
نویسنده: اسماء معصومی نژاد
کلاویخو سفیر اسپانیایی که از طرف پادشاه اسپانیا هانری سوم در سال 1403 م. /806 ه برای ملاقات با تیمور که آوازهی فتوحات وی اروپا را پر کرده بود به ایران میآید تا به سمرقند و به دیدار تیمور رود. او مشاهدات خودش را در سفرنامهای شرح میدهد و از شهرها و مناطق ایران از قبیل خوی، تبریز، سلطانیه، دامنهی جنوبی البرز، درهی لار در جنوب دماوند، جاد ی فیروزکوه، مشهد و سمرقند میگذرد. کلاویخو توصیفاتی بسیار دقیق از این مناطق و وضعیت آنها میدهد. این سفرنامه در ردیف منابع دست اول و معتبر دورهی تیموری قرار میگیرد. در این پژوهش سعی بر آن داشتم تا با روشی توصیفی و تحلیلی بررسی مسائلی از قبیل انگیزههای سفر کلاویخو و توصیف چگونگی سفر و دیدگاهش در باب شهرهای ایرانی و بررسی خود سفرنامه به بیان وضعیت کلی شهرهای ایران آن زمان از دیدگاه کلاویخو بپردازم.
نویسنده: اسماء معصومی نژاد (دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ، دانشگاه باهنر کرمان)
درآمد
سفرنامهها به جهت اینکه از نظر محتوایی به موضوعاتی صرفاً سیاسی نمیپردازند، از اهمیت و ارزش زیادی برخوردار هستند. نویسندگان سفرنامهها اغلب به جهت موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که داشتند به موضوعات مورد توجه خود اهمیت بیشتری میدادند، بنابراین آگاهیهای زیادی دربارهی اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری اقوام و ملل گوناگون ثبت و ضبط میکردند.
برخی از سیاحان به جهت مأموریتهای سیاسی که بر عهده داشتند برای اهداف بلند مدت کشور خویش دقت زیادی در بررسی اوضاع جغرافیایی سرزمینهای مورد مأموریت خود داشتند. این سیاحان که بهتر است از آنها با عنوان مأموران سیاسی نام برده شود بررسی دقیقی دربارهی اوضاع جغرافیایی و شهرها و موقعیت آنها و اقتصاد مناطق داشتند.
یکی از این سفرنامهها که آگاهی دقیق و علمی از سرزمین ایران دورهی تیموریان در اختیار اروپاییان قرار داد سفرنامهی کلاویخوی اسپانیایی است که یکی از مهمترین رابطهی رسمی میان ایران و اروپا به معنی امروزی آن بود. گزارشهای وی شامل مطالبی دربارهی آداب و سنن مردم، وضعیت شهرها و ساختمانها، معماری این عصر، رسوم نظامی، زبان و لهجهی مختلف ایران و مسائل سیاسی و برخوردهای نظامی برای رسیدن به قدرت است. در این پژوهش سعی شده است تا به بررسی مسائلی از قبیل توصیف سفرنامهی کلاویخو، انگیزهی سفر او و دیدگاهش درباره شهرهای ایران که از آنها عبور کرده است، پرداخته شود.
نگاهی کلی به سفرنامهی کلاویخو و انگیزهی سفر او به ایران
پس از آنکه تیمور ماوراءالنهر، مناطق گوناگون ایران از جمله آذربایجان، عراق، هندوستان و سوریه را تصرف کرد و بر سر سلطان عثمانی، ایلدرم بایزید دشمن سرسخت اروپاییها که برای آنها وحشت بسیاری ایجاد کرده بود پیروز شد، توجه اروپاییان پیش از پیش به شرق معطوف شد.
در آن زمان اروپاییان از سرزمینهای دوردست آسیایی بی اطلاع بودند و علاقه داشتند که دربارهی تیمور، این کشورگشای وحشت انگیز که در شرف تسخیر سراسر آسیا بود اطلاعاتی کسب کنند، به خصوص از مقاصد او نسبت به کشور های اروپایی آگاه گردند. همین مسئله موجب شد کشورهایی چون چین، هند و اسپانیا سفیرانی به دربار تیمور اعزام کنند (کِرن، 1354: ص 1).
هانری سوم پادشاه اسپانیا که در راه کشف سرزمینهای جدید و استعمار دیگر کشورها گام بر میداشت با پیروزی تیمور بر عثمانیها انگیزهای برای برقراری ارتباط با ایران یافت و با هدف تشکیل اتحادیهای از ملل مختلف در برابر ترکان عثمانی و رساندن نام اسپانیا به گوش ملل مختلف هیئتی به سرپرستی کلاویخو به نزد تیمور اعزام کرد (امیرخانی، 1384: ص 49).
تمام سیاحان مذهب خودشان را برتر و برحق دانستهاند لذا همیشه در امر مذهبی ایرانیان را فرودست و مذهب ایرانیان را نامعتبر دانستهاند. کلاویخو سفرش را با انگیزههای مذهبی و به قصد انتقام مسیحیان از عثمانیها آغاز میکند (رحمانی، 1383: ص 7).
نتیجهی مشاهدات کلاویخو در طول این سفر به صورت سفرنامهای توسط خودش نوشته شده است.
از گفتههای کلاویخو چنین بر میآید که هانری سوم بسیار مشتاق به دست آوردن خبر از شرق و تیمور بود و دو سفیر به سمت شرق فرستاد. این دو تن در آنقره به تیمور رسیدند تیمور با آنان با ملاطفت برخورد کرد و از آنها پذیرایی کرد و آنها را با هدایایی گرانبها برگرداند. پادشاه اسپانیا نیز گروهی دیگر را به سفارت نزد تیمور گسیل داشت.
این هیئت سفارت مرکب از سه نفر بود، رئیس تشریفات پادشاه اسپانیا یعنی همان روی گواتزالز کلاویخو، آلفونسوپائز که کشیش بود و «گومزدسالازار» صاحب منصبی از پاسداران شاهی (نوایی، 1366: ص 72).
کلاویخو و هیئتش در دوشنبه ماه مه سال 1403 م /806 ه با یک کشتی جنگی از بندر سانتاماریا حرکت کردند. اما همین که به قسطنطنیه رسید خبردار شد تاتارها رفتهاند و به امر پادشاه خود تا سمرقند به دنبال تیمور رفت (لمب، 1388: صص 245-246) و در مسیر سفر خود از ایران و چند شهر آن عبور کرد. اکثر دانستههای ما از ایران این دوره به قلم کلاویخو میباشد. آنچه کلاویخو از زندگی و کسب و کار مردم مناطق مختلف ایران به قلم آورده است، به چند دلیل مفیدتر از سایر نوشتهها است، اول به دلیل دقتی که او و به طور کلی جهانگردان و سیاحان خارجی در بازدید از زندگی مردم کوچه و بازار و آداب و رسوم و روابط میان ایشان مبذول داشتهاند. چه بسی این جنبه از زندگی مردم برای مورخان ایران مسئلهای عادی و فاقد اهمیت بوده است و دوماً استقلال نویسندگان سفرنامهها و عدم نیاز ایشان به تعریف و تمجید از سلطان وقت و شرایط عصر است. اما دلیل سوم که ماهیتی متفاوت به سفرنامه کلاویخو داده است مشاهدهی نویسنده از نقاط گوناگون ایران است. کلاویخو به صراحت بیان میدارد که در ایران خرابیها بسیار زیاد است و امکان بازسازی آنها وجود ندارد. در این اوضاع اسف بار آنچه که باعث گردید رونقی نسبی به اقتصاد و بازرگانی ایران بخشیده شود بردباری ایرانیان در رفع خرابیها و غلبه بر سختیها و مشکلات بود (امیرخانی، 1384: صص 60-61).
برنامهی اولیهی این هیئت اسپانیایی در ابتدا این گونه بود که در نوامبر به طرازبون برسند اگر این گونه میشد آنها میتوانستند در دشتهای قرهباغ در اردوی قشلاق تیمور وی را ملاقات کنند اما هیئت آنها به علت سرما در آوریل سال بعد از طرازبون حرکت کرد، در این مدت تیمور به کشور خود بازگشته بود و هیئت اسپانیایی به اجبار برای رسیدن به تیمور عرض ایران را پیمود تا به ماوراءالنهر رسد. این هیئت از طرازبون به سمت ارزنجان واقع در سواحل غربی فرات رفتند، از ارزنجان به بعد راه برای آنها آسان شد زیرا داخل قلمرو تیمور میشدند و به دستور تیمور در طول مسیر با نهایت مهمان نواری از آنها پذیرایی شد (اسماعیلی، 1369: صص 358-359).
