دین کوروش بزرگ چه بود؟
نظرات گوناگونی درباره دین کوروش بزرگ مطرح شده اما شواهد مهمی از زردشتی (زرتشتی) بودن او در دسترس است. هرچند هخامنشیان در چهارچوب جهانبینی خود دارای تسامح مذهبی بودند و به باورهای اقوام گوناگون احترام میگذاشتند. در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد و متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد.
دین کوروش بزرگ چه بود؟ | نویسندهها: مجید خالقیان، کوروش شهرکی، پوریا پارسا | واپسین به روزرسانی: ۱۴ فروردین ۱۳۹۸ |
بررسی یک پندار غلط (کوروش و مردوک)
نویسنده سرپرست: مجید خالقیان (دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ، دانشگاه تهران)
یکی از مواردی که همواره مورد بحث پژوهشگران قرار گرفته، دین کوروش بوده و نظرات گوناگونی در این باره مطرح شده است. مسلم است که پادشاهان هخامنشی از جمله کوروش بزرگ دارای تسامح مذهبی بودند و به باورهای اقوام گوناگون احترام میگذاشتند. با این حال به نظر میرسد کوروش یکی از آیینهای ایرانی را داشته و پرستنده اهورامزدا به عنوان خالق و آفریننده یکتا و پیروی آیین زردشتی (زرتشتی) بوده است.
اما این روزها میبینیم که عدهای با سطحی نگری بیان میکنند که کوروش بت پرست بوده است و موارد نادرستی را به این پادشاه خوشنام نسبت میدهند. این افراد بدون همنفسی با شرایط آن دوران و بدون توجه به دیگر کتیبهها و متون باستانی، مواردی را مطرح میکنند. این درحالی است که ما نباید ذهنیت امروزی خود را در بررسی واژههای متون باستانی وارد کنیم و باید توجه داشته باشیم که متون به زبانی دیگر نگارش یافتهاند و فقط ترجمهها و معنای واژههای در زبان کنونی کفایت نمیکند. بیشتر از هر چیز باید به درونمایه متون توجه داشته باشیم تا بتوانیم درک درستی از متون باستانی پیدا کنیم. همچنین باید متونی که به زبان بومی پادشاهان هخامنشی نوشته شده است را در نظر بگیریم. اینکه ما به دنبال سوء استفاده از واژه یا واژههایی در کتیبههای باستانی باشیم و بدون در نظر گرفتن مطالب قبل و بعد از آن و بدون توجه به سایر منابع، صرفا برای زیر سوال بردن کوروش بزرگ مطالبی را مطرح کنیم نه کاری دانشورانه است و نه کاری انسانی است!
در این نوشتار سعی میکنیم با واکاوی منابع تاریخی، نظر پژوهشگران، آثار باستانی، رفتار دیگر شاهنشاهان هخامنشی و… دین کوروش بزرگ را بررسی کنیم.
.
نگاهی به منابع و نظر پژوهشگران
میدانیم که در کتیبههای پادشاهان هخامنشی پس از کوروش بزرگ از جمله داریوش بزرگ که خویشاوند کوروش بوده است، اهورامزدا گرامی داشته شده و به عنوان خدای بزرگ که آسمان و زمین را آفریده مطرح میشود.
شاید بتوان مهمترین اشاره به دین کوروش بزرگ را در کتاب کوروپدیای (کوروش نامه) گزنفون مشاهده کرد. مطابق با گزارش گزنفون، کوروش از دینمردان که «مغان» نام داشتند، بهره میبرد و آنها را برای اعمال دینی فرا میخواند (نک: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۵، بند ۱۴)، بسیاری از پژوهشگران با توجه به این مطلب و همچنین دیگر آثار، دین کوروش را با سنت مزدایی در پیوند میدانند.
مری بویس مینویسد که کوروش همانند نیاکانش زرتشتی بوده است و از موارد مهم مورد توجه او، میتوان به آتشکدههای پاسارگاد اشاره کرد که یادآور آیین زرتشتی هستند و همچنین برخی از منابع یونانی که ارزش قابل توجهی برای مغان در دربار کوروش قائل شدهاند (Dandamayev, 2011، نک: Boyce, 1988).
ماکس مالوان در مقاله خود که در تاریخ ایران کمبریج به چاپ رسیده است، گرچه از فقدان مدارک درباره دین زرتشتی کوروش سخن میراند اما نقاط مشترک بین رفتار کوروش با آموزههای زرتشت و اصول دین زرتشتی را در نظر دارد و احتمال میدهد از دین زرتشتی تأثیر پذیرفته باشد (مالوان، ۱۳۸۷: ص ۴۹۴).
تورج دریایی هم با آنکه اشاره میکند از عقاید مذهبی شخصی کوروش آگاهی اندکی داریم، اما معتقد است که شواهد آشکارا نشان دهنده آداب ایرانی وی میباشند. وی با توجه به منابعی مانند کتاب عزرا و متون بابلی که درباره کوروش سخن گفتهاند و همچنین با استناد به پژوهشهای پیشین، این چنین میآورد:
مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهورهمزدا ارتباط دارد. اهورهمزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگرهمینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متنها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست مییابیم که به عنوان نماینده اهورهمزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز میگرداند (دریایی، ۱۳۹۳: ص ۲۳).
این درحالی است که آثار به جا مانده از پاسارگاد که آرامگاه کوروش در آنجا قرار دارد، سنتهای ایرانی را نشان میدهد، از جمله چند آتشکده سنگی، بازماندههای نقش گل نیلوفر در ورودی آرامگاه کوروش که با میترا پیوند دارد و… (همان: ص ۲۵). همچنین نحوه قرار گیری پیکر کوروش بزرگ در آرامگاهش که چنین مینماید به صورتی بوده که خاک را آلوده نکند و یادآور باورهای زرتشتی است. این موارد به ما نشان میدهد که احتمالا اگر کوروش دین زرتشتی هم نداشته حداقل پیروی یک آیین ایرانی بوده است.
