سخنان کوروش بزرگ با منبع
| نویسنده: مجید خالقیان | واپسین به روزرسانی: ۱۴ تیر ۱۳۹۵ |
سخنان کوروش بزرگ با منبع (بن مایه)
کتیبه پاسارگاد که از زبان کوروش میگوید:
من کوروش هستم، شاه، هخامنشی
کتیبه سه زبانه پاسارگاد (CMa)، برگردان پییر لوکوک (برگردان پارسی نازیلا خلخالی)
راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تند خویی ست که با تیمار و اندوه خواریهای مهرورزانه است.
کوروش نامه گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۱۳، برگردان ابوالحسن تهامی
مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنانتان را بر اندازید.
کوروش نامه گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸، برگردان ابوالحسن تهامی
کوروش از پدرش آموخته بود:
کسی را نیاز برآورده نخواهد شد که از ایزدان محصولی فراوان پاداش خواهد اما هیچ دانهای نیافشانده باشد. این نماز ها ناساز و ناهمگون با آیین آسمان است.
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۶، بندهای ۶ و ۷، برگردان ابوالحسن تهامی
اگر خواهیم که فرزندانمان نکو مردان باشند و آراسته به نیکیها، چارهییمان نیست جز آنکه نیکتر نمونه باشیم بهر ایشان. و چون فرزندان در برابر خویش جز نیکی نمیبینند، فرومایگی و پستی نمیشناسند و بسویاش گام نمینهند. و چون سخن زشت و شرم آور نمیشنوند، زشت و شرم آور نمیگویند. پس، آن گونه زندگانی پیش خواهند گرفت که نیکوست و زیباست.
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۸۶، برگردان ابوالحسن تهامی
فرمانروایی بر مردمان به شیوهای نیک و والا بزرگ تر از هر کار دیگر است.
کوروش نامه گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بند ۸، برگردان ابوالحسن تهامی
(و آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام بر میداشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد.
بند ۲۴ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی
من همه سرزمینها را در صلح (امنیت) نشاندم.
بند ۳۶ استوانه کوروش، برگردان شاهرخ رزمجو
درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود نه در خور ایشان، درماندگیهاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
بند ۲۵ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی
فرمانروا، به باور من باید که نشان تفاوتاش با مردمان نه در زندگانی آسوده و پر آرایه باشد که در پیشاندیشیها باشد و در خِرَد و در شوق وی به کار…
کوروش نامه گزنفون، دفتر ١، بخش ۶، بند ۸، برگردان ابوالحسن تهامی
باید آگاه باشیم که به روزگاران پیش، آز تاراج کردن، سرنوشت بسی پیروز گران را دگرگون کرده است. هر آنکه به تاراج میرود مرد نیست، استری است بارکش!
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۲، بند ۲۵، برگردان ابوالحسن تهامی
ای مرد من کوروش فرزند کمبوجیه ام، که امپراطوری آسیا را اساس نهادم و شهریار آسیا بودم. پس بر این مقبره رشک مبر.
Arrian, Anabasis. 10, 8-6؛ ن.ک: نجف زاده، ۱۳۹۲: ص ۶۴ و پلوتارک، ۱۳۴۶: صص ۴۲۴ -۴۲۵
گزنفون از زبان کوروش بزرگ نوشته است:
ما این کشوران به بیداد نگشوده ایم، ما به ستم دست نیانداختیم بر دیگر کشوران و به زور نتاختیم بر آنها، که بر ما تاختند دیگران و ما به پدافند خویش ایستادیم …
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۸، برگردان ابوالحسن تهامی
پس از آنکه مرگ مرا در رباید، مبادا که پیکر من به زر و یا سیم بپوشانید. یا در تابوتی از زر و سیم و از آن دست نهید، که پیکرم را با شتاب که توانید به خاک بسپارید. آرامیدن به کدامین جای فرخنده تر از خوابیدن بر دامان خاک است که مادر همه زیباییهاست، که دایه همه نیکیهاست؟ در سراسر زندگی دوستار مردمان بودهام، و چه چیز نیکوتر از به خاک پیوستن و به مردمان بهره رساندن؟
کوروش نامه گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ٢۵، برگردان ابوالحسن تهامی
.
کوروش برای کسانی که کردار نیک را پیشه سازند آرزوی سعادت و به آنان که رفتاری زشت دارند نفرین کرد.
خلاصه فوتیوس از تاریخ کتزیاس، کتاب ٨، بند ۵
سخن بیشتر درباره وصیت نامه کوروش بزرگ:
چندی از نوشتههای اسناد معتبر درباره کردار نیک کوروش بزرگ
کمک کوروش بزرگ به تهیدستان پس از فتح بابل:
[کوروش] آنانی که توانهاشان در حد بسیار پایین بود، به زندگانی بازگردانید، از آن روی که به گونهای پیوسته خوراکشان بدانان داده شده است…
کتیبه بابلی گزارش منظوم (Verse Account)
ارفعی، عبدالمجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. ص ۲۵
.
رسیدگی کوروش بزرگ به پرستشگاهها:
از ماه کیسلیمو (ماه نهم، از ۳ دی ماه تا ۲ بهمن ماه) تا ماه ادرو (ماه دوازدهم، از ۳ اسفند تا ۳ فروردین ماه) خدایان اکد که نبونئید واداشته بود تا به بابل آورده شوند […] به شهرهای مقدس خود بازگشتند…
رویدادنامه نبونئید، ستون ۳، بند ۲۱
ارفعی، عبدالمجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. ص ۱۵
سخنان کوروش که از استوانه کوروش گزینش شدهاند را میتوان از سخنان معتبر کوروش بزرگ دانست. آن مواردی که در کتیبهها و اسناد بابلی هم آمدهاند، از مطالب معتبر محسوب میشوند. اما آنچیزی که بیشتر از جنبههای تاریخی ما را بر آن داشت تا این همه این سخنان را گسترش دهیم جنبههای ادبی و اخلاقی این سخنان است. به ویژه جملات گزینش شده از کوروشنامه گزنفون که بیشتر از نظر ادبی و اخلاقی مهم هستند.
درباره اعتبار کوروش نامه گزنفون بخوانید:
کلیپ این سخنان رو هم در اینجا میتونید مشاهده و دریافت کنید
بنمایهها و یارینامهها:
– خالقیان، مجید (۱۴ تیر ۱۳۹۵). «سخنان کوروش بزرگ با منبع». پایگاه خردگان.