کلاویخو که از نزدیک با تیمور دیدن کرده بود و در نوشتههایش بی طرف است در باب تیمور میگوید:
«تیمور در سال 1335 م. /736 ه. متولد شده و پس از شکست دادن رقبای خویش در سال 1369 م. /702 ه. به ایران حمله برد و آنجا را مسخر ساخت» (اسماعیلی، 1369: ص 356).
کلاویخو در طول سفرش در ایران از شهرهای خوی، تبریز، سلطانیه، دامنهی جنوبی البرز، درهی لار در جنوب دماوند، جادهی فیروزکوه، مشهد و سمرقند میگذرد.
گفتههای کلاویخو درباره شهر های ایران
خوی که در شمال دریاچهی ارومیه واقع است اولین شهر از خاک ایران است که هیئت اسپانیایی به آن رسیدند. آنها در این شهر با سفیر سلطان مصر برخورد کردند که برای ادای بعضی تعارفات و خوش آمد گوییها نزد تیمور میرفت. این هیئت با خود شتر مرغ و زرافه داشت که بسیار برای کلاویخو جالب بود (میرجعفری، 1389: ص 189). کلاویخو در باب این شهر میگوید که بیشتر آنها را بیشهها و مزارع فرا گرفتهاند و برگرد شهر دیواری است از خشت پخته و اغلب مردم شهر را ارمنیان تشکیل میدهند (کلاویخو، 1374: ص 158).
هیئت اسپانیایی در چهارشنبه 15 ژوئن به شهر تبریز که در جنوب شرقی شهر خوی قرار داشتهاند میرسند. در آن زمان تبریز مرکز بازرگانی ایران بود و در اوایل دوره مغول یکی از مراکز حکومت نیز به شمار میرفت. اما تیمور اخیراً به سلطانیه نقل مکان کرده بود و نائب السلطنه در آن قرار داشت (اسماعیلی، 1369: ص 359). اما تبریز به اینکه در حاشیه قرار گرفته بود نتوانست وظیفهای که در دورهی ایلخانان در تجارت شرق و غرب به عهده داشت را در دورهی تیموری ایفا کند (رویمر، 1385: ص 184). اظهارات کلاویخو از تبریز زمان تیمور یکی از توصیفات روشنی است که از این شهر در آن زمان شده است فاتح تاتار در قرن 15 پیش از کلاویخو وارد تبریز شد اظهارات کلاویخو استعداد تبریز را ثابت میکند که از یک شهر اسیر تبدیل به یک پایتخت شده است. مورخ از شهر مطالبی نوشته و میگوید که با وجود آتش گرفتن عمارت سنگهای آن هنوز باقی است و هجوم تیمور به این شهر بسیار هولناک بود اما قسمتی از شهر که تسلیم شده بود سالم ماند (لمب، 1388: ص 292).
کلاویخو می گوید:
«از تپههای سمت راست رودخانهای به شهر [تبریز] سرازیر میشود و به شکل جویهای متعدد در خیابان نمایان میگردد. در خیابانها عمارات مهمی است و جلوی عمارت افسران کشیش میدهند. در تبریز دکانهای بسیاری است که در آن دکانها پارچههای ابریشمی و پشمی میفروشند و شهر تجارت مهمی دارد. در محل دیگر عطر و سفیداب و سرخاب برای زنها فروخته میشود. زنان به آن جا میآیند و همان جا خود را آرایش میکنند زنان تبریز معمولاً پارچه سفیدی به خود میپوشانند و روی خود را با چیزی از موی اسب میگیرند و از خانه بیرون میروند. در عمارت مهم موزائیکها و کاشیهای آبی طلاکاری ساخت یونان دیده میشود و میگویند مردم ثروتمند شهر از روی رقابت با یکدیگر این عمارت قشنگ را ساختهاند و هر کدام برای ساختن عمارت بهتری مبالغ بهتری صرف نمودهاند. در میان عمارت، خانه بزرگی است که با دیوارهای بلند محصور میباشد. میگویند این خانهی عالی را سلطان اویس ازباجی که از پادشاه بابل گرفته بنا کرده است. شهر تبریز که معبر کاروانهای تجاری بسیاری است بسیار ثروتمند میباشد میگویند سابقاً بیشتر جمعیت داشته و الان هم بیش از دویست هزار خانه مسکون دارد در تبریز بازار میوه فروشی و گوشت فروشی متعدد است و از خوراکهای پاکیزه و گوناگون میپزند و در بازار میفروشند. در خیابانها و میدانها سقاخانههای بسیاری است که در تابستان آن را پر از یخ میکنند و جام و کوزهی برنجی کنار آن میگذارند تا هرکه تشنه میشود آب خنک بخورد. مسجد و گرمابههای عالی تبریز در هیچ جای دنیا نظیر ندارد» (لمب، 1388: ص 293-294).
