تاریخ و فرهنگ ایران زمین

دلدادگی فردوسی به همسرش

آن هنگام که از فردوسی سخن می‌گوییم، بی‌گمان پیش از هر چیز سروده‌های جاویدان او و داستان‌های دلکش شاهنامه به یاد می‌آید. ولی در سروده زیر چهره مردی دلداده از فردوسی نمایان می‌شود؛ چهره‌ای که جا دارد بیشتر درباره آن بدانیم.

در شاهنامه پیش از داستان بیژن و منیژه، فردوسی داستانی دل انگیز از زندگی خود می‌گوید. داستان چنین است که در شبی تاریک و تار، ناگهان از بستر بجست و از «بت مهربانش» (همسرش) آتشدان درخواست کرد. ماجرای خودش و همسرش را بسیار زیبا گزارش می‌کند و اینگونه سخن گفتن تنها از کسی بر می‌آید که بسیار دلداه و دلباخته باشد.

بت مهربانش می و نار و ترنج می‌آورد و به گفته خود فردوسی آن «سروبُن» داستانی را برایش می‌خواند.

فردوسی عاشق همسرش هم بود

در اینجا گزینشی از این سروده را می‌گذاریم:

شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

 

سپاه شب تیره بر دشت و راغ

یکی فرش گسترده از پرِّ زاغ

 

نموده ز هر سو به چهر اَهرِمَن

چو مار سیه باز کرده دهن

 

نبُد هیچ پیدا نشیب از فراز

دلم تنگ شد زان درنگ دراز

 

بدان تنگی اندر بجستم ز جای

یکی مهربان بودم اندر سرای

 

خروشیدم و خواستم زو چراغ

بیاورد شمع و بیامد به باغ

 

مِی آورد و نار و تُرُنج و بِهی

زدوده یکی جام شاهنشهی

 

مرا گفت شمعت چه باید همی

شب تیره خوابت نباید همی؟

 

بپیمای می تا یکی داستان

ز دَفتَرْت برخوانم از باستان

 

بدان سرو بُن گفتم: ای ماه روی

مرا امشب این داستان بازگوی

 

مرا گفت: گر چون ز من بشنوی

به شعر آری از دفتر پهلوی

 

همت گویم و هم پذیرم سپاس

کنون بشنو ای یار نیکی شناس

بنگرید به:

فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۸۶). شاهنامه. به کوشش جلال خالقی مطلق. دفتر سوم. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. صص ۳۰۳-۳۰۶.

پارسی گویی: همه واژه‌های این نوشتار در ۵ اسفند ۱۴۰۲ پارسی سره شدند.

تماس با نویسنده:


دیدگاه خود را از راه رایانامه با نویسنده در میان بگذارید:

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

خط میخی

نویسنده‌های پایگاه

دلدادگی فردوسی به همسرش
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان