افسانهها درباره انوشیروان آنقدر زیاد است که پژوهش تاریخی درباره او را دشوار میکند و نمیتوان نتیجه درستی درباره شخصیت تاریخی او گرفت. در هر حال به نظر میرسد که این گفتهها و یادگارهای ادبی، فقط تحت تأثیر یک شخص خاص نیستند بلکه تحت تأثیر یک دوره میباشند. دورهای برجسته که فرهنگ و تمدن در دوره ساسانی به اوج خود رسید…

خسروی نخست، که به انوشیروان مشهور است جایگاه ویژهای در داستانها و ادبیات ایران دارد. معمولا او را با نام انوشیروان دادگر معرفی میکنند و از کاردانی و دادگری وی داستانهای فراوان میگویند.
فردوسی درباره انوشیروان میگوید:
همه روی گیتی پر از داد کرد
به هر جای ویرانی آباد کرد…
نبد دادگر تر ز نوشین روان
که بادا همیشه روانش جوان
نه زو پر هنر تر به فرزانگی
به تخت و به داد و به مردانگی
فردوسی همچنان از قول انوشیروان میگوید:
نباید که آن بوم ویران بود
که در سایه شاه ایران بود…
جهاندار نپسندد از ما ستم
که باشیم شادان و دهقان دژم
سعدی خوش سخن هم درباره انوشیروان میگوید:
زنده است نام فرخّ نوشیروان به خیر
گرچه بسی گذشت که نوشیروان نماند
وی همچنین به زیبایی تمام وصیت انوشیروان به فرزندش هرمز را اینچنین نقل میکند:
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار
که شاه از رعیت بود تاجدار
رعیت چو بیخند و سلطان درخت
درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت
مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی میکنی بیخ خویش
سخن از دادگری انوشیروان در گفته مورخان گوناگون از جمله طبری، یعقوبی و… دیده میشود و تقریبا همه مورخان در موضوع دادگری وی اتفاق نظر دارند. شاید همین شهرت به دادگری باعث شده است که افسانهها و داستانهای گوناگونی درباره او ساخته شود و بسیاری از رویدادهایی که از دوره انوشیروان میگویند چه بسی جنبه تاریخی نداشته باشند. حتی این احتمال وجود دارد که برخی از روایات را برای توجیه یک کار بد به انوشیروان نسبت داده باشند چرا که کارهای انوشیروان در نزد عموم، معیار درستی در نظر گرفته میشدند. در واقع چنین مینماید از خوشنامی انوشیروان سوء استفادههایی شده است. افسانهها درباره انوشیروان آنقدر زیاد است که پژوهش تاریخی درباره او را دشوار میکند و نمیتوان نتیجه درستی درباره شخصیت تاریخی او گرفت.
در هر حال به نظر میرسد که این گفتهها و یادگارهای ادبی، فقط تحت تأثیر یک شخص خاص نیستند بلکه تحت تأثیر یک دوره میباشند. دورهای برجسته که فرهنگ و تمدن در دوره ساسانی به اوج خود رسید؛ تا جایی که دوره انوشیروان را عصر طلایی ساسانیان میدانند. چنین مینماید که حافظه جمعی یاد و خاطره آن دوران را در قالب داستانهایی پیرامون پادشاه آن دوران ترسیم کرده است. در صورتی که صرفا پادشاه در به وجود آمدن این دوران طلایی نقش نداشته است و بزرگان و خردمندان دیگری هم نقش داشته اند.
پس از گذشت سالیان دراز از فرمانروایی ساسانیان و بدست آوردن تجربیات تلخ و شیرین فراوان، دوره انوشیروان دوره درس پذیری از همه آن اعصار بود. قبل از انوشیروان نظام مزدکی در ایران حکم فرما شد و انوشیروان معتقد بود که این موضوع یک فتنه بوده است. گفته میشود، او برخورد سختی با سران مزدکیان داشت. شاید ادامه نظام مزدکی ایجاد مشکلات فراوان میکرد اما به هر حال میتوان گفت جنبش مزدک باعث تعدیل در دوران ساسانی شد.
چنین مینماید که تعصب افراطی زرتشتی در دوره انوشیروان کاهش یافته بود و در آن دوره از نخبگان کشور مانند برزویه پزشک و بزرگمهر بختگان بهرههای فراوان برده شد. از گفته مورخین اینچنین میتوان برداشت کرد که توجه به رفاه و آسایش مردم در اولویت قرار گرفت. دانشگاه جندی شاپور به اوج خود رسید و از ترمیم و تجدید بنای ایوان مدائن در دوران نوشیروان میتوان پنداشت که هنر و معماری بسیار مورد توجه بوده است.
همه اینها و البته عوامل دیگر، دست به دست هم دادند تا فرهنگ، تمدن و هنر در عصر ساسانی به اوج خود برسد و یادگاری نیک از آن دوران در ذهن ایرانیان به جا بماند.