از گفتههای کلاویخو چنین بر میآید که او تبریز را شهری بزرگ، ثروتمند و مرکز تجارت میبیند و با وجود اینکه بسیاری از خانههای زیبای شهر به دست میران شاه پسر تیمور ویران و از جمعیت شهر کاسته شده بود با این حال جمعیت شهر در حدود دویست هزار خانوار یا بیشتر بوده است و در سراسر آن هنوز ساختمانهای زیبا و مساجد بسیاری دیده میشده است. اما درباره ماجرای میران شاه کلاویخو میگوید:
«چون میران شاه به نیابت سلطنت ایران رسید پدرش گروه بسیاری از سپاهیان و نجبا را همراه او فرستاد. چون این شاهزاده به تبریز رسید فرمان داد مساجد و بسیاری از ساختمانهای مورد استفادهی عموم را بکوبند پس از تبریز به سلطانیه آمد و همان اعمال را نیز در آنجا انجام داد آنگاه به حصار سلطانیه که پدرش در آن خزانههای بسیاری فراهم آورده بود رفت و فرمان داد خزائن را میان نجبا و ملازمانش بخشش کنند میران شاه سپس دستور داد مسجد و کاخ بزرگی که توسط یکی از بزرگان در بیرون شهر سلطانیه ساخته شده و جسد بانی آن نیز در آنجا قرار داشت را ویران کنند و جسد صاحب آن را از گور بیرون کشند» (کلاویخو، 1374: صص 170-172).
جسدی که میران شاه امر به بیرون آوردن آن از خاک کرده جسد خواجه رشید الدین فضل الله وزیر معروف غازان خان و سلطان محمد خدابنده بوده است که در تبریز به قتل رسید و در همان جا نیز دفن شد و آن قضیه در تبریز رخ داده است نه در سلطانیه.
هیئت اسپانیایی از تبریز به زنجان میرسند، طبق گفتهی کلاویخو بیشتر قسمتهای این محل غیر مسکون است اما گویند در گذشته یکی از بزرگترین شهرهای ایران بوده است. اکنون حصار آن ویران شده ولی خانهها و مساجد آن استوارند در میان خیابانهای شهر نهرهایی میگذشت که در زمان کلاویخو خشک و بی آب شده بودند. او به اشتباه میگوید که زنجان در گذشته محل اقامت داریوش و قصر سلطنت او بوده است و از همین شهر به جنگ با اسکندر رفته است (همان: صص166-167).
آنها در ادامهی سفر خود به شهر سلطانیه میرسند که از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهمتر بوده است ولی از حیث بزرگی به پای تبریز نمیرسید. این شهر که مهمترین مرکز مبادله کالا برای تجارت و کالاهای آنهاست در ماه تابستان کاروانهای بزرگی با مالالتجاره بسیار به آن میآمدند. پارچههای مختلف از شیراز و خراسان، ابریشم گیلان، البسه جدید شماخی، مروارید خلیج فارس، خاصه از هرمز و سنگهای قیمتی مخصوصاً یاقوت از چین به این شهر آورده میشده است و تجار ایرانی و بازرگانان «ونیز» و «جنوا» برای خرید به این شهر میآمدهاند (همان: 167-168).
هیئت اسپانیایی پس از سه روز اقامت در سلطانیه در ادامهی سفر به تهران میرسند. کلاویخو درباره تهران میگوید که تهران محل بسیار پهناور و برگرد آن دیواری سفت و جایگاهی خرم و فرح زا میباشد که در آن همهی وسایل آسایش یافت میشود اما آب و هوایی ناسالم دارد و در تابستان گرمای آن بسیار زیاد است (همان: ص 176).
