تاریخ و فرهنگ ایران زمین

آریاییان از شناسه های زبانی و جغرافیایی تا ابزار های سیاسی ( بخش چهارم )

آریاییان از شناسه های زبانی و جغرافیایی تا ابزار های سیاسی: بخش سوم | نویسنده: ایمان کیارسی | واپسین به روزرسانی: 9 اردیبهشت 1397 |

آریایان از شناسه های زبانی و جغرافیایی تا  ابزار های سیاسی

بخش چهارم:

نژاد آریایی – فرضیه ها

نژاد آریایی:

با اینکه گفتمان ها در خصوص نژاد آریایی و اساسا فرهنگ و زبان مردمان هندواروپایی و هندوایرانی بسیار زیاد است ، اما این زیادی مطالب نتوانسته است نتیجه ای قاطع برای اینکه قوم آریایی ، چگونه نقطۀ آغاز و پیدایشی داشته است ، پیدا کند!.

فرضیه های مربوط به چگونه پیدا شدن اقوام آریایی نسبتا کلیشه ای هستند ، اینکه عده ای از فلان جا به سرزمین های ایران امروزی آمده اند و مردمان بومی را کشته اند و خود صاحب زمین ها شده اند، سخنی شبیه به مغالطات مدور است ، بدان معنا که هر گونه که بی اندیشیم، باز هم نمی توانیم مبدا پیدایشی برای این اقوام یافت کنیم. هر چند که خوشبختانه بسیاری از محققان توانسته اند ( فرضیه ) را در قبال این مفهوم به خوبی درک کنند، چرا که اگر می پنداشتند مهاجرت و هجوم اقوام آریایی به فلات ایران یک حقیقت تاریخی ، همراه با اسناد معتبر است، دیگر درب پژوهش در این باب را می بستند.

اما اکنون که ( فرضیه ) کار را برای پژوهش ها باز نگاه داشته است.می توان امیدوار بود که می شود راه چاره ای برای این سردرگمی ها ( چگونه پیدایش اقوام آریایی ) پیدا کرد!.

سخنی که در این میان مهم است، این است که موضوع بر سر چگونه پیدایش این اقوام است نه اینکه در کلیت فرهنگ و شناسه های این اقوام اطلاعات کمی موجود است!.در واقع چون این اقوام در برهه های تاریخی بسیار تأثیرگذار بوده اند ، بسیاری علاقه مند بودند و نیز هستند که بدانند مبدا پیدایش چنین مردمانی دقیقا کجا و چه است!.

چگونه پیدایش اقوام آریایی در کتاب های تاریخی و سردرگمی ها:

« مفهوم واژه آریا به صورت های گوناگون روایت و تعبیر شده است، معنای اصیل و نجیب مهمان نواز و آزاده نمونه هایی از آن می باشند.آریایی عنوان کاربردی علمی – تاریخی است که مورخین ، زبان شناسان، قوم شناسان و نژاد شناسان برای مردمانی به کار می برند که به هند و ایران مهاجرت کرده اند.به این اطلاق اقوام خویشاوند با آنها را چون یونانیان،رومیان،سلاوها،ژرمن ها،کلت ها ( سلت ها ) زیر عنوان هندوژرمن ها برای پژوهشگران و دانشمندان آشنا هستند.

بر سر زمان مهاجرت هر یک از این دو (ایرانیان و هندو ها ) شاخه هنوز اختلاف نظر وجود دارد. جایی که قوم اصلی آریائیان جدا نشده در ادوار بسیار دور می زیسته اند ، به درستی معلوم نیست.برخی آن را شمال کوه های هندوکش و یا اندکی فراتر از آن روسیه ، حوالی دریاچۀ آرال و در اطراف رودخانه جیحون و سیحون تا امتداد شمال خاوری افغانستان امروزی می دانند.مشخص نبودن موطن اصلی آریایی ها ، مطالعه و پژوهش دربارۀ راه های مهاجرت آنها را نیز به سرزمین های گوناگون بر محققین دشوار نموده است. » (خدادادیان ص18)

پیرنیا در کتاب ایران باستان در بخش ( مردمان هنواروپایی ) در این باره چنین می نویسد:

« اسم ایران بعقیدۀ محققین و خاور شناسان اسم مردمانیست که در زمان بسیار قدیم در جائیکه محققا معلوم نیست زندگی می کردند و خود را آریا یا آیریا می نامیدند ( یعنی درست یا باوفا ) تحقیقاتی که راجع به زبان و مذهب و عادات و سایر چیزهای مردمان مذکور نموده اند بطور کلی معلوم می دارد که این مردم با مردمان دیگری که در زمانی که باز محققا معلوم نیست باهم در جائیکه آنهم معلوم نیست زندگی می کرده اند و زبان و عادات و اخلاق و مدنیت آنها یکی بوده ( راجع به وطن اصلی آنها عقاید مختلف است، عقیدۀ غالب اخیرا بر این شده که در شمال اروپا بوده ) …. » (حسن پیرنیا ص11)

همان گونه که نمایان است این سردرگمی در نوشته های بالا کاملا مشهود است. حسن پیرنیا در ادامه نوشته هایش به فرضیه های بیشتری در این خصوص اشاره می کند.