در اینجا اشاره میکنیم که مولانا ابوالکلام آزاد که دیدگاه وی درباره ذوالقرنین (ع) و کوروش مورد توجه اهالی تحقیق قرار گرفت و امروز کوروش به عنوان محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین مطرح است، دین کوروش را مرتبط با آیین زرتشتی میدانست و معتقد بود که کوروش پیرو دینی بود که زردشت پیغمبر معروف ایران بنا نهاد (نک: دین کوروش از نظر مولانا ابوالکلام آزاد).
البته نباید فراموش کنیم که آیین زرتشتی در دوران ساسانی دست خوش تحولاتی شد و در ارزیابی آیین کوروش بزرگ، باید متوجه باشیم که معیار ما برای سنجش دین کوروش، آیین زرتشتی با تعاریف ساسانیان نیست. به نظر میرسد نوآوریها و تحریفهایی در دوران ساسانی رخ داد و به این دلیل است که برخی از احکام زرتشتی ساسانی را در دوران اشکانی و هخامنشی مشاهده نمیکنیم یا مواردی بر خلاف آنها را در ایران پیش از ساسانیان میبینیم.
برای دانش بیشتر درباره تحولات آیین زرتشتی نگاه کنید به:
آنچه در کتیبههای هخامنشیان قابل توجه است اشاره به یک خالق یکتا میباشد که آسمان و زمین و مردم را آفریده است. هخامنشیان در کتیبههای خود روی این موضوع اصرار جدی داشتند به طوری که در اکثر کتیبههای هخامنشی این موارد را میبینیم که نشان دهنده اعتقاد به وجود خالق یکتا در نزد هخامنشیان است:
اهورهمزدا خدای بزرگ است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید… (کتیبه داریوش بزرگ در نقش رستم با شناسه DNa، بند ١، ترجمه لوکوک).
کوروش، مردوک، آیینهای ایرانی
اما برخی ادعا میکنند که دین کوروش با مردوک (خدای بابلی) در ارتباط بوده است. این موضوع میتواند به عنوان یک فرضیه (هرچند سست) باقی بماند اما رفتار افرادی که اکثرا رویکرد ایرانستیزانه دارند جالب توجه مینماید! آنها کوروش را بت پرست میخوانند و موارد نادرستی را به او نسبت میدهند. به نظر میرسد ارتباط آنچنانی بین هخامنشیان و ایرانیان با مردوک وجود نداشته است و آثار بسیار فراوانی نشان میدهد که کوروش پیوند تنگاتنگی با آیینهای ایرانی داشته است.
آنچیزی که به نظر میآید این است که ادیان بابلی، در ایران جایگاهی نداشته است؛ آیا اگر کوروش مردوک را با تمام معیارهایی که در بابل رواج داشت، میپرستید نباید اثر قابل توجه و فراگیری از آن در فرزندان، خویشان و مردم آن دوره باقی مانده باشد؟ صرفا جایگاه مردوک به عنوان خدای بزرگ مورد توجه قرار میگیرد که در ادامه بیشتر در این باره توضیح میدهیم.
با این حال سیاست احترام به ادیان گوناگون در سراسر دوران فرمانروایی هخامنشیان وجود داشت به طوری که کوروش بزرگ و جانشینانش به ادیان گوناگون احترام میگذاشتند.
درباره ارتباط آیین کوروش بزرگ با مردوک معمولا به استوانه کوروش استناد میشود که در آن مردوک مورد ستایش قرار گرفته است. همان استوانهای که با سنتهای بابلی نوشته شده است.
در اینجا چندین و چند بحث وجود دارد، اول اینکه آیا شایسته است که دین و آیین بابلی را با آداب و رسوم اقوامی مانند عربهای عصر جاهلی مقایسه نمود و همه را به یک چشم دید؟!
در مرحله بعد باید به سنتهای بابلی توجه ویژه داشت. تردیدی نیست که این استوانه توسط کاتبان بابلی و با سنتهای بابلی نگارش یافته است. در زبان بابلیان کلمهای که ما اکنون خدا مینامیم، مردوک بوده است و این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانهای که با سنت بابلی و توسط بابلیان نگاشته شده است، یاد شود. لازم به ذکر است فرضیاتی وجود دارند که نگارش استوانه کوروش را توسط کاهنان بابلی و در بزرگداشت کوروش میدانند. به عبارت دیگر احتمال میرود که بابلیان گزارشی از رفتار و سخنان کوروش بزرگ با توجه به ارزشها و نگرشهای خود تهیه کردهاند؛ همانطور که یهودیان در منابع خود سخنان و رفتار کوروش را با ارزشها و نگرشهای خود گزارش کردهاند. اما این بدان معنا نیست که مثلا کاتبان یا کاهنان بابلی بدون اطلاع کوروش بزرگ این استوانه را نوشته باشند.
به هر حال این استوانه چه به دستور کوروش و چه توسط کاهنان در بزرگداشت کوروش نگارش یافته باشد، پیش از هر چیز نشان دهنده تسامح کوروش نسبت به سنتهای بابلی است و احترام به آیینهای ملل مغلوب است؛ البته طبیعی است که برای رساندن مفاهیم برای مخاطب بابلی از سنتهای بابلی و این واژهها بهره بردهاند. سنتهای بابلی را هم نباید با رفتار و باورهای عربهای دوران جاهلی یکی دانست.