اندکی از تهران دور شده بودند که بناهای شهر عظیم متروک ری را دیدند در شهر ری خرابههای مساجد متروک به چشم میخورد (همان). ری پایتخت شمال ایران در دوران خلافت در سال 1220.م / 617 ه بوده است اما در دوران چنگیز خان مورد غارت قرار گرفت و به دستور مغولان سوخته شد و تهران جای آن را گرفت.
هیئت اسپانیایی به دستور تیمور از تهران به فیروزکوه به دیدار یکی از دامادهای تیمور میروند که بعداً به دامغان میرسند. در بیرون این شهر چهارکله مناره میبینند که تیمور از استخوان سر تاتارهای آق قیولونو برپا کرده بود (کلاویخو، 1374: ص 181).
البته لازم به ذکر است که آق قیونولوها ترکمن بودند نه تاتار و این که آق قیولونوها تا زمان فرزند تیمور یعنی شاهرخ به تیموریان وفادار بودند و متحدان آنها به حساب میآمدند. تیموریان نیز به دلیل اینکه آنها سنی مذهب بودند با آنها مسالمت آمیز برخورد میکردند شاید کلاویخو قراقیولونوها را با آققیولونوها اشتباه گرفته است، زیرا قراقیولونها به دلیل شیعه مذهب بودنشان به طور مداوم توسط تیموریان آزار میدیدند.
کلاویخو درباره فیروزکوه نکته جالبی میگوید و اینکه دقیقاً 15روز قبل از اینکه هیئت اسپانیایی به آنجا برسد، تیمور به دلیل اینکه اسکندر شیخی را در باروی خود اسیر کرده بودند ویران کرده بود (همان: صص 179-180). آنها به جاجرم میرسند نیمی از جاجرم به علت سیل خراب شده بود به دژ نیز آسیب رسیده بود و مزارع غله خیز را نیز در بر گرفته بود و آن را تخریب کرده بود (همان: ص 184).
مسافران پس از گذشتن از چند شهر به نیشابور میرسند. به گفتهی کلاویخو خربزه در این شهر فراوان است و رایحهای مطبوع دارد در نزدیکی آن معادن فیروزه فراوان است و فیروزه نیشابور از مرغوب ترین فیروزه های ایران است او به اشتباه این شهر را پایتخت مادها میداند (همان: ص 190) در صورتی که مرکزیت مادها در غرب ایران بوده است و پایتخت آنها احتمالا حوالی همدان بوده است.
نیشابور همان شهری است که یکی از سفرای هیئت اسپانیایی یعنی گومزد سالار از رنج سفر در آن جان میدهد (اسماعیلی، 1369: ص 358). کلاویخو و همراهانش به اسفراین میرسند آنجا محلی آباد با ساختمانهای زیبا بود که بیشتر خانههای شخصی یا مساجد بودهاند اما بیشترشان ویران شده بودند (کلاویخو، 1374: صص 187-188). نام اصلی این شهر اسبراین است که بین جاجرم و نیشابور است تا قبل از حملهی مغول اهمیت بسیار داشت اما با حمله مغول ویران شد.
کلاویخو به فریور میرسد او در باب این شهر میگوید که شهری بزرگ است اما بیشتر مردم آن از ترس و بیم سپاهیان تیمور که دروازه روز از عبور او و همراهانش از این شهر می گذشت گریخته بودند و همراهان تیمور در این شهر بیداد بسیاری می کنند اما جمعیت اندکی در این شهر مانده بودند و به خوبی از هیئت اسپانیایی پذیرایی کردند (همان: ص 191).
در شهر «اخالخان» بودند که سفیری از جانب شاهرخ میرزا کوچکترین پسر تیمور به نزد آنها آمد و آنها را دعوت کرد تا مدتی به قصر او روند اما هیئت اسپانیایی با این بهانه که تیمور از آنها خواسته است به سرعت خود را به قصر او برسانند دعوت او را رد کردند.
