پرستیدن در سخنگان پارسی به هیچ وجه معادل با عبادت در زبان عربی نیست. اشتباهی وجود دارد که میهن پرستی را معادل با عبادت میهن در نظر میگیرند! در صورتی که این اصطلاح در زبان پارسی بیشتر با پرستاری و... نزدیکی معنایی دارد.
به نظر ما میهن پرستی در سخنگان پارسی به آبادانی، پاسداری از مرز و بوم و پیشرفت کشور اشاره دارد. نه آنکه کشور مانند قبلهای باشد که به آن سجده کنیم! آن چیزی که از اسطورههای ایرانی هم برداشت میشود، آبادانی خانه و کاشانه، از زمین شخصی گرفته تا کل کشور، یک کار مقدس محسوب میشده است (۱).
با همه اینها میهن پرستی نوین به معنای بازتولید همه ساز و کارهای باستانی نیست بلکه با توجه به شرایط زمانی آنچه برای کشور مفید است را باید در نظر داشته باشیم.
این کشور با همه مردمان ساکن این کشور معنی پیدا میکند. همه مردمان از هر گروه جنسی و قومی و... . همه مردم در این خانه و کاشانه سهیم هستند و باید اجازه فعالیت داشته باشند و در راه پیشرفت کشور گام بردارند! نه آنکه عدهای خود را برتر بدانند و با رد صلاحیت و... توانمندان را از حضور در عرصه مدیریت کشور محروم کنند.
البته فقط همان گروه که خود را برتر میدانند مقصر نیستند. هر کدام از ما در اندیشه شخصی خود هرچند اندک، میتوانیم نقش داشته باشیم.
اگر به صورت پنهانی میاندیشیم که چون آن شخص زن است پس باید حذف شود! چون آن شخص مرد است باید کنار گذاشته شود! چون آن شخص سن پایین دارد پس نباید او را آدم حساب کرد! چون آن شخص پوست تیره یا روشن دارد به درد نمیخورد. چون آن شخص به دین دیگری اعتقاد دارد پس نباید بگذاریم بال و پر بگیرد. چون آن شخص معلول است، نمیتواند کار کند و... بدانیم که میهن پرستی در ما کمرنگ شده است و همین اندیشه پنهانی ما سدی در برابر پیشرفت کشور شده است!
یعنی اگر استعدادها و توانمندیها را نادیده میگیریم و به موارد دیگری میاندیشیم، جفا به کشور و ملت کردهایم!
این موضوع میتواند نوع دیگری باشد! یعنی مثلا برای اینکه به صورت ظاهری نشان دهیم ما به حقوق زنان احترام میگذاریم، به صورت گزینشی و بدون در نظر گرفتن توانمندیها به یک زن صرفا به خاطر آنکه زن است، پست و مقام بدهیم! یا به یک مرد چون صرفا مرد است ریاست بدهیم!
همه اینهاست که اندیشه میهن پرستی را در ما کمرنگ میکند چرا که ما آبادانی و پیشرفت را در اولویتهای بعدی گذاشتهایم.