توجه به این سنتهای بابلی وقتی جالب میشود که در اسناد باقی مانده از دوران داریوش بزرگ و در سندی که در خود بابل و برای مخاطب بابلی تنظیم شده است، «بِل» جای «اهورامزدا» را گرفته است!!! میدانیم که در کتیبه بیستون اهورامزدا رهنمای داریوش است اما در قطعهای از یک رونوشت بابلی کتیبه بیستون، که در خود بابل و بر یک یادمان سنگی کنده شده بود و به طور آسیب دیده به دست آمده است، خدای رهنمای داریوش، که همو نیز داریوش را به شاهی برگزیده به جای اهورامزدا در متن اصلی، بِل خوانده شده است. که خواننده بابلی از آن مردوک را برداشت خواهد کرد؛ یعنی همو که رهنمای کوروش نیز بود و اکنون رهنمای داریوش است (استالپر، ١۳۹۴: ص ۹۴). این نکته نشان میدهد که فرمانهای پادشاهان هخامنشی متناسب با محل صدور آن ویژگیهای دینی و فرهنگی آن محل را به خود میگرفته است، این تنها ترجمه لغوی نیست بلکه این کار در راستای تساهل مذهبی هخامنشی انجام میگرفته، جلب رضایت دینی مردم مورد حمایت شاه واقع میشده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، درون مایه متن و بررسی اندیشه درونی استوانه کوروش است. به نظر میرسد این تساهل مذهبی در راستای یک جهان بینی بود که با کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت در ارتباط بود که فیلسوف بزرگی چون هگل به آن اشاره میکند. هگل شاهنشاهی ایران را بر خلاف حکومتهای هند و چین، «کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت» میداند که نخستین بار در جهان باستان در فلسفه زرتشت بیان شد و مبنای نظری تدوین مفهوم شاهنشاهی را فراهم آورد. یعنی شاهنشاهیای که در عین آنکه اقوام گوناگون را تحت یک شاهنشاهی درآورده، در عین حال دارای وحدت و متصل به یکدیگر است (ن.ک: شاهنشاهی کورش بزرگ و جانشینان وی).
جالب آنکه رفتارهای مشابه و احترام به سایر ادیان توسط کوروش وجود دارد. برای مثال رفتار کوروش بزرگ با یهودیان در تاریخ مشهور است. کوروش بزرگ بعد از فتح بابل اجاره بازگشت یهودیان به اورشلیم را داد و حتی افرادی مسئول رسیدگی به اوضاع یهودیان شدند. یهودیان هم در منابع خود کوروش را ستایش کردهاند و از او به نیکی یاد کردهاند. حتی در بخشهایی از منابع یهودیان کوروش یک منجی از جانب یهوه خدای بزرگ یهودیان دانسته شده است.
در همان متن استوانه کوروش بزرگ که مردوک ستایش شده است، میتوان پیوند باورهای کوروش بزرگ به آیین زرتشتی را مشاهده کرد. اگر به جای آنکه با ظاهرنگری، درگیر واژهها شویم، به صورت کلی به درون مایه متن نگاه کنیم، متن استوانه کاملا یادآور اندیشههای ایرانی میباشد اما با نمادها و نگرشهای زبان دیگر بیان شده است. گویا این متن یک رفتار بر اساس اندیشههای ایرانی را با زبان دیگر گزارش میکند. این موضوع در دیگر متون از جمله متنهای یهودیان هم مورد توجه قرار میگیرد.
دکتر تورج دریایی با بررسی منابع یهودی در کنار استوانه کوروش و با تحلیلی شایسته مینویسد:
در کتاب عزرا هم موضوع بازسازی پرستشگاه خدایان را می بینیم که در اسناد میانرودانی که در بالا ارائه شد دیده میشود…
این دیدگاه دارای اهمیت است، اما نه فقط برای اهداف تبلیغانی که کوروش میتوانست با سنتهای متعددی به آن دست یابد، بلکه به دلیل یک اندیشه کاملا ایرانی که من به آن معتقد هستم. مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهورهمزدا ارتباط دارد. اهورهمزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگرهمینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متنها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست مییابیم که به عنوان نماینده اهورهمزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز میگرداند. در نتیجه پادشاهان بیدادگر پیشین (نبوکدنزار، نبونهئید و…) نماینده بینظمی / دروغ، اهریمن یا انگرهمینو شدند. گذشته از این، نبونهئید با کودتا در بابل به قدرت رسید، و از کوروش گزارشی در دست است که در آن او در تلاش برای بازگرداندن نظم نشان داده شده است. این کارهای کوروش بسیار همانند به آن چیزی است که در سنگ نوشته بیستون داریوش یکم آمده است که در آن پادشاه کوشش میکند آشوبها و بینظمیهایی که پس از مرگ کمبوجیه و به تخت نشستن یک غاصب، یعنی گئوماته مغ به وجود آمده بود را توضیح دهد (دریایی، ۱۳۹۳: صص ۲۳-۲۴).
اینگونه رفتار در نزد سایر پادشاهان هخامنشی که از اهورامزدا به عنوان آفریننده زمین و آسمان و مردم یاد کردهاند، دیده میشود؛ یعنی به نظر میرسد این احترام با توجه به باورهای ایرانی و نگرشهای ایرانی صورت میگرفته است. در ادامه چند مورد را ذکر میکنیم.
.
رفتار کمبوجیه و گشایش مصر:
جانشین کوروش بزرگ یعنی کمبوجیه هم پس از فتح مصر همچون پدرش عمل کرد. او به سپاهیانش دستور داد تا شهر را غارت نکنند و از آثار به جا مانده مشخص است که کمبوجیه به عقاید مصریها احترام گذاشت.
در واقع نمونه دیگر تساهل مذهبی نظیر کوروش بزرگ را در پسرش کمبوجیه میتوان دید. وی که فاتح مصر شناخته میشود از سوی مصریان فرعون خوانده شده و لقب مذهبی «مسوتی رع» یعنی «پسر خدای رع» به او داده شد (بروسیوس، ۱۳۹۰: ص ۲۵) کمبوجیه نیز مانند پدرش با پذیرش این لقب دینی قصد جلب رضایت مصریان را داشت.
همچنین کتیبهای به خط هیروگلیف بر روی مجسمه بدون سر متعلق به پسر کاهن بزرگ حک شده است که حاوی این مطالب است:
هنگامی که کمبوجیه، شاه بزرگ و شاه تمام کشورها به مصر آمد، با او مردان بسیاری از کشورهای مختلف بودند. او در این کشور به تمام پادشاهی یافت.. سپس پادشاه به معبد سایس رفت و در برابر الهه نیت به خاک افتاد… او مرا پزشک بزرگ نامید و من به دستور پادشاه، زمینهای خوب به کاهنان دادم، کودکان را غذا دارم، کارهای سودمند برای تنگدستان و یتیمان انجام دادم و به فرمان شاه، همه را از گرفتاریهای بزرگ رهانیدم (محمدپناه، ۱۳۸۴).