اندکی بعد مسافران به شهر مشهد میرسند و به دیدن حرم سلطان خراسان امام رضا (ع) از نوادگان محمد (ص) میروند کلاویخو میگوید که ایرانیان او را از پاکان میدانند و وی را در مسجد بزرگ و در تابوتی که در نقره و طلا گرفته شده است مدفون کردهاند مشهد شهر عمدهی زیارتی است و هر ساله گروه بیشماری به زیارت آن میروندم. کلاویخو مینویسند بعدها در نواحی مختلف ایران که سفر میکردند و مردم میشنیدند آنها به زیارت امام رضا (ع) رفتهاند دامن و قبای آنها را می بوسیدند. چون آنها جزء کسانی بودند که فیض زیارت بارگاه قدیس بزرگ خراسان را درک کرده بودند. او در ادامه میگوید که خراسان تنها کشوری است که جزء خاک اصلی ایران نیست اما مردم آن به فارسی صحبت میکنند (همان: صص 192-193). کلاویخو درباره این مسئله نیز اشتباه کرده است زیرا خراسان از دیرباز جزء خاک ایران میشده است و حتی بزرگتر از حدود فعلیاش بوده است.
بعد از مشهد به شهر طوس رسیدند که کلاویخو آن را بوئلو مینامد. او اشاره میکند که در این کشور رسم بر این است که در هر منزل از سفر اعم از ده یا شهر به مجدد رسیدن، خوراک بر او و همراهانش میآوردند و برای آنجا و وسایلشان نگهبانانی میگماشتند و اگر خسارتی به آن ها میرسید، مردم آن منطقه مجبور بودند آن خسارت را جبران کنند و در هر منزل اعم از ده یا شهر به مجدد رسیدن، خوراک برای او و همراهان میآوردند اگر آنچه را که نیازشان بود آماده نمیکردند، افراد تیمور ضرباتی بی محابا و شدید که در آن هیچ رحم و شفقتی راه نداشت بر مردم میزدند. رفتار تاتاران با مردمی که به شهرشان میرسیدند اینگونه بود که کدخدای آبادی را مییافتند و با تازیانه و چماغ و ناسزا او را مجبور میکرد نیاز کلاویخو و همراهانشان را برطرف کند. به علت همین بدرفتاری تاتاران مردم آبادی های بر سر راه چون از آمدن تاتاران آگاه میشدند چنان با سرعت میگریختند که گویی ابلیس به دنبال آنان روان است. بازرگانان دکانهای خویش را فوراً تخته میکنند و مانند دیگران میگریزند و در خانههای خود پنهان می شوند (کلاویخو، 1374: 194-195).
به هر حال فاصله بین مشهد تا سمرقند به سرعت طی میشود و کلاویجو از مردمان و آبادیهای بر سر راه خود در این مسیر به وضوح و با تفسیر سخن گفته است. این هیئت اسپانیایی که فرستادگان سلطان مصر به دربار تیمور نیز به آنها ملحق شده بودند از شهرهای طوس، سرخس، شاپورگان، بلخ، ترفذ، کیش و از کوههای بلند آسیای مرکزی میگذرند تا به دهی در گردنهی بلند میرسند که دری آهنین داشت به همین مناسبت در آهنین خوانده میشد و به منزلهی پایگاهی برای سمرقند بود. از بازرگانی که از هند و سایر نواحی میآمدند. در این دروازه مبالغی هنگفت به عنوان گمرک گرفته میشد حتی تیمور پلی را که بر روی جیحون بسته بودند ویران کرده بود تا کسی نتواند از رودخانه عبور کند و کسانی که از سمرقند بیرون میرفتند باید پروانهی مخصوص میداشتند زیرا نمیخواست اسیرانی که به اجبار به آن شهر آمده بود فرار کنند (همان: ص 207).
کلاویخو میگوید در سرتاسر راههای خراسان با مأموران تیمور برخورد میکردند که در جستجو و گردآوری افرادی بودند که والدین خویش را گم کرده یا بی خانمان و سرگردان بودند تا آنها را به زور به سمرقند بفرستند و بر جمعیت آن جا بیفزایند (همان: ص 285). کلاویخو سمرقند را کمی بزرگتر از اشلبیه معرفی میکند و میگوید که تیمور در بازسازی و استغای آن بسیار کوشید.
سفرنامهی کلاویخو منبع معتبر و دست اولی است که توصیف دقیقی از شهر سمرقند ارائه میدهد.