نشانی رایاتاری: http://kheradgan.ir/?p=4258
– ارفعی، عبدالمجید (١٣۶۶). «فرمان کورش بزرگ». فرهنگستان ادب و هنر ایران. شماره ٩.
– پلوتارک (۱۳۴۶). حیات مردان نامی، ترجمه رضا مشایخی. جلد سوم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
– رزمجو، شاهرخ (١۳۸۹). استوانه کورش بزرگ. تهران: فرزان روز.
– کتزیاس (١٣٨٠). خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس). ترجمه کامیاب خلیلی. تهران: کارنگ.
– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش) [مشهور به کوروش نامه]. ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.
– لوکوک، پییر (۱۳۸۹). کتیبههای هخامنشی. ترجمه نازیلا خلخالی. به کوشش ژاله آموزگار. چاپ سوم. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.
– نجف زاده اتابکی، ابوالحسن (۱۳۹۲). پاسارگاد شهر کوروش. پازینه: تهران.
– هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.
– Razmjou, Shahrokh. “Translation of the text on the Cyrus Cylinder- Translated from the original text by Shahrokh Razmjou, curator, Department of the Middle East“. The British Museum.
یک خواهش دوستانه
خواهشمند است اگر قصد رونوشت از این نوشتار را دارید، بنمایه (www.kheradgan.ir) و نویسنده آن را یاد کنید
پرسش ها تنها از بخش پرسش و پاسخ
خواهشمندیم پرسشها را تنها در بخش «پرسش و پاسخ» در میان بگذارید. پرسشها در بخش دیدگاهها پاسخ داده نمیشوند. با سپاس فراوان
راهیابی به بخش «پرسش و پاسخ»:
برگههای همیار و همکار خِرَدگان در اینستاگرام:
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
کانالهای همیار و همکار خِرَدگان در تلگرام:
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |

نوشتارهای پیشنهادی
با سلام
زمانی که اسکندر پاسارگاد درب مقبره کوروش رو شکست و وارد شد یه نامه روی تابوت بود متن اون نامه چی بود که اسکندر مقبره رو خراب نکرد ؟
لطفا دقیق اگه میدونید بگید من متن کاملش رو میخوام که اسکندر تحت تاثیر قرار گرفت و اشک ریخت
با سلام
آریان مورخ نامدار یونانی که به آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد اشاره آشکاری کرده است، به کتیبه ای از زبان کوروش بزرگ هم اشاره می کند که بازگویی گفته های اریستوبولوس از آرامگاه کوروش است:
بر آرامگاه به خط پارسی کتیبه ای بود و می گفتند معنی آن چنین بوده است: ای مرد، من کوروش فرزند کمبوجیه ام که امپراطوری آسیا را اساس نهادم و شهریار آسیا بودم، پس بر این مقبره رشک مبر (Arrian, Anabasis. 10, 8-6؛ ن.ک: نجف زاده، ۱۳۹۲: ص ۶۴).
این سخن را بعد ها پلوتارک دیگر یک از مورخین دوران کهن در کتاب حیات مردان نامی نیز ذکر کرده است (پلوتارک، ۱۳۴۶: صص ۴۲۴ -۴۲۵).
البته امروز در پاسارگاد و آرامگاه کوروش این جمله بر دیوار ها و سنگ ها دیده نمی شود و از این روی مورخین معاصر با توجه به پیدا نشدن این کتیبه در آرامگاه کوروش احتمالاتی را پیرامون این متن بیان می کنند. یکی از احتمالات این است که این کتیبه بر جرز سنگ یا چوب نوشته شده بوده که به بدنه آرامگاه متصل نبوده است پس طی سالیان دراز که از واقعه می گذرد تاراج شده و به یغما رفته است. احتمال دیگر این است که مورخین این سخن را از روی کتیبه های CMa و CMc و دیگر کتیبه های کوروش در کاخ های پاسارگاد برداشت کرده اند و مواردی را به آن افزوده در کتاب های خود درج نموده اند، لذا واقعیت تاریخی ندارد.
Arrian of Nicomedia. “Alexander and the tomb of Cyrus”. translate by Aubrey de Sélincourt . Livius.
– پلوتارک (۱۳۴۶). حیات مردان نامی، ترجمه رضا مشایخی. جلد سوم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
درود و هزاران آفرین بر شما فرزندان پاک و اهورایی ایرانزمین شما نوادگان پاک سرشت پدرمان کوروش بزرگ اندیش و بزرگ منش امیدوارم در پناه خداوند این سرزمین اهورایی همیشه در کردار نیکتان کوشا ودر گفتار راستینتان پایدار و در نوشته های گوهرساتان پیاپی پیروز و سرافراز باشید. ایدون باد..
درود و عرض ادب ..
در این نوشتار میتونیم نظر بسیاری از نویسندگان و تاریخ نگاران رو در خصوص ڪوروش هخامنشی بخونیم .
[پیوند]
بر اساس پیمان نامه کاربری پایگاه خِرَدگان، گذاشتن پیوند در بخش دیدگاه ها ناشدنی است.
نگاه کنید به: http://kheradgan.ir/?p=9981
خواهشمندیم پیوند را در بخش پرسش و پاسخ بنگارید
در تاریخ جهان، مردان و زنان بسیاری را می شناسیم که دارای لقب بزرگ یا کبیر هستند. افرادی مانند اسکندر، کنستانتین، شاپور دوم، پطر، کاترین، شاه عباس و بسیاری دیگر که با کنکاش دقیق در زندگی و اعمال شان، این لقب را آنچنان که باید برازنده آنان نخواهیم یافت.
تعداد قلیلی از شخصیت های تاریخی نیز وجود دارند که چنین القابی را بر دوش می کشند و انسان هایی هستند بزرگ، با نیتی خالص و شفاف و حسن مدیریت و اراده ای قابل تقدیر و شجاعتی مثال زدنی که دوست و دشمن در برابرشان وادار به احترام و تکریم می شود.
کوروش، بنیانگذار حکومت هخامنشیان و پایه گذار امپراتوری پارسیان آریایی از جمله این انسان های بزرگ است که بنا بر شواهد تاریخی و اذعان رقبا و دشمنان و بیگانگان بی تردید برازنده این نام و لقب می باشد.
