آنچه در داستان آرش کمانگیر چشمگیر است کمان ویژهای است که آرش با آن تیر را رها کرد. این کمان به فرمان سپندارمذ ساخته شد. آرش با آنکه که میدانست پس از پرتاب تیر پیکرش پاره پاره خواهد شد، بر فراز کوهی بلند رفت و به نام خدا و میهن تیر را رها کرد…
داستان آرش کمانگیر را باید در میان اسطورهها بی مانند دانست. شخصیتی که بازگو کننده ایثار و فداکاری است و حتی تا به امروز هم از داستانهای آرش ایدهها گرفته میشود.
آرش با آنکه که میدانست پس از پرتاب تیر پیکرش پاره پاره خواهد شد، بر فراز کوهی بلند رفت و به نام خدا و میهن تیر را رها کرد (ن.ک: داستان آرش کمانگیر).
اما بخشی از داستان آرش کمانگیر کمتر مورد توجه قرار گرفته است که از ایزد سپندارمذ یاد میشود. جشن سپندارمذگان که این روزها با عنوان روز عشق ایرانی هم شناخته میشود، از جشنهای باستانی با شکوه ایرانی بوده است.
آنچه در این داستان چشمگیر است کمان ویژهای است که آرش با آن تیر را رها کرد. این کمان به فرمان سپندارمذ ساخته شد.
داستان اینچنین است که پس از شکست سخت ایرانیان از تورانیان، منوچهر (شاه ایران) از افراسیاب (شاه توران) خواست که مرزها با پرتاب یک تیر آشکار شود. سپندارمذ به یاری ایرانیان آمد و به منوچهر فرمان داد که تیر و کمانی با ویژگیهایی که در اوستا آمده بسازد. سپس منوچهر از آرش خواست تا با این کمان تیر را رها کند تا مرز ایران و توران آشکار شود. تیر با یاری خداوند آنچنان رفت و رفت که بار دیگر کشوری پهناور به فرمان ایرانیان در آمد (۱).
پانویس:
۱- بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد (1389). آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیر کبیر. صص ۳۳۴-۳۳۵