سمرقند بازار بزرگی برای تولید کالا بود چرا که پیشروان را از هر صنف مجبور به اقامت در آن کرده بود. در این شهر بازرگانان متعددی از ترکان، اعراب، مراکشیها از انواع تیرهها مسیحیانی (از حمله کاتولیکها، یعقوبین، نسطوریان و … ) و از اقوام گوناگون جهان چون یونانی، ارمنیان، و … در کنار هندیان تجارت میکردند چرا که بازار های سمرقند مملو از کالاهایی بود که از سرزمینهای دور دست و بیگانه نظیر روسیه، تاتارستان، چین و هند وارد آنجا میشد. اما یکی از مهم ترین دلایل ارزش و اهمیت تجاری و بازرگانی سمرقند و سلطانیه در این بود که این دو شهر اقامتگاه دارد و گاه نظامی تیمور و حاکم غرب ایران شاهزاده میرانشاه بودند و چون پایگاه اصلی حکومت میشدند مراکز خرید و فروش به شمار میرفتند (ن.ک: کلاویخو، 1374: صص 196-197).
کلاویخو در بدو ورود به این شهر چند کاخ با شکوه را که به تیمور تعلق داشت را نام میبرد. زیبا ترین این قصرها «باغ نو» نام داشت. کاشیهای آبی و طلایی زیست بخش آن و دیوارهای برافراشته و برجهای چهارگانه، محافظ کاخ بودند. اردوگاه تیمور در بیرون شهر در کنار رود زرافشان که از شمال شهر جاری بود قرار داشت (امیرخانی، 1348: ص 31).
کلاویخو اشاره میکند که تیمور پیوسته پشتیبان بازرگانی و داد و ستد بوده است تا بدین گونه پایتخت خویش را به یکی از شه های مهم بدل سازد. سمرقند حدود صد و پنجاه هزار نفر جمعیت از اقوام و ملل گوناگون داشته است. جمعیت سمرقند چنان زیاد بود که برای همهی آنان در داخل حصار شهر و آبادی های اطراف آن هم برای آنجا نبود (کلاویخو، 1374: 286- 285).
توصیف کلاویجو از سمرقند یادآور اقداماتی است که امروزه در بیشتر شهر ها انجام می شود اقداماتی نظیر ساختن دکان ها در دو سوی خیابان، ساختن خواره ها، تشکیل شورای شهر، خراب کردن خانه ها برای عریض کردن خیابان ها، داشتن گذرنامه برای ورود به شهر، داشتن انجمن مرکزی شهر نشان از شهری بزرگ و پیشرفته دارد.
سفرای اسپانیایی اول بار در سال 1404 .م / 807 ه ق به حضور تیمور میرسند. تیمور در این زمان 70 ساله بود و چشمانش ضعیف شده بود آنها سه ماه در سمرقند ساکن بودند و از آنها پذیرایی شد و جشنهای بسیار برپا کردند و مناظر دیدنی شهر را به اسپانیاییها نشان دادند که کلاویخو آنها را همراه را وصف دقیقی از پایتخت پر جلال تیمور، وضع زندگی مردم، لباس و شیوهی آرایش شاهزاده خانمهای تاتار، باغها و قصرهای سمرقند چون باغهای چنار و باغ دلگشا و باغ نو توصیف میکند.
با بیماری تیمور برای اینکه سفیران اسپانیایی از گزند ناشی از نابسامانی جنگهای خانگی برای رسیدن به شاهی میان شاهزادگان تیمور پیش میآمد به آنها گفته شد که هر چه زود تر باز گردند. کلاویخو به اینکه دیگر نمی توانست یا نمیخواست از آنها پذیرایی کند و پاسخی به نامهی شاهش نداده بود شخصاً اعتراض نمود اما اعتراضاتش سودی نداشت و آنها ناچار شدند از سمرقند خارج شوند. وقتی کلاویخو و همراهانش به تبریز رسیدند، خبر درگذشت تیمور را شنیدند. در این هنگام آشفتگی و نفاق عجیبی در قلمرو او افتاده بود. فرستادگان اسپانیایی به دست عمر میرزا نوادهی تیمور که فرمانروای مناطق غربی ایران بود گرفتار شدند و پیش از هفت ماه بازیچهی هوسهای او شدند و اموال آنها به تاراج رفت ولی سرانجام موفق به ترک تبریز شدند.