« بعضی از محققین و دانشمندان آمدن این مردمان را به ایران به زمان دو هزارسال قبل از میلاد مسیح معطوف می دارند برخی پائین تر آمده تصور می کنند که مردمان مزبور یک دفعه به فلات ایران نیامده اند یلکه مهاجرت آنان بتدریج صورت گرفته و از قرن چهاردهم قبل از میلاد شروع شده. در کتیبه ای که در بوغازِ گوای پایتخت قدیم هیت ها یافته اند و از سنۀ هزار و سیصد و پنجاه قبل از میلاد و جایی که از عهد نامه ایست که مابین هیت ها و طایفۀ می تانیان منعقد شده ثابت می کند که آریانها در این زمان در ایران بوده اند… » (حسن پیرنیا ص12)

پیرنیا در ادامه می نویسد  که در کتاب اوستا کتاب زرتشتیان ، مسکن اصلی آریانها ، ( ایرانَ وَاِجَ ) است. محققین معتقد هستند که این سرزمین ، بسیار خوش آب و هوا بوده است اما تغییرات آب و هوایی به شدت آن سرزمین ها را تحت امر خود در آورده به گونه ای که در سال ده ماه زمستان بوده و از این جهت آریانها به ناچار دست به مهاجرت های دسته جمعی زدند تا بتوانند راه گریزی بیابند و به زمین های خوش آب و هوایی برسند و در این راه عده ای از آنها به سوی پنجاب سرازیر شده و عده ای نیز به ولایت های افغانستان کنونی ، خراسان ، سیستان ، گرگان و نواحی البرز و ری ، وارد شدند و آریانهای سکائی در آسیای وسطی ماندند. (همان ص 13 و 14 )

پی آر اس موری در کتاب ایران باستان خود ، گفته ای شبیه به پیرنیا دارد :

« مدارک زبان شناختی و باستان شناختی ، لازم و ملزوم یکدیگر خواهند بود تا نشان دهند که اقوام ایرانی زبان در آغاز از شمال شرقی به ایران وارد شدند و قبل از تغییر مسیر به سوی جنوب، به آهستگی به سمت غرب در سراسر قسمت شمالی کشور تا آذربایجان گسترش یافتند و سرانجام جایگزین اقوام بومی دره های زاگرس شدند.این رشته از جنبش های مهاجرتی پیچیده و گسترده بود…. » (موری ص41)

داریوش بزرگ در نقش رستم :

 « من داریوش شاه بزرگ ، شاه شاهان شاه کشورهای شامل همه گونه مردم،شاه در این زمین بزرگ دور و دراز،پسر وشتاسپ ، هخامنشی،پارسی،پسر پارسی،آریایی، دارای نژاد آریایی… »

 کتیبۀ داریوش بزرگ در نقش رستم – شارپ – بند2  DNa

در جایی دیگر داریوش بزرگ به زبان آریایی خود نیز اشاره می کند :

« به خواست اهورامزدا این نبشتۀ من است که من کردم ، بعلاوه به زبان آریایی بود ……. »

 کتیبۀ داریوش بزرگ در بیستون – شارپ – ستون4 -بند20  DB

در این میان عده ای بر این باور هستند که واژۀ نژاد یک اصطلاح جدید است و داریوش نمی توانسته از این واژه برای نشان دادن آریایی بودن خود استفاده کند، هر چند که کسانی که این گفته را مطرح می کنند به نوشته های دیگر داریوش بزرگ توجهی نکرده اند که او از واژۀ زبان بهره برده است و نکتۀ دیگر این است که ترجمه و برگردان کتیبه های میخی اساسا اگر مبتنی بر مفاهیم امروزی نبودند نمی توانستیم معنی آنها را درک کنیم چنانکه در کتیبۀ بیستون در بخشی که در بالا بدان اشاره شد، داریوش بزرگ به زبان آریایی خود اشاره می کند!. در این خصوص سخن بسیار است که عده ای می گویند می بایست واژۀ نژاد در این موارد بکار نرود. البت بنده نیز گمان می کنم نمی باید واژۀ نوین نژاد را وارد ترجمۀ یک نوشتۀ باستانی کرد ، هر مقدار نیز که برای مفهوم رسانی بیشتر این کار صورت گرفته باشد.