محتوایات این کتیبه یادآور استوانه کوروش میباشد و شباهت آشکاری به آن دارد. تصور اینکه در یک نسل بعد از کوروش به یکباره پادشاه بعدی، آیینهای مصری را بپذیرد سخت می آید. بنابراین کاملا منطقی است که سیاست احترام به ادیان، یک رفتار جاافتاده در خاندان هخامنشی بوده است و تداوم آن در روزگار بعدی این موضوع را روشن تر می سازد.
.
رفتار داریوش بزرگ نسبت به پیروان سایر مذاهب:
آنچه که درباره زمان داریوش مهم مینماید این است که کتیبههای مفصلی به زبان مادری هخامنشیان نگارش یافت و ما بیشتر با آیین بومی آنها آشنا میشویم. در کتیبههای پارسی باستان داریوش، آشکارا اهورامزدا ستایش شده و خدای بزرگ دانسته شده است.
اما با این حال سیاست احترام به ادیان گوناگون همچنان تداوم یافت، به طوری که باز هم رفتار داریوش یادآور رفتار کوروش و کمبوجیه است. در زمان داریوش باز هم گروه دیگری از یهودیان به بازسازی معابد خود پرداختند و این نشان از احترام داریوش به آیین آنها دارد (بادامچی، ١٣٩١: ص ۲۰). در آثار به جا مانده از مصر هم احترام به عقاید بومی به چشم میخورد.
احترام داریوش به ادیان بومی مصر در کتیبههای به جا مانده از وی در مصر آشکار است. در پشت لوح مشهور داریوش در آن دیار، یک کتیبه مصری وجود دارد و بالای این کتیبه نقش خدای رع (قرص خورشید بالدار) و نقش خدایان هپی در حال انجام مراسم آیین گره زدن گلهای لوتوس و پاپیروس دیده میشود. جالب آنکه داریوش در آثار مصری فرعون خوانده میشود و نام وی در کتیبه های مصری آنتریوش ثبت شده است (محمدپناه، ۱۳۸۴: ص ۹۰).
این رفتار داریوش در مصر کاملا یادآور رفتار کوروش در بابل است اما آشکار است که داریوش بزرگ اهورامزدا را میپرستیده است و حتی در کتیبههایی که به پارسی باستان در مصر به دست آمده، اهورامزدا ستایش شده است.
پیش از این اشاره شد که در قطعهای از یک رونوشت بابلی کتیبه بیستون، که در خود بابل و بر یک یادمان سنگی کنده شده بود و به طور آسیب دیده به دست آمده است، خدای رهنمای داریوش، که همو نیز داریوش را به شاهی برگزیده به جای اهورامزدا در متن اصلی، بِل خوانده شده است. که خواننده بابلی از آن مردوک را برداشت خواهد کرد؛ یعنی همو که رهنمای کوروش نیز بود و اکنون رهنمای داریوش است (استالپر، ١۳۹۴: ص ۹۴).
بت پرستی و آیین ایرانیان
به طور کلی بت پرستی عرب جاهلی، هیچگاه در ایران رواج نداشته است همچنین آیین و آداب بابلی هم در ایران جایگاهی نداشت که مردوک و تندیس مربوط با معیارهای بابلی مورد ستایش ایرانیان قرار بگیرد و باید معیارهای ایرانی را مورد توجه قرار دهیم. بعید به نظر میرسد که به یکباره کوروش پرستشگر مردوک با معیارهای بابلی شده باشد.
همانطور که اشاره شد این موضوع که کوروش مورد ستایش بابلیان و یهودیان قرار گرفته است و هر کدام ادیان متفاوتی داشتند، نشان میدهد که کوروش مطابق سنتهای ایرانی نوعی بردباری نسبت به ادیان گوناگون داشت، برای همین اینچنین در متون بابلی و یهودی مورد ستایش قرار گرفته است.
میدانیم که علاوه بر منابع بابلی، کوروش در آثار یهودیان بسیار ستایش شده و حتی یک منجی از طرف خداوند دانسته شده است کوروش به پرستشگاههای یهودیان هم رسیدگی کرده است. پس آیا صرفا با توجه به این متون کوروش را باید یهودی بدانیم؟!
البته در بحث دین کوروش با توجه به عقاید خاص یهودیان، منابع آنها اهمیت خاصی پیدا میکند. یهودیان به عنوان یکتاپرستانی معتقد مطرح هستند و ستایش کوروش در منابع آنها، قابل توجه است چرا که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، با توجه به متون یهودی مینویسد:
یهود با آن تعصبی که به مذهب خود دارد هرگز یک مرد مشرک را مسیح پروردگار و هدایت شده او و مؤید به تأیید او و راعی رب نمیخواند (طباطبایی، ۱۳۶۳: ص ۶۶۰).
این موارد نشان دهنده یکتاپرستی کوروش میباشند که البته کوروش با توجه به آیینهای ایرانی نوعی تسامح نسبت به سایر ادیان را داشته است. همانطور که در دوران بعدی شاهد آن هستیم.
لازم به ذکر است با آنکه هخامنشیان بردباری به سایر ادیان داشتند، در کتیبههای خود به وجود خالق یکتا (خدایی که آسمان و زمین و مردم را آفریده است) اصرار ویژهای داشتند. یعنی در میان همه وجود های معنوی و ایزدان که مورد ستایش قرار میگرفتند، خدای بزرگ به عنوان خالق یکتا مطرح بود که این خود بازگوکننده یکتاپرستی آنها است.
