجمه پرخطایی هم هست واژه نینوا آمده است! ترجمه مشایخی نه فقط در این موضوع، بلکه در موضوعات مختلف دارای اشتباهات آشکار است و برخی از پژوهشگران ایرانی را به خطا انداخته است. تا جایی که در بعضی از کتب پژوهشگران ما هم گویا کوروش دو شهر متفاوت را فتح کرده است که یکی نینوا و دیگری بابل بوده است. درصورتی که اینطور نبوده است. در کوروش‌نامه گزنفون، بابل پایتخت دشمن است و توسط کوروش فتح می‌شود و در منابع تاریخی هم اصلا کوروش به نینوا نمی‌رود، بلکه از شرق  بابل وارد می‌شود و جنگی با سپاهیان پادشاه بابل در «اوپیس» انجام می‌دهد و سپس «سیپار» بدون جنگ فتح می‌شود و سرداران کوروش از جمله «اوگبرو» بدون جنگ بابل را فتح می‌کنند و بعد از چند روز خود کوروش به بابل می‌آید. با توجه به همان ترجمه رضامشایخی شوربختانه شاهد جوسازی‌هایی هم هستیم، شاید شنیده باشید که می‌گویند کوروش نینوا را به آتش کشید و… اما حتی در ترجمه رضامشایخی چنین چیزهایی نیامده است و از طرفی ما می‌دانیم براساس منابع معتبرتر اصلا کوروش نینوا را فتح نکرده چه برسد به این‌که شهر را به آتش بکشد. از اشکالات دیگری می‌توان به آن اشاره کرد شخصیتی به اسم کواکسار هست که در فیلم‌نامه از او یاد شده است. به نظر می‌رسد او پسر آستیاگ است که ما اسناد کافی برای اثبات چنین شخصیتی نداریم. عجیب آنکه این مرد مادی، چهره خشن و بدی هم در فیلم دارد.

داریوش بزرگ در کتیبه بیستون در مورد شورش مادها بعد از قتل گئوماته مدعی می‌شود که شخصی در ماد شورش کرد و خود را به هووخشتره منسوب کرد. آیا این موضوع به آن کواکسار یا همان هووخشتره ارتباط دارد؟

اساساً وجود هووخشتره دوم ریشه در گفته گزنفون دارد و اینطور می‌نویسد که: آستیاگ از دنیا می‌رود و پسر او هووخشتره دوم  پادشاه می‌شود. نام هووخشتره در برخی از متون فارسی به صورت سیاگزار آمده که تحت تأثیر تلفظ اروپایی این نام است. این سیاگزار در واقع شاه شاهان می‌شود و کوروش سردار سیاگزار است و با دشمنان می‌جنگد. این یکی از روایات موجود است، اما همین روایت گزنفون خلاف منابع معتبری مثل رویدادنامه نبونئید است. در رویدادنامه نبونئید می‌خوانیم که سربازان ماد، آستیاگ را تحویل کوروش دادند و کوروش شاه شد. البته اشاره کنم که این رویدادنامه به نظر نمی‌رسد به دستور خود نبونئید نگاشته شده باشد و اکثر پژوهشگران معتقدند که کاهنان آن رویدادها را نوشته‌اند، ولی چون براساس سال‌های فرمانروایی نبونئید است، به رویدادنامه نبونئید یا رویدادنامه نبونئید-کوروش مشهور می باشد. خلاصه ما جایی نمی‌بینیم که نام هووخشتره پس از آستیاگ به عنوان شاه آمده باشد. البته به شواهدی درباره وجود هووشختره دوم می‌توان اشاره کرد، از جمله همین موضوعی که شما اشاره کردید. با توجه به آنکه در کتیبه بیستون شورشیان خودشان را از تبار آخرین پادشا‌هان معرفی می کردند مانند جاهای دیگر مثل بابل که یک شورشی در بابل به پا می‌خیزد و می‌گوید من پسر نبونئید هستم، این احتمال به وجود می‌آید که در ماد هم خود را از بستگان آخرین شاه ماد معرفی کرده باشند. بنابراین این نظر مطرح می‌شود که واپسین پادشاه ماد هووخشتره بوده است. اما نکته اینجاست که هرودت صراحتا می‌نویسد که آستیاگ پسری نداشته است و در رویدادنامه نبونئید هم آمده که پس از آستیاگ، کوروش شاه شد. در آثار باستانی و کتیبه ها هم مستقیم به پسر آستیاگ اشاره نمی‌شود. شاید اگر یک شورشی می‌گفته که من پسر آستیاگ هستم کسی باور نمی‌کرد چرا که در جهان باستان مشهور بوده که آستیاگ پسری نداشته است و شاید اصلا سنت مادها با سنت بابل فرق می‌کرده است. این‌ها دلایل محکمی نیستند وقتی که صراحتا نام هووخشتره دوم  در اسناد نیامده است و هرودت هم می‌نویسد آستیاگ پسری نداشته است. از دلایل دیگر که برای وجود هووخشتره دوم می آورند این است که در کتاب دانیال از پادشاهی به نام داریوش مادی یاد می‌شود. بعضی‌ها می‌گویند احتمالا این داریوش مادی همان هووخشتره دوم است اما ما می‌بینیم که در الواح بابلی اشاره می‌شود که گوبارو توسط کوروش بزرگ به عنوان فرماندار بابل انتخاب می‌شود و همانند بلشزر یک شاه محلی است. احتمالا گوبارو نزد برخی با نام شاهیِ داریوش شناخته می‌شده است. جدا از این بحث‌های تخصصی تاریخی، نکته این‌جا است که اگر ما برمبنای کوروش‌نامه گزنفون، وجود هووخشتره دوم را درنظر بگیریم، این شخصیت در این منبع دارای چهره مثبتی است و رابطه صمیمی و خوبی هم با کوروش دارد. کوروش بزرگ درواقع داماد هووخشتره است و هووخشتره با خواست خود با توجه به این‌که پسری ندارد پادشاهی را به کوروش تحویل می‌دهد. او به عنوان جهیزیه دخترش، پادشاهی و فرمانروایی را تقدیم کوروش می‌کند اما در فیلم‌نامه کوروش بزرگ می‌بینیم که کواکسار دارای یک چهره خشن است و نسبت به کوروش حسادت می ورزد. درآخر هم با کوروش می‌جنگد و شکست می‌خورد. از این بابت مشخص نیست  فیلم‌نامه بر مبنای کدام منبع است؟! اگر تحت تأثیر کوروش‌نامه  گزنفون است با توجه به این‌که فیلم سینمایی است خب پذیرفتنی بود. اما ما می‌بینیم که درواقع شخصیتی که وجود آن از نظر تاریخی اثبات شده نیست، منبعی هم که از آن یاد کرده چهره مثبتی دارد، ناگهان چهره منفی به خود می‌گیرد، این می‌تواند یک نقص باشد.