کوروش نه تنها برای ایرانیان بلکه برای مردم جهان شخصیت شناخته شده و قابل احترامی است اما متاسفانه در سال های اخیر گروهی از نویسندگان شاید ناخواسته شخصیتی افسانه ای از کوروش ساخته و گفته ها و کرده هایی غیرواقع را به او نسبت داده اند که هیچ پایه و اساسی ندارد.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
اغراق گویی ها و داستانسرایی های این دست نویسندگان را شاید بتوان ناشی از علاقه و میل به برجسته نشان دادن صفات نیک و والای این شخصیت مهم تاریخی دانست اما باید پذیرفت که اینگونه سهل انگاری ها بیشتر منجر به خدشه دار شدن چهره واقعی آن شخصیت تاریخی شده و در نهایت نتیجه ای عکس حاصل خواهد شد.
چاپ و نشر کتاب هایی بدون منبع و ماخذ در قطع های مختلف و تحت عناوینی مانند اندرزها یا سخنان حکیمانه کوروش و درج نوشته ای تحت عنوان وصیت نامه او در انتهای این قبیل کتاب ها در سال های اخیر و دست به دست شدن این نوشته ها در شبکه های اجتماعی بهانه ای شد برای پرداختن به صحت و سقم این نوشته ها و همچنین بررسی سنگ نبشته ها و کتیبه های به جای مانده از کوروش بزرگ و آنچه مورخین و نویسندگان دوره هخامنشی و نزدیک به زمان کوروش درباره وی نوشته اند.
در طول تاریخ ایران، کوروش هخامنشی شاید تنها شخصیتی باشد که بارها و بارها درباره او گفته اند و نوشته اند و زندگی او را از زوایای مختلف مورد بررسی و کنکاش قرار داده اند. او مردی بود با کفایت و مدبر، سیاستمداری فهیم و جنگاوری سلحشور که توانست در مدت زمانی کوتاه و با سرعتی اعجاب آور، ضمن فایق آمدن بر ناهنجاری های برآمده از حکومت مادها، پادشاهی های مقتدری همانند لیدیه و بابل را مطیع و امپراتوری قدرتمند و قلمرویی عظیم شامل اقوام و ملل متنوع پایه گذاری کند.
کوروش به واقع پادشاه بزرگی بود اما برای شناخت بیشتر او و باخبر شدن از اینکه آیا صحبت هایی که به او نسبت می دهند واقعی است یا دروغین، باید سراغ چیزهایی برویم که امروز از کوروش باقی مانده. آیا مدرک محکم و قابل اطمینانی که نوشته یا گفته کوروش کبیر باشد و بتوان این سخنان و اندرزها را منسوب به آن کرد امروزه باقی مانده است.
آثار مکتوب منسوب به کوروش
از کوروش امروز این چیزها باقی مانده:
منشور کوروش:
بدون تردید همه ما با منشور یا استوانه منسوب به کوروش کبیر آشنا هستیم. منشوری که به عنوان اولین اعلامیه حقوق بشر جهان شناخته می شود. این منشور در واقع فتح نامه ای است که بعد از تصرف بابل و ظاهرا به پیروی از سنت متداول میان پادشاهان سومری و بابلی به دستور کوروش روی لوحی استوانه ای شکل نوشته و مکتوب شده است.
بسیاری از بخش های این لوح به دلیل شکستگی از میان رفته است ولی از آنچه باقی مانده مشخص است که این لوح از دو قسمت تشکیل شده. بخش اول با توجه به نوع نوشتار و سخن گفتن از کوروش و نبونئید به صورت شخص سوم آشکار است که توسط شخصی غیر از کوروش، شاید کاتب استوانه یا یکی از کاهنان بابلی نوشته شده است. این بخش از خط اول تا خط نوزده استوانه را در بر گرفته است.
در این قسمت، کاتب مقدمه ای درباره شهر بابل، خدای مردوک، نبونئید، چگونگی فتح بابل، حمایت خدای مردوک از کوروش و سپاهیانش و حمایت مردم و بزرگان بابل، سومر و آکد از وی نوشته است.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
بخش دوم استوانه که از خط بیستم تا آخر را دربر گرفته و طولانی تر از قسمت اول است، از زبان کوروش و توسط کاتب نوشته شده است. در این بخش کوروش بعد از معرفی خود و پدرانش به چگونگی تصرف بابل و بازگرداندن ایزدان اقوام مختلف به جایگاه و مقر اصلی شان و آزاد کردن بردگان و برقراری صلح در سرزمین های تابع خود و بازسازی نیایشگاه و دیوار بابل می پردازد.
به غیر از استوانه اصلی، در سال ۲۰۱۰ دو قطعه کتیبه مسطح گلی در موزه بریتانیا شناسایی شد که قبل از این به اشتباه به عنوان یک متن پزشکی طبقه بندی شده بود. با بررسی و مطالعه دوباره این کتیبه ها مشخص شد که آنها در واقع نسخه های دیگری از منشور کوروش هستند. در این قطعات بخش هایی از منشور اصلی که شکسته شده، وجود دارد.
همچنین در ابتدای قرن بیستم دو قطه استخوان توسط یک پزشک چینی به کاخ – موزه پکن اهدا شد که نوشته هایی به خط میخی روی آنان وجود داشت. پس از بررسی های بسیار مشخص شد که این استخوان ها حاوی سطرهای ۱۸ تا ۲۱ استوانه کوروش و برخی قسمت های ناقص آن هستند.
نکته مهم در منشور کوروش و قطعات پیدا شده بعدی این است که در متن هیچ یک از آنان هیچ پند و اندرزی که بتوان به عنوان منبع و مأخذ سخنان حکیمانه نسبت داده شده به کوروش معرفی کرد وجود ندارد.