در هر حال تسامح مذهبی کوروش و هخامنشیان در آن دوران بسیار نتایج مثبتی داشت چرا که بسیاری از سلاطین پیش از کوروش و هخامنشیان، به نابودی معابد افتخار میکردند و گاه معابد را ویران میکردند. این بی حرمتیها به ادیان ملل باعث شد تا قرنها جنگهایی صورت گیرد و هزاران انسان در این جنگهای خونین کشته شوند. اما کوروش و هخامنشیان با تسامح مذهبی و خردمندی، تا حدودی به چنین جنگهایی پایان دادند.
نگاه کنید به:
بررسی واژه خدایان و جایگاه خدای بزرگ
با این وجود برخی با توجه به ترجمههای پارسی از استوانه کوروش بزرگ و کتیبههای هخامنشی که اصطلاح «خدایان» آمده است، به دنبال این هستند که یکتاپرستی کوروش بزرگ را زیر سوال ببرند.
اشکال مهم و اساسی دیدگاه آنها این است که بدون آگاهی از مفهوم واژهها در زبانهای باستانی و بدون شناخت از باورهای مردمان باستانی صرفا با توجه به ترجمههای امروزی (که البته اکثر اوقات مترجم هم ذکر نمیشود) و آن هم شاید با توجه به برداشت خودشان از ترجمهها نتیجه گیری میکنند. تاریخ پژوهی کار سادهای نیست و نیاز به مطالعه دقیقتر دارد.
اجازه بدهید برای روشن تر شدن بحث به جای واژه «خدا» که این روزها در نزد عموم مردم معادل «الله» است از واژه وجودهای معنوی استفاده کنیم. در ایران باستان واژه خدا مفهوم کنونی که در نزد مردم کنونی ما دارد را نداشته است.
اشاره به وجودهای معنوی (به پارسی باستان: بگ) در دوران هخامنشیان از دو جنبه قابل بررسی است. گاهی بدون تردید منظور همان خدای بزرگ بوده است اما گاهی هم وجودهای معنوی در جایگاه ایزدان قرار میگرفتند. ایزدان در آیین زرتشتی شباهتهایی به فرشتهها در ادیان ابراهیمی دارند هرچند معادل سازی چندان دقیق نیست و برای روشن شدن بحث این شباهت مورد توجه قرار میگیرد. به هر حال همانطور که مری بویس مینویسد اینکه اهورامزدای آفریننده را یاران و مددکاران آسمانی مدد میرسانند از تعالیم زرتشت پیروی میکند (ن.ک: بویس، ١۳۷۷: صص ١۹۸-١۹۹).
ستایش وجودهای معنوی سایر اقوام هم چنین شرایطی داشته است. برخی از وجودهای معنوی در جایگاه ایزدان قرار داشتند و برخی مانند مردوک جایگاه خدای بزرگ را داشته است. میدانیم در استوانه کوروش بزرگ، مردوک در جایگاه خدای بزرگ قرار دارد و همانطور که ذکر شد در زمان داریوش سندی در دست است که مردوک معادل اهورامزدا است (استالپر، ١۳۹۴: ص ۹۴).
با بررسی متون میان رودانی در می یابیم که مردوک در واقع یک «وجود معنوی» و خدای بزرگ بوده است و تندیس صرفا نماد آن بوده است.
در واقع اینطور برداشت میتوان کرد که در دوران هخامنشیان خدای بزرگ را با نامهای مختلف خواندهاند. یک جا در میان ایرانیان که خدای بزرگ را با نام «اهورامزدا» می شناختند و جای دیگر در میان بابلیها که از «بل» (مردوک) بهره برده است.
گاهی اوقات در ترجمههای متون باستانی از واژه «خدا» یا اصطلاح «خدایان» استفاده میکنند و متأسفانه برخی از ظاهر نگرها آن را به شرک ربط میدهند. مثلا در ترجمه کتیبه نو یافته خشایارشا از واژه خدایان استفاده شد که در واقع در پارسی باستان واژه «بَگ» را به خدا ترجمه کرده بودند که چندان هم نادرست نیست. چرا که «بگ» به معنا «سرور و بزرگ» است و به «وجودهای معنوی» اشاره دارد. در کتیبه خشایارشا می گوید اهورامزدا بگی بزرگ تر از همه بگ هاست که به عبارتی بیان کننده یکتاپرستی خشایارشا است و قرار گرفتن بگهای دیگر در جایگاه ایزدان که پیش از این توضیح داده شد.
.
پاسارگاد و نحوه قرار گرفتن پیکر کوروش بزرگ در آرامگاهش
بسیاری به نحوه قرار گرفتن پیکر کوروش در آرامگاهش ایراد میگیرند و مدعی میشوند که برخلاف عقاید زرتشتیان است. این در حالی است که بر خلاف فضاسازی رسانهای این افراد، با بررسی آرامگاه کوروش بزرگ در مییابیم که نحوه قرار گیری پیکر کوروش بزرگ در آرامگاهش یادآور سنتهای زرتشتی است چرا که به نظر می رسد پیکر کوروش با خاک فاصله داشته است.
هرچند درباره نحوه قرار گیری پیکر کوروش در آرامگاهش چند فرضیه مطرح شده است که در ادامه به آن میپردازیم ولی پیش از هرچیز باید چارچوب خود را از عقاید زرتشتیان تعریف کنیم. آیا وجود منابع فقهی زرتشتی که امروز در دست داریم، کافی است تا از احکام زرتشتیان عصر هخامنشی و کوروش به صورت کامل و دقیق آشنایی پیدا کنیم؟! پیش از این هم اشاره شد که در ارزیابی آیین کوروش بزرگ، باید متوجه باشیم که معیار ما برای سنجش دین کوروش، آیین زرتشتی ساسانی نیست. با توجه به منابع گوناگون از جمله کتیبههای هخامنشی، منابع یونانی و آثار به جا مانده از ایران باستان، میتوان گفت بسیاری از ایرانیان مزداپرست بوده اند و خود را پیروی زرتشت، پیامبر باستانی ایرانی میدانستند. ولی به مرور تحولاتی در آیین زرتشت رخ داد و سنت های دینی گوناگونی در میان ایرانیان شکل گرفت. اما در دوران ساسانی تحولات بزرگی در آیین زرتشتی رخ داد که به زرتشتی ساسانی مشهور است.