گویا این فیلم‌نامه بیشتر از اسناد دیگر مانند هرودوت یا رویدادنامه نبونئید به سایروپدیای گزنفون شباهت دارد علت این‌که بیشتر به آن گرایش دارد چیست؟

البته کمی تردید دارم که بگویم فیلم‌نامه بیشتر به سایروپدیا یا همان کوروپدیا یا همان که در ایران به کوروش‌نامه مشهور است شباهت دارد. بدون تردید شباهت‌هایی هست ولی در جزییات فرق می‌کند مثلا اگر قرار بود به کوروش‌نامه شباهت داشته باشد باید مثلا سیاگزار یا همان هووخشتره دوم شاه می‌شد اما شاه نمی‌شود و به عنوان پسر آستیاگ با کوروش جنگ می‌کند اما اساساً این‌که یک فیلم درباره کوروش بزرگ ساخته شود و تحت تاثیر کوروش‌نامه باشد اتفاقا خیلی منطقی است چون به هرحال کوروش‌نامه ظرفیت این موضوع را دارد و به جا مانده از دوران باستان است. این منبع هم از نظر ادبی و هنری قوی می‌باشد و هم به هرحال ریشه‌های تاریخی در آن می توان یافت. برخی معتقدند که کوروش‌نامه یک رمان سیاسی نظامی است که درباره کوروش نوشته شده اما با این حال باید بپذیریم که گزنفون خطاها و اشتباهات زیادی دارد. روایات منابع یونانی را در صورتی می‌توانیم بپذیریم که اشتراک بین آنها باشد و یا تناقضی با اسناد معتبرتر مثل الواح و اسناد نداشته باشند به هرحال من فکر می‌کنم که فیلم‌نامه آنقدرها هم تحت تاثیر کوروش‌نامه نیست هرچند اگر تحت تاثیر کوروش‌نامه بود به نظرم منطقی می‌رسید.

اگر موافق باشید به آخرین نقد مهم که به فیلم‌نامه وارد می‌شود یعنی مسئله مادها بپردازیم که مادها چطور در این فیلم نشان داده شدند و آیا این می‌تواند  برای ما مشکلاتی ایجاد کند؟

