پایگاه خِرَدگان: پژوهشهای مستند درباره تاریخ و فرهنگ ایران زمین، مقابله با تحریف تاریخ و پاسخ به ایرانستیزان
این یادداشت نه نفی کنندهی فرهنگهای دیگر، بلکه دعوتی است به یادآوری! به یادآوردن هویت راستین ایرانی است. به یادآوردن این نکته که ما نیازی به واردات اسطوره نداریم، زیرا خود روزی خالق آنها بودهایم. نمادها فقط تکههایی از فرهنگ نیستند؛ آنها حامل معنا، جهانبینی و الگوهای روانیاند. هنگامی که جامعهای به نمادهای بیگانه دل میبندد، به صورت ناخودآگاه، جهان بینی آن بیگانه را هم جذب میکند.
به نظر میرسد نویسنده وبلاگ مکتب رئالیسم قصد جوسازی علیه پایگاه خِرَدگان دارد. وقتی پاسخ تاریخپژوهانه ندارد شروع به جوسازی علیه نویسندههای پایگاه خِرَدگان میکند و ادعاهای دروغین را مطرح میکند. در نوشتههای وبلاگ مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده میشود و نویسنده محترم گفتههای تحریفگران و ایرانستیزان را تکرار کرده است.
مطالب مختلف درباره دانشمندان ایران باستان و در پاسخ به جریان ایرانستیز در پایگاه خِرَدگان منتشر شده است. نویسنده محترم وبلاگ مکتب رئالیسم خیلی ساده میتواند پاسخهای خود را در آن نوشتهها پیدا کند. برای آنکه موضوع روشن شود، تصمیم گرفتیم یک نوشتار در پاسخ به مطلب وبلاگ مکتب رئالیسم آماده کنیم و پیوند دیگر نوشتههای مرتبط پایگاه خردگان را در این مطلب قرار دهیم.
درفش کاویانی به عنوان درفشی که از دل مردم آزاده و شیردل ایران زمین برخاسته تا نمادی باشد از قیام و ایستادگی مردم (به رهبری کاوه) در برابر فرمانروایان بیدادگر (ضحاک تازی) از آن پس در جایگاه درفش ملی ایران و نماد شهریاری دادگرانه و بیداد ستیز قرار گرفت. نمادهای مردمی در درفش کاویانی کم نظیر است چراکه در طول تاریخ بیشتر نمادها در درفش تمدنها، صرفا نماد پادشاهان بوده است ولی درفش کاویانی، آشکارا نمادهای مردمی را در دل خود جای داده است.
نشان کنونی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران ریشه در سال ۱۳۹۳ دارد ولی به دلیل کاستیهایی که نشان اولیه داشت، در سال ۱۳۹۴ ویرایشهایی انجام شد و نشان دانشگاه تهران به آن افزوده شد. نشانی که در سال ۱۳۹۴ شکل نهایی خود را گرفت، تا به امروز مورد استفاده قرار میگیرد و کانونهای ایرانشناسی چند دانشکده با الهام گرفتن از این نشان، نشانهایی زیبا را پدید آوردند.
برخی از مسیحیان انجیلی و همچنین صهیونیستهای مسیحی صراحتا بیان کردند که جنگ ایران و اسرائیل مرتبط با پیشگویی حزقیال است. از طرفی برخی از آنها معتقدند ایران در آخرالزمان به شکوه تمدنی باز میگردد. هم متون پیشگویانه و هم برداشتهایی که امروز از آنها میشود، نشان دهنده دانش اندک درباره تمدنهای باستانی است. نمیتوان پس از چند هزار سال، خوابها را با وقایع امروز تطبیق داد! بنابراین چنین نتیجه گیریهایی بیشتر شبیه به خرافات است.
جشن تیرگان پیوندی ژرف با داستان باستانی آرش کمانگیر دارد که نمایانگر فرهنگ فداکاری در راه میهن از هزاران سال پیش در ایرانزمین است. بر پایه داستانها، آرش کمانگیر با آنکه میدانست پس از انداختن تیر، جان میدهد، ولی برای مردم چنان کرد و همه جان خود را در تیر گذاشت. داستان آرش را باید نماد میهن پرستی و مردم دوستی دانست. همزمان با تیرگان یادی کنیم از شور و شادی ایرانیان در این جشن ایرانی… شور و شادی که همه آیینهایش تیرگانی است… از جنس باران است… از جنس فداکاری آرش است…
برخی از چپ گرایان افراطی ایرانی همان سیاستهای وابستگان به شوروی را سرلوحه خود قرار دادند! ابتدا با جعل و تحریف تاریخ ایران، مفاخر ملی ایران را بسیار سیاه و پلید جلوه میدهند و مسائل ملی مانند خلیج فارس را بی اهمیت میخوانند. سپس زمانی که به خیال خود توانستند مردم ایران را نسبت به مفاخر ملی خود و مسائل ملی بدبین یا بیاهمیت کنند، طرح نابودی هویت ملی ایران را شروع میکنند.
تیرماه یکی از ماههای مهم در گاهشماری ایرانی است. علاوه بر آنکه این ماه آغاز تابستان است و در جوامع کشاورزی آغاز تابستان مهم بوده است، یکی از جشنهای بزرگ ایرانی یعنی جشن تیرگان هم در این ماه وجود دارد. جشن تیرگان پیوند عمیقی با اسطوره آرش کمانگیر دارد که نمایانگر فرهنگ فداکاری در راه میهن از هزاران سال پیش در ایرانزمین میباشد. در ادامه به بررسی جشنهای تیر ماه می پردازیم.
در دعای باستانی سه خطر مهم ذکر میشود که حتی تا به امروز قابل توجه است. کمتر پیش میآید که دغدغههای باستانی تا این حد با دغدغههای امروز ما در هم تنیده شود به طوری که ما به چشم خود همان خطراتی که مردمان باستانی را رنج میداد، مشاهده کنیم. با آنکه این خطرات گاهی باعث ویرانی تمدن ایرانیان شده است ولی از طرفی هراس از همین خطرات، باعث میشده است که مردمان ایرانی با یکدیگر همگرایی و همبستگی پیدا کنند.