برای دانش بیشتر درباره تحولات آیین زرتشتی نگاه کنید به:
این موارد ذکر شد تا تأکید شود که اگر پیکر شخصی در زمان هخامنشی دفن شده و در دخمه قرار نگرفته است، لزوماً دلیلی بر غیر زرتشتی بودن او نیست، چرا که احتمال دارد احکام آن عصر زرتشیان و اقوام گوناگون ایرانی متفاوت بوده باشد. میدانیم بسیاری از پادشاهان هخامنشی دفن شده اند و از آنها کتیبه به جا مانده است که خود را پرستشگر اهورامزدا معرفی می کنند؛ اتفاقا آنها از خویشاوندان کوروش بزرگ هستند.
درباره تشریفات مردگان در آداب و رسوم ایرانیان دوره هخامنشی با سنتهای متفاوتی در منابع برخورد میکنیم. در تاریخ هرودوت صرفاً درباره تشریفات مغها با اطمینان میگوید که کالبد مرده توسط پرندگان یا سگها دریده میشدند (تاریخ هرودوت، کتاب ۱، بند ۱۴۰) اما هرودوت مغها را فقط یکی از قبایل مادی میداند (همان: کتاب ۱، بند ۱۰۱). از طرفی میدانیم که پادشاهان هخامنشی هم دفن شده اند و احتمالا تشریفات پارسها و مادها تفاوتهایی داشته است.
هنگامی که این موارد را کنار هم بگذاریم به نظر میرسد، رسم دخمه در ابتدا یک رسم محلی در میان یکی از قبایل مادها (مغان) و شاید برخی دیگر از اقوام ایرانی بوده است. بعدها (شاید پس از چند قرن) احتمالا وقتی که این طیف قدرت بیشتری گرفتند، به دنبال فراگیر کردن آن بودند.
آنچه در منابع درباره تشریفات پیکر بیجان کوروش گفته میشود جالب توجه است چرا که مستقیم به حضور زرتشت (احتمالا منظور مغ یا روحانی زرتشتی است) اشاره دارد. نکته مهم دیگر تشریفات و مراسم مذهبی مخصوص است.
با توجه به مواردی که در سیاحتنامه فیثاغورث آمده است، کوروش ابتدا در اکباتان و در خاک دفن شده بود، سپس برای گرامیداشت وی، پیکرش را در تابوت گذاشتند و به پاسارگاد آوردند. در نهایت تابوت کوروش با تشریفات مغان در بنایی از آثار کمبوجیه قرار گرفته است! در این گفته به وصیتنامه مشهور کوروش هم اشاره میشود که گزنفون آن را نقل کرده و در آن کوروش وصیت کرده است که پیکرش را به خاک بسپرند (کوروش نامه گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ٢۵)، با توجه به نوشته سیاحتنامه فیثاغورث در حقیقت وصیت کوروش در ابتدا انجام شده و او را در خاک اکباتان دفن کرده اند و بعدها او را به پاسارگاد برده اند (نگاه کنید به: خاکسپاری کوروش بزرگ به روایت فیثاغورث).
در اصالت این گفته، شک و تردید وجود دارد و احتمالا تاریخ نوشتن سیاحتنامه فیثاغوث بعد از حمله اسکندر به ایران است، بنابراین در پذیرش تاریخی آن باید محتاطانه عمل کرد.
به هر حال درباره محل قرار گیری پیکر کوروش در آرامگاهش چند دیدگاه گفته شده که هیچ کدام لزوماً نمیتوانند مخالف آیین زرتشتی و مزداپرستی او باشند، چرا که احتمالا سنتهای گوناگونی برای خاکسپاری ایرانیان مزداپرست وجود داشته است. کوروش ممکن است یا با توجه به سنت پارسها در آرامگاهش قرار گرفته باشد و یا با توجه به سنت مغان که بخشی از مادها بودند؛ میدانیم که پدر کوروش پارسی و مادرش مادی بوده است.
در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم و به بررسی اجمالی آنها میپردازیم.
.
پیکر در تابوت و بالای آرامگاه:
مهم ترین فرضیه که بر اساس متون تاریخی است میگوید که پیکر کوروش در بخش بالای آرامگاه و در تابوتی قرار داشته است. لوازمی از کوروش هم در کنار تابوت او گذاشته بودند که پس از حمله اسکندر توسط اشخاصی ناشناس به تاراج رفته است. در این شیوه، عدم تماس پیکر با خاک را مشاهده میکنیم که یادآور همان باورهای زرتشتیان است.
وجود تابوت در قسمت بالای آرامگاه کوروش، در منابع مرتبط با اسکندر نقل شده است. اریستوبولوس، یکی از همراهان اسکندر درباره آرامگاه کوروش مواردی را نقل کرده و توسط آریان در کتاب آناباسیس ثبت شده است. در این منبع اشاره میشود که بخشهای پایینی آرامگاه را سنگهایی به شکل مربع تشکیل میدادند و در بالای آرامگاه محفظه ای قرار داشته است. در داخل آن محفظه، تابوتی طلایی بوده است که پیکر کوروش در آن قرار داشته است و یک نیمکت با پایههایی طلایی در کنار تابوت گذاشته بودند. موارد دیگر مانند یک شنل آستیندار، لباسهای گوناگون و همچنین یک میز در محفظه وجود داشتند. نکته ای که جالب است وجود یک محل برای روحانیان در فضای آرامگاه کوروش بوده است که از آرامگاه نگهداری میکردند (Arrian, 29.1-11).
اگر بپذیریم از ابتدا کوروش به این ترتیب در این بنا قرار داشته، به نظر میرسد کوروش با توجه به تشریفاتی نزدیک به تشریفات مغان در آرامگاهش قرار گرفته است و از این روی آرامگاه کوروش بزرگ یادآور باورهای زرتشتی می باشد.
.
پیکر در بدنه یا سقف آرامگاه:
نظرات دیگر میگویند که پیکر در بدنه یا سقف آرامگاه قرار گرفته است که باز هم یادآور سنت عدم تماس پیکر با خاک میباشد. همانگونه که از شکل آرامگاه آشکار است، آرامگاه به وسیله پلکانی سنگی از سطح زمین جدا شده است.
.
دفن پیکر در خاک:
یافته های فراوانی وجود دارد که ایرانیان در عصر هخامنشی مردگان خود را دفن میکرده اند. دفن مردگان برخی را واداشته است که آیین هخامنشیان را خلاف آیین زرتشتی بدانند! اما اشارههای زیادی در سنگ نبشتههای هخامنشی و همچنین منابع یونانی نشان میدهد که آیین زرتشت جایگاه قابل توجهی داشته و پادشاهان گرایش آشکاری به آن داشتهاند.
پیش از این اشاره شد که احتمالا رسم دخمه در ابتدا یک رسم محلی در میان یکی از قبایل مادها (مغان) بوده است و بعدها (شاید پس از چند قرن) به دنبال فراگیر کردن آن بودند. البته هیچ بعید نیست کوروش که مادرش یک مادی بوده است، با توجه به این رسم در آرامگاهش قرار گرفته باشد که در گفته مورخان یونانی همزمان اسکندر که از آرامگاه کوروش دیدن کردهاند، چنین تشریفاتی به نظر میآید.
با این حال از زمان هخامنشیان گورهای زیادی از سراسر کشور به دست آمده که همه گواه دفن مردگان است. در بخشهای زیادی از شاهنشاهی ایران معمول بود که مردگان را کف خانه دفن کنند. این رسم در بین النهرین، در سوریه و در فلسطین هم جاری بود. کف گلین این خانهها را، در حاشیه دیوارها میکندند و مرده را در آن قرار میدادند. در خانههای اشرافی تر و محکم تر به جای کف حیاط، کف اتاق را میشکافتند. شیوه ساده تدفین پیچیدن مرده در کفن و خاک کردن آن ها بود. نوع تجملی تر این بود که مرده را در گلی ذخیره آذوقه جای میدادند و سپس در گودالی میگذاردند. ظاهراً برای این کار از کندوهای لب پریده و گاهی هم شکسته هم استفاده میشده است. برای کودکان خردسال از تشت و لگن و خمره های گلی استفاده میشد (گیرشمن، ۱۳۸۸: صص ۱۶۵-۱۶۷).
مشهور ترین دفن مردههای هخامنشی مرتبط با شاهنشاهان است و جالب آنکه کتیبههایی از آنها به جا مانده که خود را پرستشگر اهورامزدا معرفی میکنند. هنگامی که این کتیبهها را با منابع یونانی بسنجیم – که در منابع یونانی نام زرتشت به صورت آشکار آمده است – به نظر میآید که پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده اند. البته باید توجه داشت که دفن شاهنشاهان هخامنشی از پس از داریوش بزرگ شرایط خاصی داشته است به طوری که در کوههای سنگی آرام میگرفتند. شاید انتخاب سنگ به منظور همان نیالودن خاک بوده است.
از سوی دیگر هرودوت مینویسد پارسیان پیش از به خاک سپردن، پیکر را با موم میپوشانند (هرودوت، کتاب ۱، بند ۱۶۷). دقیقا جنس این موم چه چیزی بوده است بر ما پوشیده است اما آیا این کار نمیتوانسته است به منظور عدم آلودن خاک باشد؟!
پس اگر فرض کنیم که کوروش بزرگ در ابتدا دفن شده است که برخی از منابع مانند کوروش نامه گزنفون هم در وصیت کوروش به آن اشاره میکنند (کوروش نامه گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ٢۵) منافاتی با مزداپرستی آن عصر نداشته چرا که به نظر میرسد در احکام اقوام گوناگون ایرانی در زمان هخامنشی که اتفاقا زرتشتی بودند، چنین منعی نبوده و فراگیر شدن رسم دخمه به دوران پس از هخامنشیان مرتبط است.
.
سخن پایانی
از مجموعه شواهد موجود، این موضوع به دست میآید که کوروش با توجه به منش و رفتارش فردی یکتاپرست و به احتمال فراوان پیرو آیین زرتشتی بوده است. با این حال کوروش بزرگ دارای تسامح دینی بوده و به ادیان دیگر احترام میگذاشته کمااینکه به دین یهودیان هم احترام فراوانی گذاشت. این تساهل و تسامح دینی در راستای جهانبینی هخامنشیان و حتی سنتهای مزدایی بوده است. دیگر پادشاهان هخامنشی هم دارای تسامح دینی بودند و این تسامح در فرهنگ ایرانی حتی تا دوره پس از اسلام در میان ایرانیان وجود داشته است.
کوروش بزرگ به عنوان محتمل ترین گزینه برای حضرت ذوالقرنین (ع) در قرآن مجید مطرح است بنابراین به تأیید بسیاری از عالمان دینی، چنین شخصیتی که در کتب آسمانی از او یاد شده، فردی یکتاپرست و پیرو ادیان الهی بوده است.
با آنکه درباره تسامح دینی کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان هخامنشی تقریبا اطمینان داریم، اما با توجه به فقدان دادهها نمیتوان صددرصد به باورها و جزئیات دقیق آداب و رسوم رایج شخص کوروش پی برد، کمااینکه چنین شرایطی برای دیگر اشخاص تاریخی وجود دارد، اما احتمالاً کوروش یکی از آیینهای ایرانی را داشته و پرستنده اهورامزدا بوده است.
همچنین نگاه کنید به:
.
دریافت نگارش درخور چاپ این نوشتار (نسخه PDF)
کلیک کنید:
بن مایهها و یاری نامهها:
– خالقیان، مجید؛ پارسا، پوریا؛ شهرکی، کوروش (۱۴ فروردین ۱۳۹۸). «دین کوروش بزرگ چه بود؟». پایگاه خردگان.
نشانی رایاتاری: kheradgan.ir/?p=388
– استالپر، متیو و. (١۳۹۴). «فرم، زبان، و محتوای استوانه کورش». در کورش بزرگ: بنیادگذار امپراتوری هخامنشی. گردآوری تورج دریایی. ترجمه خشایار بهاری. تهران: فرزان روز.
– بادامچی، حسین (١٣٩١). فرمان کورش بزرگ، تهران: نگاه معاصر.
– بروسیوس، ماریا (۱۳۹۰)، ایرانیان عصر باستان، ترجمه هایده مشایخ، انتشارات هرمس ،چاپ اول
– بویس، مری (١۳۷۷). چکیده تاریخ کیش زرتشت. ترجمه همایون صنعتی زاده. تهران: انتشارات صفیعلیشاه.
– دریایی، تورج (۱۳۹۳). «مذهب کوروش بزرگ». در کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران. ترجمه آذردخت جلیلیان. تهران: توس. صص ۲١-۲۸.
– طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۶۳). تفسیر المیزان. ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی. بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
– گری، لوییس (بهار و تابستان ۱۳۸۲). «هخامنشیان و دین زرتشت». رشد آموزش تاریخ. ترجمه حسین حیدری. ش ۱۲.
– گیرشمن، رومن (۱۳۸۸). تاریخ ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. تهران: سپهر اذب.
– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش. ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.
– لوکوک، پییر (۱۳۸۹). کتیبههای هخامنشی. ترجمه نازیلا خلخالی. به کوشش ژاله آموزگار. چاپ سوم. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.
– مالوان، ماکس (۱۳۸۷). «کوروش بزرگ». در تاریخ ایران کمبریج. ج ۲، قسمت ۱. ترجمه تیمور قادری. تهران: مهتاب.
– محمدپناه، بهنام (۱۳۸۴). اسرار تمدن مصر باستان. تهران: سبزان.
– هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.
– Arrian of Nicomedia. “Alexander and the tomb of Cyrus”. translate by Aubrey de Sélincourt . Livius.
– Boyce, Mary (1988). “The Religion of Cyrus the Great,” in A. Kuhrt and H. Sancisi-Weerdenburg, eds., Achaemenid History III. Method and Theory, Leiden, pp. 15-31
– Dandamayev, Muhammad A (2011). “CYRUS iii. Cyrus II The Great”. In Encyclopædia Iranica. Originally Published: December 15, 1993. Last Updated: November 10, 2011
یک خواهش دوستانه
اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بنمایه (www.kheradgan.ir) و نویسنده آن را یاد کنید
برگههای همیار و همکار خِرَدگان در اینستاگرام:
![]() |
![]() |
![]() |
کانالهای همیار و همکار خِرَدگان در تلگرام:
![]() |
![]() |
![]() |
نوشتارهای پیشنهادی
شما که احکام اسلام رو اینطوری تفسیر می کنی کاملا معلومه که اصلا اعتقادی نداری به خدا و روز قیامت.
و نه از انسانیت و خوب بودن کوروش به عنوان یک مرد تاریخی بویی بردی.
چون بدون اطلاع و در جهت تخریب اسلام دروغ های واضحی رو مطرح میکنی.
و معلومه که تو هم مثل برخی اسلام ستیزها، میخوای کارهای داعشی ها رو به اسلام مرتبط کنی.
اگه واقعا مغرض نیستی میتونی برای اطلاع از بی اساس بودن تهمت هایی که به اسلام روا می دارند به کتاب های استاد مطهری رجوع کنی.
یا حداقل یک بار معنی قرآن رو بخونی و احادیث معصومین رو در مورد انسانیت بخونی تا بفهمی مدعیان حقوق بشر که هر روز یه جایی رو بمب باران می کنند و جنگ های جهانی به راه می اندازند و در ملل مختلف دعواهای قومی و مذهبی ایجاد میکنن برای بهره کشی و استثمار، مناسب این توهین ها هستند نه اسلام عزیز.
میشه لطفا کوروش بزرگ رو به یهودیان و اعراب نچسبونین؟ خدای یهود که مثل خدای اسلام هم از قربانی حیوانات خوشش اومده و هم از جنگ و خونریزی و غنیمت بردن اموال و بانوان جوامع دیگه. نظرات محترمتونو در اینجور پیجها نفرستید. چهارچوب اخلاقی کوروش همون چهارچوب اخلاقی گاهانی بوده و نه سامی
او پیغمبر زاده وپسرخاله خضر پیامبر بوده که نام خضر پیامبر در قران امده پس میتوان نتیجه گرفت او یکتا پرست بوده. در ضمن حضرت دانیال نخست وزیر او بود. حتما از ایشان نیز چیزهایی از یکتا پرستی یاد گرفته اند
برای زرتشی بودن او یک خط سند معتبر وجود ندارد بعد شما کورش مردوک پرست را چسباندی به حضرات خضر و دانیال
جناب محمد لطفا یک بار مطلب را بخوانید و صرفا به دنبال پاسخ دادن به دیگران در بخش دیدگاه ها نباشید
کوروش اگر زرتشتی است چرا دفن شده ؟؟؟ در صورتی که زرتشتیان مردگانشان را می سوزانند یا در دخمه می گزارند
جناب امیر صمیمانه خواهش میکنم یک بار مطلب را بخوانید. پاسخ کامل در بخش «پاسارگاد و نحوه قرار گرفتن پیکر کوروش بزرگ در آرامگاهش» در همین نوشتار به صورت کامل آمده است. در ضمن زرتشتیان هیچ گاه پیکر را نمی سوزاندند و سوزاندن پیکر کاری ناپسند در میان آنها بوده و هست. لطفا بیشتر مطالعه بفرمایید
خضرکه از نژاد عبرانی ها و از قوم یهود بوده کوروش از نژاد آریایی ها و پارس ها بوده..یه آدم خوب توتاریخ پیدا شده لطفا به پیغمبران ربطش ندین..هرچی بود حداقل زنباز و عیاش و مردم کش نبود.. [این بخش به دلیل رعایت نکردن پیمان نامه کاربری حذف شد]