جدا از درستی یا نادرستی یکسان بودن کوروش و کیخسرو از نظر اسطوره ای و تاریخی، باید توجه داشت که اشاره ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه که می نویسد: «کورش که کیخسرو است» نشان می دهد پندار یکی بودن کوروش و کیخسرو در آن دوران وجود داشته است. بنابراین تعجبی ندارد که در یک اثر ادبی و حماسی مانند شاهنامه فردوسی نام این پادشاه بزرگ با خوانش کوروش نیامده است و از طرفی داستان های کیخسرو در شاهنامه شباهت به روایات کوروش بزرگ دارد.
پیش از این در چند نوشتار به بررسی موضوع کوروش و کیخسرو در اسطوره های ایرانی پرداخته ایم.
نگاه کنید به:
در آن نوشتارها به حافظه جمعی ایرانیان، چگونگی شکل گیری اسطورهها و چگونگی نابودی دادههای ایرانی در طول تاریخ پرداختیم و اشارههایی به شباهت آشکار کوروش بزرگ و کیخسرو در داستان های ایرانی کردیم. استادان بزرگی همچون دکتر جلال خالقی مطلق که یکی از بهترین شاهنامه پژوهان جهان هستند، به موضوع کوروش و کیخسرو پرداخته اند (ن.ک: خالقی مطلق، ۱۳۷۴).
اما در این نوشتار جدا از درستی یا نادرستی یکسان بودن کوروش و کیخسرو از نظر اسطورهای و تاریخی، به پندار یکی بودن کوروش و کیخسرو در دوران پس از اسلام اشاره میکنیم. در واقع ما نباید دانسته های علمی امروزی خود را که حاصل پژوهش های مدرن و دقیق پس از پیدا شدن آثار باستانی فراوان است را به دوران کهن فرافکنی کنیم.
ابوریحان بیرونی در اثر بسیار ارزشمندش یعنی آثار الباقیه عن القرون خالیه به صورت مستقیم از یکی بودن کوروش و کیخسرو نام میبرد آن هم در جدولی که کورش به عنوان پادشاه ایران آمده است. ابوریحان بیرونی، چندین جدول برای پادشاهان ایران و سایر کشورها تدوین کرده است. در برخی از جداول کوروش به عنوان شاه بابل ذکر شده است که البته نادرست هم نیست چراکه بابل یکی از مراکز اصلی شاهنشاهی هخامنشی بوده است. اما نکته بسیار مهمی در آثارالباقیه وجود دارد و آنکه در جدولی که از کوروش به عنوان شاه ایران یاد شده است و ابوریحان بیرونی او را معادل کیخسرو دانسته است. نکته مهم همین جاست که در جدولی که کوروش پادشاه ایران خوانده شده به شباهت او با کیخسرو اشاره شده است و اتفاقا بیرونی به این شباهت اعتماد آشکاری دارد.
ابوریحان به اختلافات درباره پادشاهان ایران اشاره میکند و در آخر به قول دیگری هم اشاره میکند که در کتب اهل مغرب (شمال افریقا) آمده است و می نویسد:
در کتابهای سیر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده، ملوک ایران و بابل را نام برده اند و از فریدون که نزد آنان «یافول» نام دارد شروع کرده اند تا دارا… (بیرونی، ١٣٨۶: ص ۱۵۱).
بیرونی در ادامه میگوید:
ولی با آنچه ما میدانیم از حیث عدد ملوک و نامهای ایشان و مدت پادشاهی و اخبار دیگر احوال ایشان اختلاف دارد (همان).
اما در آخر به دلیل احترام به خوانندگان این روایت هم نقل میکند و قبل آن میگوید:
اگر ما این اقوال مذکور را در اینجا برای خوانندگان نقل نکنیم اولا متاع خود را به سنگ تمام نفروخته ایم و ثانیاً در دلهای خوانندگان تولید نگرانی کرده ایم و ما این اقوال را در جدولی جداگانه قرار میدهیم تا آنکه آراء و اقاویل بهم مخلوط نشود (همان).
جالب آنکه همین جدولی که بیرونی چنین مواردی را درباره آن گفته است و در نهایت آن را آورده است تا متاع خود را به سنگ تمام بفروشد، با توجه به آثار باستانی، کتیبههای هخامنشی، سکههای باقی مانده و هماهنگی آنها با دیگر منابع تاریخی که امروز در دسترس ما قرار دارد، متوجه میشویم که یکی از دقیقترین جدولهای آن کتاب درباره ترتیب پادشاهان است.
نکته مهم آنجاست که در جدول مورد نظر این چنین نوشته است:
کورش که کیخسرو است (همان: ص ۱۵۲).
در متن عربی آثارالباقیه اینچنین آمده است:
کورش و هو کیخسرو
ابوریحان بیرونی به شباهتهایی که آورده است، اعتماد بیشتری داشته است به طوری که در جایی مینویسد: «اخشویوش بن دارا که خسرو اول باشد» که بدون تردید منظور همان خشایارشای بزرگ است اما جالب آنکه برای خشایارشای دوم از نام اخشویوش استفاده نمیکند بلکه از نام خسرو دوم بهره میبرد.
آشکار است که ابوریحان بیرونی پادشاهان این جدول را با پادشاهانی که در داستانهای ایرانی آمده، تطبیق داده است و چه بسی این پندار از روزگار گذشته (دوران باستان) به ابوریحان بیرونی رسیده باشد.
جدا از درستی یا نادرستی یکسان بودن کوروش و کیخسرو از نظر اسطوره ای و تاریخی، باید توجه داشت که اشاره ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه که می نویسد: «کورش که کیخسرو است» نشان می دهد پندار یکی بودن کوروش و کیخسرو در آن دوران وجود داشته است و چه بسی این اشاره ابوریجان بیرونی این پندار را در دوران پس از اسلام تقویت کرده است. بنابراین تعجبی ندارد که در یک اثر ادبی و حماسی مانند شاهنامه فردوسی نام این پادشاه بزرگ با خوانش کوروش نیامده است و از طرفی داستان های کیخسرو در شاهنامه شباهت به روایات کوروش بزرگ دارد.
بنمایهها و یارینامهها:
– بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد (١٣٨۶). آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیر کبیر.
– خالقی مطلق، جلال (۱۳۷۴). «کیخسرو و کوروش». ایرانشناسی. س ۷، ش ۱. صص ۱۵۷-۱۷۰.
شرایط استفاده از نوشتار: