پایگاه خِرَدگان: پژوهشهای مستند درباره تاریخ و فرهنگ ایران زمین، مقابله با تحریف تاریخ و پاسخ به ایرانستیزان

برخی از چپ گرایان افراطی ایرانی همان سیاستهای وابستگان به شوروی را سرلوحه خود قرار دادند! ابتدا با جعل و تحریف تاریخ ایران، مفاخر ملی ایران را بسیار سیاه و پلید جلوه میدهند و مسائل ملی مانند خلیج فارس را بی اهمیت میخوانند. سپس زمانی که به خیال خود توانستند مردم ایران را نسبت به مفاخر ملی خود و مسائل ملی بدبین یا بیاهمیت کنند، طرح نابودی هویت ملی ایران را شروع میکنند.
برخی از مسیحیان انجیلی و همچنین صهیونیستهای مسیحی صراحتا بیان کردند که جنگ ایران و اسرائیل مرتبط با پیشگویی حزقیال است. از طرفی برخی از آنها معتقدند ایران در آخرالزمان به شکوه تمدنی باز میگردد. هم متون پیشگویانه و هم برداشتهایی که امروز از آنها میشود، نشان دهنده دانش اندک درباره تمدنهای باستانی است. نمیتوان پس از چند هزار سال، خوابها را با وقایع امروز تطبیق داد! بنابراین چنین نتیجه گیریهایی بیشتر شبیه به خرافات است.
تیرماه یکی از ماههای مهم در گاهشماری ایرانی است. علاوه بر آنکه این ماه آغاز تابستان است و در جوامع کشاورزی آغاز تابستان مهم بوده است، یکی از جشنهای بزرگ ایرانی یعنی جشن تیرگان هم در این ماه وجود دارد. جشن تیرگان پیوند عمیقی با اسطوره آرش کمانگیر دارد که نمایانگر فرهنگ فداکاری در راه میهن از هزاران سال پیش در ایرانزمین میباشد. در ادامه به بررسی جشنهای تیر ماه می پردازیم.
در دعای باستانی سه خطر مهم ذکر میشود که حتی تا به امروز قابل توجه است. کمتر پیش میآید که دغدغههای باستانی تا این حد با دغدغههای امروز ما در هم تنیده شود به طوری که ما به چشم خود همان خطراتی که مردمان باستانی را رنج میداد، مشاهده کنیم. با آنکه این خطرات گاهی باعث ویرانی تمدن ایرانیان شده است ولی از طرفی هراس از همین خطرات، باعث میشده است که مردمان ایرانی با یکدیگر همگرایی و همبستگی پیدا کنند.
از آنجایی که درفش کاویانی ریشه در اسطورههای ایرانی دارد، در طول تاریخ با مشخصات گوناگونی تلاش کردند درفشی شبیه به آن چیزی که در داستانها آمده به وجود بیاورند. نشانهایی مانند اختر کاویان در دوران هخامنشیان بسیار مورد توجه بوده است که گویا هنر آن برگرفته از تمدنهای هزارههای پیش از میلاد، مانند تمدن شهر سوخته بوده است. در شاهنامه بارها از درفش کاویانی با عنوان درفش بنفش یاد شده است و در تاریخ طبری ذکر شده است که درفش کاویانی در دوران ساسانیان اندازهای بزرگ داشته است.
در شاهنامه هیچ جا از درفشی که نشان شیر و خورشید در کنار هم و در یک درفش آمده باشد، سخنی نیست. درفشهای غیر از درفش کاویانی، درفشهای سپاهیان و بزرگان بودهاند و جایگاه میهنی نداشتند و به صورت مداوم از آنها یاد نمیشود. اگر تصور کنیم درفشی با نشان شیر و خورشید، که خورشید آن با چهره انسانی ترسیم شده و شیر آن شمشیری به دست دارد، در داستانهای شاهنامه آمده است، کاملا نادرست میباشد.
شهر بابل هیچگاه آنطور که در پیشگوییهای اشعیا و ارمیا آمده، در نتیجه یورشی از شمال به کلی ویران و خالی از سکنه نشد؛ نه در دروان مادها و هخامنشیان و نه پس از یورش الکساندر مقدونی! هیچ نشانی از این نیست که منظور از بندهای مورد اشاره به شخص و زمان کوروش بزرگ باشد و با تحریف کوروشستیزان مواجه هستیم. اشعیا و ارمیا هر دو احتمالا در روزگاران مادها میزیستند. به نظر میرسد این پیشگوییهاییها تحت تاثیر ویران شدن معابدی در حران توسط مادها بوده است. ولی هیچگاه درباره شهر بابل تحقق نیافت.
آنچه در منابع گوناگون درباره انتقال قدرت از آستیاگ به کوروش بزرگ اشتراک دارد، انتقال کم تلفات و آرام میباشد که همراه با همبستگی کوروش با سپاهیان ماد است. البته درباره سال این رویداد اختلافاتی در منابع وجود دارد ولی مشخص است که منابع درباره یک رویداد مشخص سخن میگویند نه جنگهایی که با فاصله ۳ سال رخ داده باشد.
بسیاری از نوشتههای کتزیاس به دست ما نرسیده است. خلاصهای از نوشتههای کتزیاس به همراه اشارههای دیگر مورخان به نوشتههای وی موجود است. با توجه به همین نوشتهها، آشکارا و به راحتی و با استناد به گفتههای مورخان باستان و نیز اسناد و کتیبههای مکشوفه هخامنشی، بابلی و… میتوان گفت که کتزیاس در گفتن روایات نادرست تبحر داشته و افسانهسازی او کاملا آشکار است.
با وجود آنکه داندامایف از پژوهشگران برجسته است ولی نقدهای قابل توجهی به نوشتههای داندامایف وارد شده است. داندامایف در جایی استناد دقیقی به کوروپدیا نمیکند و نوشته است که بر اساس کوروپدیا کوروش بر ژنرالها و شاه ماد پیروز شده است!! سوال آنجاست که چرا داندامایف باید به نوشتههایی اشاره کند و استناد دقیقی ارائه ندهد؟! حتی نوشتههای کوروپدیا را طوری دیگر القا کند؟!