کتیبه منسوب به کوروش در پاسارگاد:
در بخشی از کاخ پاسارگاد که به تالار بار عام یا کاخ پذیرایی معروف است، روی دیوار ایوان شرقی کتیبه ای در چهار سطر به خط میخی پارسی، عیلامی و بابلی به این مضمون وجودآدرد: «اَدَم کوروُش خشایَ ثی یَ هخامَنی شی یَ» من کوروش شاه هخامنشی. به طور حتم این یک خط هم نمی تواند منبع خوبی برای کتاب های مورد نظر ما باشد.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
بنا به نوشته آریان مورخ یونانی در کتاب آناباسیس، کتیبه ای در سر در مقبره کوروش وجود داشته به این مضمون: «ای انسان من کوروش پسر کمبوجیه هستم. من شاهنشاهی پارس را بنیان نهادم و بر تمام آسیا فرمانروایی کردم. پس به این آرامگاه بر من رشک مبر (این مقبره را از من دریغ مدار)»
چنین کتیبه ای در حال حاضر در پاسارگاد وجود ندارد. با توجه به نوع نگارش و جملات به کار رفته در این متن، بسیاری معتقدند که چنین چیزی در اصل وجود نداشته و این متن بیشتر یک متن یونانی است تا پارسی. باید متذکر شد که آریان خودش مقبره کوروش و این سنگ نبشته را ندیده و تنها گفته های یکی از همراهان اسکندر در زمان داریوش سوم را نقل قول کرده است.
همچنین باید در نظر داشت که دو مورخ دیگر یونانی یعنی پلوتارک و استرابون که هر دو براساس آنچه مشاهدات همراهان اسکندر از پاسارگاد بوده، اشاره به کتیبه ای در مقابل در ورودی مقبره می کنند اما گفته آنها نه تنها با گفته آریان مغایرت دارد، بلکه با نوشته های دیگر نیز متفاوت است.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
استرابون می نویسد که در کتیبه ورودی مقبره نوشته شده بود: «اینجا آرامگاه من کوروش شاهنشاه است.» از سویی دیگر برخی از محققین بر این عقیده اند که اگر کتیبه ای هم وجود داشته می بایست بعد از مرگ کوروش و حتی شاید در زمان داریوش نوشته شده باشد.
کوروش در تورات:
تصرف بابل و آزاد کردن تمامی بردگان و اسرای جنگی از هر قوم و ملتی توسط کوروش بزرگ واقعه ای است تاریخی و حقیقی. براساس سالنامه های آشوری و اسناد بابلی و متن منشور کوروش، او پس از تصرف بابل فرمان آزادی تمام اسرا و بردگان و از جمله یهودیان و بازگشت آنان به سرزمین خودشان و بازسازی معبد بیت المقدس را صادر کرد.
در تورات (عهد عتیق)، در کتاب «عزرا» و کتاب «شعیاء» از کوروش به عنوان مسیح و نجات دهنده قوم یهود و بردگان یاد شده است. در کتاب عزرا فرمان بازسازی معبد بیت المقدس و بازپس دادن خزاین و ثروت یهودیان که توسط بخت النصر به بابل آورده شده بود، نقل شده است.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
در کتاب «شعیاء» نیز تنها از همراهی خداوند با کوروش در پیروزی بر بابل و آزادسازی بردگان سخن رفته است. در این دو بخش از تورات که از باستانی ترین منابعی است که نام کوروش در آن آمده، به غیر از فرمان بازسازی معبد بیت المقدس هیچ سخنی از کوروش نقل نشده است.
آثار مورخان یونانی
در میان مورخان یونانی هرودت، گزنفون و کتزیاس سه مورخی هستند که از لحاظ زمانی نزدیکترین فاصله را با زمان زندگی کوروش داشته اند و همچنین دو تن از آنان یعنی گزنفون و کنزیاس از نزدیک با بزرگان هخامنشی در ارتباط بودند. حدس و یقین بر این است که بیشتر حکایات و سخنان نسبت داده شده به کوروش از کتاب این سه تن نقل شده باشد.
هرودت و کوروش
هرودت در هالیکارناس یکی از ساتراپ های هخامنشی و در زمان داریوش اول متولد می شود. با آنکه به زبان پارسیان آشنایی نداشت، اما زندگی در قلمروی هخامنشیان باعث آشنایی او با فرهنگ و تمدن و اعتقادات و باورهای پارسیان شده بود.
با وجود آنکه بسیاری هرودت را پدر تاریخ می دانند اما کم نیستند مورخین و نویسندگانی که تاریخ او را به افسانه سرایی و داستان گویی تشبیه کرده و بسیاری از بخش های تاریخ او را بی پایه و اساس می دانند.
بخش دوم از کتاب اول هرودت اختصاص به تاریخ کوروش دارد. او ادعا می کند که با چند نفر از بزرگان پارسی حشر و نشر داشته و بسیاری از وقایع مربوط به کوروش و پس از آن را از آنان گرفته است.
آنچه مسلم است، پیش از هرودت، تاریخ نگارانی مانند شارون از اهالی لامپساک و هکاته مطالبی درباره مادها و فرمانروایی کوروش نوشته بودند که البته هردوت از این منابع بدون ذکر نام استفاده کرده است. با این وجود اشتباهات فاحشی در تاریخ او به ویژه در مورد زندگی کوروش وجود دارد.
او پارس را یکی از ایالات تابع ماد می داند، در حالی که چنین نبوده و پارس جزیی از پادشاهی مستقل ایران بوده است. او همچنین پدر کوروش را مردی عادی از پارس می داند، در حالی که کمبوجیه پدر کوروش پادشاه و حکمران پارس بوده و کوروش هم پیش از شکست مادها به حکومت پارس رسیده بود.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
پرچم منسوب به کوروش هخامنشیان
ما در پی نقد تاریخ هردوت نیستیم، آنچه مهم است اینکه این کتاب می تواند یکی از ماخذی باشد که برای برخی سخنان منسوب به کوروش مورد استفاده قرار گرفته است. باید توجه داشت که هردوت در تاریخ خود با کوروش همانند پادشاهان دیگر برخورد کرده است. او را نه پیامبر می داند و نه نجات دهنده. بسیاری از اقدامات او در لیدیه و بابل و دیگر جنگ ها را نتیجه نصیحت اطرافیانش مانند کرزوس و هارپاک می داند. او هیچ اشاره ای به پندها و سخنان حکیمانه کوروش ندارد. ماجرای مرگ کوروش از زبان هردوت بیشتر شبیه افسانه است، هر چند خودش می گوید: «درباره مرگ کوروش افسانه بسیار است، اما من آن را که معتبرتر است، نقل کرده ام.»
