| نویسنده: دکتر تورج دریایی | برگرفته از: بخارا، مهر – آبان ۱۳۹۲* |
قبل از اینکه احسان یارشاطر در داستانهای ایران باستان و سیاوش کسرایی در شعر زیبای خود و بهرام بیضایی در نمایشنامه اش آرش را به چاپ برسانند و قبل از اینکه مجله آرش سیروس طاهباز و ارسلان پوریا و نادر ابراهیمی و سیاوش اوستا، آرش کمانگیر را برای ایرانیان امروزی زنده کنند، حدود هزار و چهارصد سال پیش در زمانی که به گفته مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری از رود جیحون تا رود فرات ایرانشهر نام داشته و فرهنگ و جهان بینی ایرانشهری در آنجا رایج بود، دو مرد بزرگ تاریخ پسا باستان روبروی یکدیگر قرار گرفتند؛ خسرو پرویز آخرین شاه بزرگ سلسلۀ ساسانی و بهرام چوبین، اسپهبد بزرگ ساسانیان. شاه جوان از اسپهبد یاغی ایران ناسزا شنید و در میان سخنها بهرام به شاه جوان گفت که از نژاد آرش میباشد و خسرو به اسپهبد چیره دست یادآوری کرد که آرش فرمانبردار منوچهر، شاه ایران زمین بوده است.
این مشاجره به ما میگوید که هر دو نفر دارای حافظۀ تاریخی هستند و داستان آرش را بخوبی میدانند. اما آرش در شاهنامه حضور کمرنگی دارد و شاید دلیل کمرنگی او در حماسۀ ملّی ایرانیان این بوده که اسپهبد بهرام چوبینه که خود از خاندان مهران و ری مرکز خاندان او بوده آرش را به عنوان نبیره اش اعلام کرده و در برابر شاه ایرانشهر این حقانیت اسطوره ای خود را بیان کرده بود…
بیش از یک قرن پیش نولدکه در مقاله ای کوتاه درباره آرش نکات مهمی ایراد کرد و تا آنجایی که بنده میدانم، کسی آنطور که باید و شاید بدان نظر نیانداخته است، بخصوص به چند بند آخر مقاله که بصورت تکمله ای به چاپ رسیده است. عنوان این مقاله «بهترین تیرانداز آریایی در اوستا و طبری » است و به ما میگوید که نولدکه در آن زمان این نکته را فهمیده بود که آرش صرفاً یک کماندار ایرانی نیست، بلکه به دنیای هندی نیز تعلق دارد.
او در این تکمله گفته است که دوست وی، یعنی آلفرد گوتشمید، دیگر محقق نامی، اشاره میکند که در کتاب هشتم ریگ ودا، سرودههای مقدس هندوان، نیز ما با نام آرش بصورت آریکش/آریکشا روبرو میشویم.
ادامه این مقاله جالب را در بخارا بخوانید
این مقاله را دریافت کنید:
پانویس:
* دریایی، تورج (مهر – آبان ۱۳۹۲). «آرش شیواتیر». بخارا. س ١١، ش ۹۵-۹۶. صص ١۶۷-١۷۶.