در این میان کم پژوهشگرانی نیستند که تنها نشانه های آریایی ها را در فرایند زبانی منطقه دنبال می کنند و به دنبال خواستگاه ثابتی برای آنان نمی گردند.چرا که فرایند های مهاجرتی در واقع می تواند از هر دو سو صورت گرفته باشد و مردمانی از شرق به غرب رفته و از غرب به شرق آمده و بعدها از نوع این جابجایی ها تکرار شده باشند. هر چند نیک بنگریم تمامی این گفتمان ها فرضیه هایی هستند که موضوع را هر چه بیشتر پیچیده می کنند و می بایست دریافت که نه تنها برای اقوام آریایی نمی توان نقطۀ شروعی معین ساخت بلکه این سردرگمی ها در قبال دیگر افراد و اقوام مختلف نیز صادق است، در واقع این مباحث را می بایست جدا از مهاجرت های انسان های نخستین دانست، چرا که در آن زمان فرهنگ ها به گونۀ نسبتا پیش برنده ای شکل نگرفته بودند و افراد بشر هنوز شناسه های فرهنگی متکی به آداب و رسوم خود را پدید نیاورده بودند!.

و اکنون که در برهه زمانی این شناسه های فرهنگی پدید آمدند و هر کدام نیز با یکدیگر متفاوت بوده اند، پژوهشگران به دنبال خط آغازینِ آنان رفتند تا خواستگاه نخستین آن مردمان را بیابند، این پژوهش ها در قبال اقوام آریایی به دلیل کهن بودن این موازین بسیار دشوار و پیچیده است!.

ویرگردون چایلد در کتاب آریایی ها بر این باور است که واژه آریایی ها ، نمی بایست مورد نقد قرار بگیرد و محدود به مردم یک منطقه کوچک تلقی گردد،چرا که فرایند زبانی بسیاری از مردمان را اگر ریشه یابی بکنیم همگی به یک ریشۀ واحد بر می گردند که آن همان نشانه های زبانی آریایی است.

« کشفیات خیره کننده در خاور نزدیک و پیشرفت های بزرگ در مطالعۀ تمدن های پیشا-تاریخی اروپا ، و بویژه یونان ، بنظر می رسد که لحظۀ مناسب را برای انجام پژوهشی نو در زمینۀ مساله بسیار گیرای سرچشمه و پراکندگی آن زبان هایی فراهم آورده باشد که ما اروپاییان همچون یونانیان ، رومیان ، و هندوهای باستان وارث آن ها به شمار می رویم.به بیان دقیق تر تا کنون هیچ بررسی کاملی دربارۀ مسئله آریایی ها در طی بیست و پنج سال گذشته به زبان انگلیسی انتشار نیافته است، اما در همین دوره از سرچشمه های مینوسی تمدن پیشا-هلنی یونان، حضور فرمانروایان آریایی در بین النهرین تا سدۀ پانزدهم پیش از میلاد و وجود عنصر هندو-اروپایی در زبان حِتی ها پرده برداشته شده است.

اما مسیری که من برگزیده ام در میان انبوهی از مسایل و مشکلات قرار گرفته است.زبان شناسان یک صدا و گله کنان خواهند گفت که اصطلاح آریایی غیر علمی است.البته می دانم که فقط هندی ها و ایرانی ها خود را عملا آریایی نامیده اند.اما اگر قرار باشد اصطلاح ( آریایی ) را به هندو-ایرانی ها محدود کنیم ، در آن صورت برای اشاره به نیاکان زبان شناختی سلت ها ، توتون ها ، رومی ها ، هلنی ها ، هندوها باید از چه اصطلاحی بهره گرفت؟ اصطلاح هندو-اروپایی ، امروزه که زبان سانسکریت هندی دیگر شرقی ترین عضو این خانوادۀ شناخته شدۀ زبانی به شمار نمی رود، دست و پاگیر است و حتی نمی تواند مدعی علمی بودن باشد.اصطلاح ((ویروها)) که توسط دکتر جایلز ابداع شده است به همین شکلی که نوشته می شود به قدری ناخوش آیند است که منتقدان کتاب بر آن خندیدند و آن را یکسره به دور انداختند.از طرف دیگر اصطلاح ((آریایی)) این امتیاز را دارد که اصطلاح کوتاه و آشنا است.به همین دلیل پیشنهاد می کنم که آن را خیلی عادی و به معنی سنتی اش حفظ کنیم. » (چایلد ص 9 )

سخنی که چایلد مطرح می کند به گمان بنده بیشتر بر سر حساسیت هایی است که از سوی ابزار قرار دادن نژاد آریایی در ملت های اروپایی شکل گرفته است که در این خصوص در بخش پنجم این مقاله اشاره ای نسبتا مفصل تر خواهد شد. اینکه عده ای از این واژه نژاد و چسباندنش به آریایی آن را به ابزارهای سیاسی تبدیل کرده اند و با آن به دیگر مردمان ستم کرده اند ، بدان معنا نیست که دیگر نمی بایست از این کلمه در کتاب های علمی تاریخی و زبان شناختی استفاده و بهره برد.چرا که اگر اینگونه باشد بسیاری از حکومت ها بودند که با شعارهای انسان دوستانه نیز دست به ستم زده اند و اگر کج نظر باشیم می بایست بگوییم که شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواه را نیز، نباید سر دهیم چرا که روزگاری با نام آنها ظلم هایی کرده اند. حال بنده نمی خواهم مثالی در این باب بزنم که چه حکومت هایی چنین کرده اند!.

از سویی دیگر از افرادی که مدعی هستند این واژه (( آریایی )) و خصوصا (( نژاد )) واژه ای جدید و مدرن است و نمی بایست از آن استفاده کرد، باید پرسش کرد که از چه واژه ای باید بهره برد؟ برای مسئله زبان شناختی و مطالعات تاریخی و اجتماعی مناطق خاور نزدیک، آسیای میانه ، اروپای شرقی و هندوستان ، از چه واژه هایی باید بهره برد تا کم،کم بشود به ریشۀ مشترک زبانی و فرهنگی آنها اشاره کرد؟ بقول چایلد از نقل دکتر جایلز واژۀ (( ویروها)) خوب است؟ اینکه واژۀ جدید تر و بدتر از آن واژۀ ناشناخته تری است!. تا آنجا که ما می دانیم ، واژه نژاد واژه ای مدرن است اما واژه آریا که در کتیبه بیستون به خط میخی و با آوای  آمده است ، واژه ای کهن تر و شناخته شده تری است.پس بهتر است دست از این کج نظری ها برداریم و هر مفهومی را با نام علمی خودش مورد بررسی قرار بدهیم تا بخواهیم دست به نو آوری های عجیب و غریب بزنیم.در این میان باید دانست که هنگامی که از نشانۀ زبان شناسی و جامع شناسی باستانی ای همچون (( آریا )) یا آریایی استفاده می کنیم، صرفا اشاره ما به یک کشور مورد نظر و مخصوص، نیست چرا که گهوارۀ شناخت اقوام آریایی پهنه های بسیار گسترده از شرق تا غرب دارد!.

در بخش پسین تلاش می گردد که این سردرگمی ها را از میان برداریم…!

پایان بخش چهارم

بن مایه ها:

-کیارسی،ایمان:( 9 اردیبهشت 1397). «آریاییان از شناسه های زبانی و جغرافیایی تا ابزارهای سیاسی». پایگاه خردگان.

-نشانۀ رایاتاری:https://kheradgan.ir/p/17717

-تاریخ ایران باستان ،دکتر اردشیرخدادادیان ، 1376 ، انتشارات اصالت تنشیر

-ایران باستان ،حسن پیرنیا ،1306

-ایران باستان ،موری ،ترجمۀ شهرام جلیلیان،نشر فروهر 1380

-کتیبۀ داریوش بزرگ در نقش رستم ،ترجمۀ شارپ ، بند2  DNa و کتیبۀ داریوش بزرگ در بیستون ،بند20 DB

-آریایی ها،ویرگوردون چایلد،ترجمۀ محمد تقی فرامرزی،انتشارات نگاه

دیدگاه‌ها


دیدگاه خود را در اینستاگرام در میان بگذارید:

خِرَدگان در تلگرام و اینستاگرام

کانال تلگرام خردگانبرگه اینستاگرام خردگان

خط میخی

خط میخی پارسی باستان - سامانه بومیش

درباره بزرگان

درباره زرتشتدرباره کوروش بزرگ
درباره فردوسیدرباره دکتر مصدق
به کار گیری یا روگرفت از نوشته‌های این پایگاه تنها پس از پذیرش قوانین پایگاه امکان پذیر است: قوانین پایگاه خِرَدگان
توسعه نرم افزاری: مجید خالقیان
آریاییان از شناسه های زبانی و جغرافیایی تا ابزار های سیاسی ( بخش چهارم )