او از خوابی سخن می گوید که کوروش قبل از کشته شدنش در جنگ علیه ماساژت ها دیده بود. او در خواب داریوش را می بیند با بال هایی که بر شرق و غرب سایه افکنده است. او داریوش را متهم به توطئه می کند و از پدرش ویشتاسپ که همراه او بوده می خواهد تا به پارس برگشته و داریوش را تحویل او بدهد. کوروش پس از آن به جنگ رفته و در میانه جنگ کشته می شود و ملکه ماساژت ها به خونخواهی پسرش دستور می دهد تا سر کوروش را از تن جدا کرده در تشتی از خون بیندازند. در اینجا هیچ صحبتی از وصیت نامه و چگونگی بازگرداندن جسد کوروش به پارس وجود ندارد.
کوروش پادشاه آرمانی گزنقون
بدون تردید یکی از منابع مهم دیگری که به عنوان ماخذ برای سخنان و رفتار و منش کوروش مورد استفاده قرار گرفته، کتاب «سیروبدی» یا «سیرت کوروش» که به صورت تعلیم و تربیت کوروش یا کوروش نامه هم ترجمه شده است. این کتاب نوشته «گزنقون» مورخ و سردار نظامی یونانی معاصر اردشیر دوم هخامنشی و برادرش کوروش کوچک است.
او از جمله شاگردان وفادار سقراط است. گزنقون از طریق جوانی به نام پروکسن که ظاهرا با کوروش کوچک، برادر اردشیر دوم (معروف به درازدست) نزدیک بود به سفر آسیایی صغیر و ملاقات با کوروش کوچک ترغیب می شود. گزنقون به رغم تمایل استادش و به دلیل شرایط بحرانی شهرهای یونان عازم شرق می شود.
او با جلب نظر کوروش کوچک فرماندهی نیروهای یونانی تحت امر او را برعهده می گیرد، اما منازعات کوروش و برادرش اردشیر منجر به شکست و مرگ کوروش شده و گزنقون رهبری ده هزار یونانی برای بازگشت به کشورشان را به عهده می گیرد.
گزنقون شرح کامل بازگشت این گروه و رویدادهای سفر و اطلاعات بسیار مهم جغرافیایی را در کتابی موسوم به «بازگشت ده هزار نفری» شرح داده است. گزنقون پس از بازگشت از شرق با مرگ استادش سقراط روبرو شده و علنا علیه مخالفین سقراط و به دفاع از او قیام می کند. در همین زمان است که دو اثر به نام های دفاعیه و خاطرات سقراط و خطابه دفاعیه افلاطون را تالیف می کند.
حضور او در سپاه کوروش کوچک و دفاع او از سقراط منجر به تبعید او از آتن می شود. او در تبعید در سیلونت در نزدیکی کوه اولمپ به مطالعه و تالیف مشغول می شود تا اینکه در سال ۳۵۴ قبل از میلاد و در سن ۹۰ سالگی در همانجا می میرد.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
کتاب سیروپدی یا سیرت کوروش در واقع نوشته ای است در مورد تدبیر و سیاست و نحوه اداره امور سپاه و رموز پیروزی و چگونگی تشکیل یک امپراتوری قدرتمند. این کتاب در اصل تاریخ زندگی کوروش کبیر نیست. گزنفون با استفاده از تاریخ هردوت و مطالب نوشته شده توسط کنزیاس و شنیده های خودش، داستانی تاریخی می نویسدکه قهرمانش کوروش بزرگ است.
او در زمانی که هرج و مرج و جنگ های داخلی و نفاق و توطئه سراسر یونان را گرفته، همچون افلاطون که کتاب جمهوری را به منظور تعلیم و تربیت حکمرانان و رسیدن به مدینه فاضله می نویسد، کوروش نامه را به عنوان سرمشق و راهنمایی برای رسیدن به اتحاد و برقراری حکومتی مقتدر در یونان می نویسد.
او می داند که کوروش کبیر با درایت و قدرت فرماندهی توانست ملل و اقوام مختلف را تحت لوای یک حکومت درآورد. او داستان تصرف بابل را می داند و از آزادی اسرای جنگی که کاری غیرمتعارف میان فرمانروایان بوده با خبر است. پس کووروش کبیر الگوی او می شود. در کشورداری و فرماندهی اشتباهات فاحش تاریخی و جغرافیایی به خوبی نشان دهنده این امر است که او داستانی فلسفی بر اساس زندگی کوروش نوشته است.
مهمترین بخش این کتاب که در تضاد کامل با تاریخ است، واقعه مرگ کوروش است. مرگ کوروش و چگونگی آن با تمامی تحقیقات انجام شده، هنوز به درستی روشن نیست. آیا او در حین جنگ بر اثر اصابت تیر کشته شد؟ آیا به دلیل بیماری جان سپرد؟ آیا ملکه ماساژت ها واقعا سر او را بریده و در تشتی از خون انداخت؟ آیا کوروش آنقدر فرصت داشته تا قبل از مرگ فرزندانش را جمع کرده و وصیت کند؟
می دانیم که تمامی منابع تاریخی کشته شدن کوروش در میدان جنگ و دور از پارس را تایید کرده اند. با این وجود گزنفون معتقد است که او در پارس و در میان اعضای خانواده اش و پس از صحبت با فرزندانش جان می سپارد.
آنچه در کوروش نامه می خوانیم شباهت بسیاری به تراژدی های یونانی دارد. مهربانی و احترام نسبت به زیردستان و سپاهیان، احترام به خانواده، بخشش و ملاطفت نسبت به دشمنان و تلاش برای اتحاد از جمله مسائل مهمی است که در این کتاب بر آنها تاکید شده است؛ اموری که در شهرهای یونانی کمتر به آن توجه می شد.
گزنفون هیچ مدرک و منبعی برای کتابش معرفی نمی کند. مشخص نیست این همه حکایت و داستان و گفتگوهای دوجانبه کوروش با پادشاهان و بزرگان و خانواده اش را چه کسی برای او نقل کرده است. او نزدیک به صد سال با کوروش فاصله زمانی دارد و جز کوروش کوچک با شخص دیگری از خاندان هخامنشی معاشرت نداشته است. باید توجه داشت که کوروش، شهریار آرمانی گزنفون است. به هر حال این کتاب و نوشته های آن منبعی شده است برای آنچه امروز به نام «اندرزهای کوروش کبیر» می شناسیم.