بله! برای بنده جالب بود که اتفاقا مخاطبین بر روی مادها حساسیت نشان می‌دادند. من این موضوع را در اولویت‌های آخر گذاشته بودم. بیشتر قضیه آشور و نینوا و قضیه صلح و اتحاد کوروش بزرگ با بابل و… را موردنظر قرار دادم ولی گویا توجه مخاطبین بیشتر بر روی مادها بود. البته به این اشاره کنم که در فیلم‌نامه اینطور نیست که بگوییم مادها به عنوان یک قومیت سرکوب شدند و یا خشن جلوه داده شدند، بیشتر پادشاهان آنها مثل آستیاگ و پسر آستیاگ کواکسار هست که چهره خشنی دارند، ولی متأسفانه این روزها یک جو قوم‌گرایانه افراطی می‌بینیم که این جو، شاید باعث سوء برداشت‌هایی شود. در دفتر اول فیلم‌نامه که منتشر شده است، کمتر به شکوه مادها اشاره می‌شود و مادها ستایش نمی‌شوند. آنچه بیشتر از مادها در فیلم‌نامه می‌بینیم آستیاگ و کواکسار است. مواردی مانند جنگ کوروش با آستیاگ جای تأمل بیشتر دارد. خب ما یک منبع معتبر یعنی رویدادنامه نبونئید در دست داریم. در این رویدادنامه ذکر می‌شود که وقتی آستیاگ به کورورش حمله کرد سربازان ماد آستیاگ را به کوروش تحویل دادند و این نشان می‌دهد که گویا یک اتحادی شکل گرفته بود. وقتی منابع و آثار باستانی را بررسی می‌کنیم همه جا مادها و پارس‌ها در کنار هم هستند؛ هم منابع یونانی، هم منابع یهودی و هم آثار باستانی. اساساً شاهنشاهی هخامنشی از اتحاد مادها و پارس ها شکل گرفت و برای مثال در متون عبری از فرمانروایی مادها و پارس‌ها یاد می‌شود. اما در فیلمنامه یک جنگ به نسبت بزرگ میان آستیاگ و کوروش ترسیم شده است به طوری که کشته‌ها و تلفات بسیاری دارد. اما با توجه به رویدادنامه نبونئید به نظر نمی‌رسد چنین جنگ بزرگی رخ داده باشد. کلیت گفته هرودوت هم شبیه به رویدادنامه است هرچند در جزئیات اختلافاتی دیده می‌شود و به نظر می‌رسد اتفاقا یک جنگ کم تلفات رخ داده است. اتحاد مادها و پارس‌ها شکل گرفته است و آستیاگ خیلی بی دردسر کنار رفت.

اینکه یک جنگ بین دو تیره بزرگ ایرانی رخ داده و کشته‌های بسیار زیادی داشته، ممکن است حساسیت‌هایی را ایجاد کند. در فیلم‌نامه پارسیان با وجود تعداد کمشان برنده میدان نبرد می‌شوند. البته این را اشاره کنم که نیکولاس دمشقی از کتزیاس، داستان‌هایی را نقل کرده است که این جنگ بزرگ  در آن ترسیم می‌شود اما به راستی، نوشته‌های کتزیاس در سطح پایینی قرار دارد و در نوشته او تناقض آشکار با آثار باستانی و الواح و کتیبه‌ها مشاهده می‌کنیم. بنابراین جنگ بزرگی که کتزیاس نوشته اصلا قابل اتکا نیست که ما بر مبنای آن بیاییم چنین جنگی را بین دو قوم ایرانی که تا پایان اتحاد خود را حفظ کردند ترسیم کنیم.

جدای از این موارد، برخی دیالوگ‌ها وجود دارند که به نظر من می‌تواند از آن سوءبرداشت شود مثلا ماندانا مادر کوروش در یک دیالوگ می‌گوید: «پدر ومادر من سرزمین شوی  نیک‌کردارم پارس است…». شاید با توجه به جوسازی‌هایی که صورت می‌گیرد، برخی اینطور برداشت کنند که ماندانا از قومیت خودش شرمسار است. یا وقتی پارس‌ها با هم صحبت می‌کنند یکی از بزرگان پارسی می‌گوید: «تا کنون اکباتان را ندیده‌ام، شنیده‌ام مردم آنها نیز چون زنان بزک می‌کنند و کلاه‌گیس برسر می‌گذارند…» ممکن است فیلم سازان قصدی نداشته باشند، اما ممکن است سوء برداشت‌هایی شود که مادها توسط شخصیت‌های مثبت داستان مورد تمسخر قرار می‌گیرند. در یک جا هم گفته شده که آستیاگ خون قربانی را می‌خورد. فکر نمی‌کنم منبعی در این باره وجود داشته باشد شاید هم در این‌جا هنرمندان می‌خواهند خون‌خواری آستیاگ را نشان دهند، چرا که از نظر تاریخی  به نظر می‌رسد آستیاگ شخصی بی‌کفایت و ستمگر بوده است اما ممکن است از این موضوع سوءبرداشت شود که این یک رسم مادی بوده است. ازاین رو شاید بهتر باشد که مقداری محتاطانه عمل شود و به جای آنکه مادها مورد خطاب قرار گیرند، شخص آستیاگ مورد خطاب قرار گیرد.

