ایرانیان از دیرباز، در گاهشماریهای گوناگون، روز نخست دیماه و آغاز زمستان را گرامی میداشتند؛ چنانکه ابوریحان بیرونی به جشن خرمروز اشاره کرده و فردوسی از «شب اورمزد از ماه دی» گفته است. این آیین با نامهایی چون شب چله و یلدا شناخته میشود و با یکی از دقیقترین گاهشماری خورشیدی پیوند دارد. آیینهای این شب کارکردی اجتماعی و فرهنگی داشته و مایه همدلی و شادی ایرانیان بوده است.
همواره ایرانیان، در گاهشماریهای گوناگون، روز نخست دی ماه را گرامی میداشتند به طوری که در شاهنامه فردوسی هم به این موضوع اشاره شده و اینچنین آمده است:
شبِ اورمزد آمد از ماه دی
زگفتن بیاسای و بردار می
(فردوسی، 1386: ج 6 / ص 260)
ابوریحان بیرونی هم از خرم روز به عنوان یکی از جشن های ارزنده ایرانیان یاد میکند (بیرونی، ١۳۸۹: ص ۳۴۴).
این جشن با نامهای گوناگونی مانند شب چله یا شب یلدا شناخته میشود.
حتما می دانید که گاهشماری ایرانی در طول تاریخ اصلاحات و دگرگونیهایی را به خود دیده است. از همان دوران هخامنشی تا دوران پس از اسلام، اصلاح و اتقاء گاهشماری مورد توجه ایرانیان بوده است؛ گاهشماری کنونی هم یکی از دستاوردهای مهم ما میباشد.
گاهشماری کنونی خورشیدی یکی از گاهشماریهای علمی و دقیق در طول تاریخ است. از جمله میتوان به بلند بودند دو فصل نخست نسبت به دو فصل پسین اشاره کرد. در گاهشماری کنونی هم شب پیش از یکم دی ماه گرامی داشته میشود و در میان مردم جایگاه بسیار بالایی دارد.
پس از شب یلدا، روزها اندکاندک درازتر میشوند و خورشید بار دیگر توان و فروغ خویش را بازمییابد. از همین رو، این شب در ذهن و زبان ایرانیان امروز، با مفاهیمی چون زایش، نو شدن و پیروزی نور بر ظلمت پیوندی ژرف دارد.
برخی این فرضیه را مطرح کردند که به دلیل آنکه یلدا طولانیترین شب سال است و شب و تاریکی نمادهای اهریمنی هستند، پس شب یلدا در ایران باستان شبی اهریمنی بوده است و ایرانیان برای آنکه با آن مقابله کنند و از اندوه رها شوند در این شب شادی میکردند!
ولی هیچ گزارش باستانی در این باره در دست نیست. آنچه در نوشتههای کهن آمده، سخن از جشن «خرمروز» و شادمانی در شبِ پیش از آن است.
گرد آمدن خانواده، بیدار ماندن تا دیروقت، خوردن میوههایی چون انار و هندوانه که نماد تندرستی، فراوانی و سرخی خورشیدند، و روایت داستانها و خواندن اشعار، همگی کوششی آگاهانه یا ناخودآگاه برای پاسداری از پیوندهای اجتماعی و روانی در دل سرمای زمستان بوده است.
شب یلدا بدینسان، افزون بر کارکرد نجومی و گاهشماری، کارکردی اجتماعی و فرهنگی نیز یافته و به فرصتی برای همدلی و همنشینی بدل شده است.
از این رو میتوان گفت که ماندگاری شب یلدا در فرهنگ ایرانی، تنها به دلیل کهنگی آن نیست، بلکه از آن روست که این جشن توانسته است خود را با دگرگونیهای تاریخی، دینی و اجتماعی سازگار کند و در هر دوره، معنایی تازه اما ریشهدار بیابد.
باید به این نکته نیز توجه داشت که در فرهنگ ایران باستان، زمان تنها واحدی برای سنجش گذر روزها نبود، بلکه پیوندی ژرف با طبیعت و گردش فصلها داشت.
ایرانیان، آغاز هر فصل سال را با جشنها و آیینهایی گرامی میداشتند؛ نوروز، آغاز بهار و زایش دوباره طبیعت است، تیرگان با تابستان و طلب باران پیوند دارد، مهرگان نشانه فرارسیدن پاییز و زمان برداشت و سپاسگزاری از نعمتها به شمار میرود و شب یلدا نیز آستانه ورود به زمستان و بلندترین شب سال را نمایندگی میکند.
بدینسان، یلدا نه جشنی منفک و استثنایی، بلکه بخشی از یک نظام آیینی و گاهشماری است که در آن، تغییرات کیهانی و طبیعی با زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم درآمیخته است. جشن گرفتن آغاز زمستان در شب یلدا، همانقدر طبیعی و معنادار است که شادمانی نوروز در اعتدال بهاری یا بزرگداشت مهرگان در آغاز خزان.
یلدا، چه در نام شب چله و چه با عنوان خرمروز، یادآور شور و شادی و جشن گرفتن در آغاز زمستان است.