گنزیاس، کوروش را چطور معرفی می کند؟
تاریخ کنزیاس نیز تماما بر پایه تخیل و افسانه است و در واقع هیچ منبع معتبری برای روایات تاریخی و حقیقی به شمار نمی آید. او در زمان اردشیر دوم به عنوان پزشک دربار هخامنشی خدمت می کرد. مدعی بود که برای نوشتن تاریخش از اسناد و دفاتر سلطنتی استفاده کرده است اما ادعاهای او در مورد تایید مورخان و نویسندگان نیست.
استفاده از تاریخ او به عنوان منبع زندگی کوروش نیاز به تامل و دقت بسیار دارد. به غیر از این کتاب باید به محتوای برخی از اندرزنامه های دوره ساسانی نیز اشاره کرد که در نهضت ترجمه و با همت گروهی از نویسندگان و دانشمندان ایرانی از نابودی نجات یافتند. در مجموعه این اندرزنامه ها به نمونه های بسیار مشابهی با سخنان منسوب به کوروش برخورد می کنیم، از جمله رساله هایی مانند «اندرز دانایان به مزدیسنان»، «اندرز خسرو قبادیان»، «اندرز انوشه روان به آذرباد»، «یادگار بزرگمهر» و غیره محتوی آنها بارها توسط نویسندگان و شعرا و مورخان ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است.
آیا سخنانی که به کوروش نسبت می دهند راست است؟(ناقص)
کوروش در بازی Civilication
معروف نبودن نویسندگان این رسائل و آشنا نبودن ما با ادبیات باستانی کشورمان و استفاده از محتوای این رسائل بدون ذکر منبع باعث شد تا برخی از این پندها و اندرزها ندانسته به افراد مختلف در طول تاریخ نسبت داده شوند. جالب است بدانیم که برخی از این اندرزها و درس های اخلاقی حتی به برخی از سلاطین اروپایی مانند ناپلئون نیز نسبت داده شده است.
این مسلم است که کوروش در نظر ایرانیان و اروپاییان همیشه مظهر یک فرمانروای دادگر است. او با بهره گیری از هوش و درایت بسیار و قدرت فرماندهی و حکمرانی و با برقراری نظامی براساس تساهل و برابری و احترام توانست پایه های حکومتی مقتدر را پی ریزی کند. کوروش برای بزرگ بودن و بزرگ ماندن بی تردید نیازی به شاخ و برگ و زیاده گویی ندارد. شخصیت های مهم و تاثیرگذار تاریخ را باید همانگونه که بودند شناخت و به یاد آورد و به آنان احترام گذاشت.
چند سخن منسوب به کوروش
اگر در اینترنت جستجو کنید، به انبوهی از سخنان منسوب به کوروش برمی خورید که همه شان بی اعتبارند؛ چند نمونه از این جملات را بخوانید:
* آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند.
* فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزای بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد.
* باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست.
* من به خاطر ندارم در هیچ جنگی برای عزت و کسب افتخار ایران زمین مغلوب شده باشم.
* همیشه با هم یکدل و صمیمی بمانید تا اتحادتان موید و پایدار بماند.
* حرکت قانون را بر خود واجب شمارید و خصایل و سنن قدیمی را گرامی بدارید.
* کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش به دنبال می آید.
* هر برادری که از منافع برادر خود مانند نفع خویش حمایت کرد، به کار خود سامان داده است.
* به احترام روح من که باقی و ناظر بر احوال شماست، به آنچه دستور می دهم عمل کنید.
* وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند نه رفتار و عملکرد شما.
* خداوندا دست هایم خالی است و دلم غرق در آرزوها… یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن.
دوستان یه سوال مگه کمبوجه پسر کوروش نیست ؟
آخه یه جمل بالا بود که میگفت من کوروش پسر کمبوجه هستم
و این رو میدونم کوروش پادشاه خوبی بود و نمی تونیم بگیم پادشاه بدی بوده و پادشاهان خوبی در دوره تاریخ داشتیم نمی شه گفت همشون بد و کافر هستن
هم نام پدر کوروش بزرگ و هم نام پسر او، «کمبوجیه» بوده است. در واقع کوروش نام پسرش را همان نام پدرش یعنی کمبوجیه گذاشت. البته کمبوجیه پدر قلمروی چندان بزرگی را در اختیار نداشت و از کوروش به بعد بود که هخامنشیان شاهنشاهی بزرگی تشکیل دادند.
پیروز باشید
درود
تصاویر و مطالب سایت خردگان باعث شد که من کتاب تربیت کوروش ترجمه ابولحسن تهامی رو تهیه کنم. من کلی جمله حکیمانه دیگه از این کتاب پیدا کردم. واقعا کتاب خوب و جالبیه.
عشق من کوروش بزرگ
اولا خواهشا از اون کتابا عکس بگیرید و بفرستید و در ضمن کوروش نامه گزنفون صرفا یک افسانه هست مث جومونگ !!!
شما هیچ وقت این جمله هارو از هرودوت یا کتزیاس (پزشک دربار هخامنشیان) نمیبینید!!
البته من اهل ارومیه هستم و ترک و آذری زبان و ایرانی و در درجه اول شیعه مسلمان!
بهتر به بعد از کشته شدن کوروش در جنگ با گوکترکها (ترک های گرگ پرست که متاسفانه بعضی از ترک ها بهشون افتخار میکنن) هم اشاره کنید البته تو تارخ هرودوت هستش . وقتی که جنازه کورورش به زمین افتاده بود و سگی در حال بول کردن روی جسدش بود ملکه ترک ها موهای کوروش رو میگیره و سرش رو بالا میاره و میگه تو همسر و پسران مرا در بی رحمی تمام برای رسیدن به زیبایی من کشتی اما من به درخواست سگ صفتی مث تو هیچ وقت تن نخواهم داد اکنون تورا خواهم کشت که شهرهایم را سوزاندی و مردم مرا به خاک و خون کشیدی !!!