آنها در حالی ایران را ترک کردند که سفرای سلطان مصر هم چنان در زندان عمر میرزا بودند. سفیران اسپانیا در بهار سال 809 ه / 1406 .م به اسپانیا و به خدمت هانری سوم بازگشتند. کلاویخو ماجرای خود را در قالب سفرنامهای در سال 809 ه در مادرید به پایان رساند و از آنجا که در آن ایام هنوز ماشین چاپ اختراع نشده بود، نسخههای متعددی از روی آن نوشته شد، اولین چاپ اثر کلاویخو در سال 1582 م صورت گرفت و بعد ها به زبانهای دیگر ترجمه شد (میرجعفری، 1389: صص 189-190).
در پایان باید گفت که هجوم تیمور از ماوراءالنهر به خاور نزدیک موجب تغییرات اساسی در اوضاع ایران گردید تغییراتی که بدین وسیله ایجاد شد، به وضع سیاسی و ساختاری حکومتی مملکت محدود نبود، بلکه به میزان وسیعی در اوضاع اجتماعی اقتصادی و نیز در سیر فرهنگی تأثیر گذاشت. تأثیر قتل عام شهرها که در اکثر مناطق انجام میشد به سان کله منارههایی که در خارج دروازههای شهرها به پا ساخت که فقط در اصفهان 70 هزار تن اعلام شدهاند منجر به بالاترین میزان کاهش جمعیت و از هم پاشیدگی اقتصادی شهرها گردید. با این وصف اکثر شهرها بعد از مدتی از نو ترمیم یافتند. مقایسهی ویرانی تیمور با مغولان معمولاً نتیجهی خوبی به دست نمیدهد با این وصف میتوان با قاطعیت گفت ویرانیهایی که تیمور ایجاد کرد مانند خرابیهای مغولان عواقب خیلی پایداری نداشت در حالی که در نتیجهی لشکرکشی مغولان تمام مزارع آباد از بین رفت و تبدیل به مراتع شد در عهد تیموری به زودی بعد از پایان لشکرکشیهای تیمور در نیمه دوم قرن هشتم ه /چهاردهم .م به مرور بهبودی در امور ظاهر شد. کلاویخو نیز در آغاز قرن نهم .ه / پانزدهم .م که به ایران آمد از رونق کسب و کار و آبادیهای نسبی مناطق ایران صحبت کرده است (رویمر، 1385: ص 93 و صص 183-184).
سخن پایانی
بر پایهی آن چه بیان شد تصویری که از کشور ایران آن دوره و شهرهایش و به طور کلی وضع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آن روزگار ارائه میدهد حاوی نکات کوچک و در عین حال جالبی است که آن را زنده و جاندار میسازد. اغلب این جزئیات را نمیتوان در تواریخ فارسی یا عربی عهد تیموری به دست آورد. اما به دلیل این که از تمدنی غریب و ناآشنا با تمدن ایرانی بوده است نمی تواند به خوبی این تمدن را درک کند از سوی دیگر چون او زبان پارسی یا ترکی نمیدانسته دیالوگی میان او و سنت ایران رخ نداده است و فرهنگ ایرانی برای او فقط از طریق دیدن درک شده است نه شنیدن. شاید به همین دلیل در جای جای کتابش اشتباهاتی در بیان تاریخ ایران دارد. هرچند در چند موردی از شنیده هایش میگوید اما باز هم خود اوست که سخن گوی انحصاری متن است و این به این معنی است که نوعی سکوت اجباری بر سنت ایرانی تحمیل شده است. کلاویخو از مذهبی دیگر بوده است و تعصبات دینی خودش را وارد اثرش نکرده است و چون از مورخان درون کشوری نبوده است اندیشههای متعصبانه نداشته.
کلاویخو به صراحت بیان میدارد که در ایران خرابیها بسیار زیاد بوده است و امکان بازسازی آن وجود ندارد. ویرانیهایی که یا از هجوم مغولان یا از هجوم تیمور و تاتاران شهرها را به ویرانی کشاند و اگر آبادی نسبی در بعضی از شهرها به وجود آمد به علت توجه تیمور بعد از لشکرکشیهایش برای احیای نظم عمومی لااقل در مناطق معین صورت پذیرفت.