به تناقضات کتزیاس اشاره کردید. به نظر شما چه تناقضاتی در نوشته‌های کتزیاس دیده می‌شود؟

برای مثال کتزیاس اصلا به تبار شاهانه کوروش بزرگ اشاره نمی‌کند و اصلا پدران کوروش را شاه نمی‌داند! این در حالی است که در استوانه کوروش بزرگ به تبار شاهانه کوروش اشاره می‌شود. مهری هم از پدربزرگ کوروش بزرگ، به جا مانده است که دیگر تردیدی باقی نمی‌ماند که کوروش بزرگ تبار شاهانه داشته است. جدا از این اشاره‌های داریوش بزرگ در کتیبه بیستون آشکار می‌سازد که کوروش از هخامنشیان بوده است و هخامنشیان از قبل در آن منطقه شاه بوده‌اند. کتزیاس روایات افسانه‌ای و کسل‌کننده‌ای را می‌نویسد که کوروش چوپان‌زاده‌ای از قبیله  مارد بوده است. می‌دانیم که نوشته‌های کتزیاس مستقیم به دست ما نرسیده است و تکه تکه مورخان متأخر تر در جاهای مختلف نقل کرده‌اند. سالیان سال پس از دوران هخامنشیان، یک خلاصه‌ای از اصل نوشته‌های کتزیاس نوشته شده است که مشهور به خلاصه فوتیوس می‌باشد. اخیرا پژوهشگران غربی همه تکه‌های کتزیاس که در هر کتابی آمده است را گردآوری کردند و آقای فریدون مجلسی هم آن را به فارسی ترجمه کردند. وقتی آن را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که سراسر، داستان‌هایی کسل کننده که بن مایه تاریخی ندارند و کاملا افسانه‌ای هستند دیده می‌شود. حتی با توجه به این همه تناقضی که پرسیکای کتزیاس با اسناد رسمی هخامنشی دارد، شاید بتوان به این ادعای کتزیاس که خود را پزشک دربار هخامنشی خوانده، تردید کرد.

اگر نقد دیگری دارید ممکن است کوتاه بفرمایید

موارد دیگری هم وجود دارند و دوستان می‌توانند به مقاله مراجعه کنند و مطالعه کنند. بازهم تاکید می‌کنم که این فیلم‌نامه بیشتر از هر چیز به یک نقد منصفانه نیاز دارد. خیلی از دوستان به نام فیلم اعتراض می‌کنند و این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا نام فیلم را «کوروش کبیر» گذاشته‌اند! آنها می‌گویند کبیر یک واژه عربی است و بهتر است نام فیلم درباره بزرگان ایرانی، پارسی باشد. البته این موضوع می‌تواند مورد توجه قرار گیرد اما من فکر می‌کنم درباره فیلم  باید خیلی عمیق‌تر نگاه کنیم از سطحی‌نگری پرهیز کنیم این‌که کبیر یا بزرگ مشکل اول ما باشد اصلا به صلاح نیست. به ویژه این فیلم که نقطه‌ی عطفی در تاریخ سینمای ایران خواهد شد. به جرات می‌توانم بگویم که تا الان یک فیلم بزرگ درحد و اندازه‌های چنین فیلمی درباره تاریخ ایران ساخته نشده و درواقع این فیلم جز اولین کارها خواهد بود؛ چه در رژیم‌های قبلی و چه درجمهوری اسلامی و خوشحالم که شخصیتی مثل استاد جوزانی که هم سابقه انقلابی دارند و هم میهن‌پرستی ایشان برکسی پوشیده نیست این کار را انجام می‌دهند. من پیشنهاد می‌کنم به همه عزیزانی که درباره این فیلم نظر می‌دهند از سطحی‌نگری پرهیز کنند و کمی عمیق نگاه کنند و نقدهای خود را دلسوزانه مطرح کنند. قرار نیست هرچیزی در این زمان ساخته شود، در این دولت ساخته شود و یا در دولت بعد ساخته شود، بد از آب دربیاید و قرار نیست هرکسی درباره تاریخ ایران باستان فیلم بسازد خدایی نکرده ضدانقلاب و ضد دین مبین اسلام باشد! از تخریب‌ها باید خودداری کنیم همه باهم برای پیشرفت این فیلم گام برداریم چرا که یکی از کارهای ارزنده ما در تاریخ سینمای ایران است.

بن مایه:

– روزنامه ستاره صبح، چهارشنبه 21 تیر ١۳۹۶، ش 596، ص ١١

– روزنامه ستاره صبح، پنجشنبه 22 تیر ١۳۹۶، ش 597، ص ١١

– روزنامه ستاره صبح، شنبه ۲۴ تیر ١۳۹۶، ش ۵۹۸، ص ١١

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
چرا فیلم نامه کوروش بزرگ نیاز به نقد دارد؟