هیچ وقت نفهمیدم چرا شما باید به بتپرست هایی مث هخامنشیان افتخار کنید ! مگه اشکانیان چه چیزی کم داشتن مجلس شاهی برای تصمیم گیری و انتخاب شاه مجلس بزرگان یعنی منتخب مردم و قبایل ! و دادگستری ها و اینکه همه مردم از دهقان و شاهزاده حق درس خوندن داشتند چیزی که توی هیچ یک از حکومت های قبل از اسلام مشاهده نمیکنین ! البته من نمیگم شاهان اشکانی خیلی خوب بودن ! و همه پادشاه ها طبق دین من کافر و مشرک هستند مگر ذولقرنین داوود سلیمان و طالوت !!! حتی نبوکد النصر که به چهار پیامبر زمانش احترام قتئل بود یعنی ارمیا اشعیا و دانیال و برادر ارمیا و اونهارو در قصرش جای داده بود و اکثر جنگ هاش برای نجات پیامبر خدا بود! ولی وقتی این کوروشی که بش متاسفانه میگین ذولقرنین دستش به دانیال نبی میرسه ایشون رو به چاه میندازه و قصد داشت ایشون رو خوراک حیوانات بکنه! که وقتی شیر ها رام دانیال میشن ضایع میشه!
مهرداد اشکانی پنج شهر در ایران تاسیس میکنه و لی در کل حکومت هخامنشیان یک شهر هم بنا نشده بود !!!
اونایی هم که بزرگی قلمرو هخامنشیان رو بهانه ای برای بزرگ دونستشون میدونن باید بگم حکومت مغول بزرگتر بود و حیات وحش از اون هم بزرگتره ولی حیوونا هزار مرتبه شرافت دارن نسبت به پارسی مث کوروش و ترکی مث چنگیز !!! کاش قلمرو صرفا به اندازه یه خانه باشه ولی توی اون عدالت باشه همونی که حیوونا دارن ما نداریم !!
گاری آلن یه آمریکاییه و یکی از نویسنده هایی هستش که آمریکا رو از یک مشکل بزرگ نجات میده ! پیشنهاد میکنم کتاب ایشون “هیچ کس جرئت ندارد …آنرا توطئه بنامد” رو بخونید ! در این کتاب میگه که بهترین حکومت اون حکومتی هستش که همه مردم با رضایت بهش نگاه کنن و رهبری اون دست یک انسان بی اشتباه و عادل باشه !! چیزی که بنظر خودش امکان نداره اما به نظر منه مسلمان حکومت امام زمانمه ! بعدش میگه انسان آزاده براش فرقی نمیکنه که زیر نازیسم باشه یا فاشیم یا کمونیسم یا سوسیالیسم (یا کوروشیم یا چنگیزیسم یا اشکانیانیسم یا هخامنشیانیسم) یک آزاده همواره برای رسیدن به حکومتی عادل تلاش میکنه و زیر سلطه هیچ کدوم نمیره !! بهتره به جای این بحث ها وفحش دادن به اعتقاد و قومیت همدیگه تلاش کنیم برای برای پیشرفت اسلام و ظلم گریزی !
خیلی از حرفامو نتونستم بگم بمونه برای بعد!
متشکرم اگه نظرمو درج کنید!
پاسخ
پیش از هر چیز باید ذکر کنم که انتظار میرفت شما پیش از نقدی که مطرح کردید، حداقل مطالب سایت را میخواندید. پاسخ بسیاری از ابهامات شما در مطالب دیگر موجود است. هرچند برخی هستند که هزاران سند و مدرک برایشان بیاوریم باز هم سخنان بدون منبع خود را قبول دارند اما امیدواریم که شما از آن دست افراد نباشید و این پاسخ راهی برای تفکر بیشتر شما باز کند.
دوست گرامی فکر میکنم بهتر است مطالعه خود رو بیشتر کنید همچنین به نظر میرسد شما از برخی موارد اطلاع ندارید و تصور میکنم این عدم اطلاع شما باعث تناقضاتی در گفتار شما شده است.
برای مثال شما میفرمایید که ما از کتاب عکس تهیه کنیم!!! اساسا این کار نادرست و حتی غیر قانونی است. پس حق مولف و ناشر چه میشود؟! عکس تهیه کردن از صفحات کتابی که در سالهای اخیر به چاپ رسیده است یک کار نادرست است. در هیچ جای دنیا هم نمیبینید که برای اثبات اینکه استناداتشان درست است عکس از کتاب تهیه کنند!!! سالانه هزاران مقاله تولید میشود آیا انتظار دارید همه استنادات را با تصویر بیاورند!!! متأسفانه یکی از دلایل عقب افتادگی ما هم نرفتن به دنبال کتاب و عدم تهیه کتاب است. مردم ما بیشتر دوست دارند که تصویر کتاب را از اینترنت دانلود کنند و همین باعث عقب افتادگی ما در عرصه فرهنگ میشود. ضرر و زیان به تولید کنندگان عرصه فرهنگ وارد میشود و در نهایت به دلیل عدم پشتیبانی اکثر کارهای فرهنگی ما شکست میخورد. میتوانید کتاب را تهیه کنید و ملاحظه بفرمایید، مشخصات کتاب هم در انتهای مطلب در بخش «بنمایهها و یارینامهها» اومده.
اما بپردازیم به ادعاهای شما. نمیدانم تحصیلات شما چیست و نمیدانم تا چه میزان با منابع و همچنین نحوه تاریخ پژوهی آشنایی دارید. حتی به نظر میرسد متن را هم نخوانده اید چرا که در همین متن که سخنان کوروش آمده است، از کتزیاس و استوانه کوروش و… هم سخنانی آمده است ولی شما میگویید فقط به گزنفون استناد کردیم.
در هر حال عجیب است که گزنفون را مانند جومونگ میدانید و آنوقت هرودوت و داستان افسانه ای او درباره مرگ کوروش را میپذیرید. عجیب تر از آن «بل و اژدها» و دانیال را میپذیرید؟!!! در واقع این داستانهایی که شما میپذیرید از جومونگ هم افسانهایتر هستند!!
گویا اطلاع ندارید که همین هرودوت مینویسد آب نطفه هندیها مانند بقیه آدمیان سپید نیست بلکه مانند پوستشان تیره است (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱) یا برای مثال مینویسد ادرار یک زن، چشم نابینای فرمانروای مصر را شفا داد!!! (کتاب ۲، بند ۱۱۱)… درباره هرودوت باید گفت صد رحمت به جومونگ!!!
نگاه کنید به:
افسانهها و تناقضات تاریخ هرودوت: http://kheradgan.ir/?p=11933
البته هرودوت چنین افسانههایی درباره مرگ کوروش هم نوشته است خود متنی که شما آورده اید بیشتر شبیه به افسانه و داستان است. اما نکته آن است که برخی از مواردی که شما میفرمایید در تاریخ هرودوت نیامده است. استنادی هم نکردید که بدانیم از کجا چنین چنین مطالبی را ذکر کردید!!! جالب است خود شما اینچنین مطالب را میآورید آن وقت از ما انتظار دارید که تصویر کتاب رو قرار دهیم!!! در واقع افسانه ای که شما آوردید، افسانه ای تر از روایت هرودوت است.
همان روایت هرودوت هم اصلا قابل قبول نیست. علاوه بر اینکه این روایت در منابع اشتراک ندارد، مغایرت کامل با آثار باستانی، شواهد تاریخی و… . از جمله اینکه امروز اثبات شده است که آرامگاه کوروش در پاسارگاد است آن وقت چطور میتواند روایت هرودوت صحیح باشد!! یا چطور ممکن است کوروش با ماساگتها جنگیده باشد و شکست خورده باشد و جانشین او بدون توجه به ماساگتها به فکر فتح یک قلمروی بزرگ همانند مصر بیفتد!!! و دلایل دیگر که میتوانید در این متن بخوانید:
نگاه کنید به:
مرگ کوروش بزرگ: http://kheradgan.ir/?p=3222
در ضمن شما گویا اطلاع ندارید که ماساگتها هیچ ارتباطی به ترکها و گوگ تورکها ندارند. این هم از ساختههای تجریهطلبها و دشمنان ایران است.
آیا تورکها کوروش را کشتند؟!: http://kheradgan.ir/?p=11531
گویا مطالعات شما در حد شبکههای مجازی و وبلاگها بوده است، چرا که اینچنین ادعاهای نادرستی را امروز تجزیهطلبها در شبکههای مجازی گسترش میدهند.
البته کتزیاس هم کم از هرودوت نداشته و تناقضات و افسانههای زیادی را نوشته است.
نگاه کنید به:
نگاهی به نوشته های کتزیاس: http://kheradgan.ir/?p=11935
در این متن هم جملهای که از کتزیاس آمد در واقع بیشتر به دلیل اشتراک آن با وصیت نامه کوروش که توسط گزنفون نقل شده است مورد توجه قرار میگیرد.
از این رو در بسیاری از مواقع گزنفون شرایط بهتری از کتزیاس و هرودوت دارد و گویا بسیاری از نوشتههای گزنفون بر خلاف هرودوت و کتزیاس ریشه در واقعیاتی دارند. اما به نظر میرسد گزنفون در برخی از مواقع خوب و دقیق گزارش نکرده است و گاهی روایت چند نفر را با هم آمیخته است و یا به صورت آمیخته شده به گوشش رسیده است.
اما همواره تاریخ پژوهان یک راه حل منطقی برای پذیرش نوشتههای مورخان یونانی دارند و آن هم تطبیق دادن نوشتههای مورخان یونانی با آثار باستانی و همچنین اشتراک بین آنهاست. وقتی ما اشتراکات را بررسی میکنیم همه و همه در نیکی و خوبی کوروش اشتراک دارند.
نگاه کنید به:
مرد خوشنام تاریخ: http://kheradgan.ir/?p=632
حال برگردیم به بحث سخنان کوروش. اساسا دلیل ارائه سخنان کوروش توسط ما بیشتر از آنکه با دید تاریخی باشد با دید اخلاقی بوده است. این جملات حکیمانه، سرشار از مفاهیم اخلاقی هستند. خود نویسنده کوروشنامه یعنی گزنفون اعتراف کرده است که این موارد را از آداب و آیین ایرانیان آموخته است و درباره کوروش شنیده است. البته از شخصی همانند کوروش که همه منابع در خردمندی و نیک سیرتی او اشتراک دارند گفتن این جملات بعید نیست. هرچند ممکن است گزنفون در گزارشهای خود دقیق عمل نکرده باشد اما ما نمیتوانیم این همه اندرز اخلاقی شایسته را دور بیندازیم!!! میتوانیم از آنها استفاده کنیم و با منبع آنها را ذکر کنیم. ما نمیخواهیم این جملت را در فقه و یا احکام و شریعت به کار ببریم بلکه میخواهیم از رویکرد اخلاقی آنها بهره ببریم. این اندرزها بسیار اخلاقی است و از فرهنگ ایرانی برخاسته است. اگر قرار است از آنها استفاده نکنیم و آنها را دور بیندازیم، کار ما چه فرقی با کتاب سوزی میکند؟! بهره گیری اخلاقی از جملات حکیمانه توسط هر کسی باشد شایسته است و باید نگاه خشک را در این موضوع کنار گذاشت. هرچند اشاره کردیم که بسیاری از گفتار گزنفون ریشه در واقعیات دارد و خودش اعتراف کرده که شنیده هایش را نوشته است. میدانیم که گزنفون مراودات زیادی با ایرانیان داشته است.
شما بدون هیچ دلیل و بدون هیچ مدرک و منبع میگویید هخامنشیان بت پرست بودند!!! آیا اگر من هم بدون هیچ دلیلی میتوانم بگویم که شما یا هر کس دیگر بت پرست هستید؟!!! آیا این شیوه درست است؟! آیا این توهین و تهمت نیست؟
در هر حال برخی تسامح مذهبی هخامنشیان را درک نمیکنند و به آنها اتهاماتی را میزنند. برخی از افراد حتی اتهاماتی را به حافظ و مولانای مسلمان میزنند. اساسا تسامح دینی و مذهبی در فرهنگ ایرانی وجود داشته است.
نگاه کنید به:
http://kheradgan.ir/wp-content/uploads/2015/12/03-cyrus-hafez.jpg
همچنین نگاه کنید به:
دین کوروش: http://kheradgan.ir/?p=388
متأسفانه یک جمله شما بنده رو یاد عقاید تکفیریها و داعشیها انداخت. شما میفرمایید: «همه پادشاه ها طبق دین من کافر و مشرک هستند»!!!
آیا این جمله شما تأسف آور نیست؟! البته به نظرم نمیرسه که شما داعشی یا تکفیری باشید.
در یک موضوع دیگر میفرمایید چرا به اشکانیان بها نمیدهید. کافی بود مطالب سایت را مطالعه میکردید تا همان موضوع مجلس در دوره اشکانی را در مطالب ما ببینید.
نگاه کنید به:
مجلس در ایران باستان: http://kheradgan.ir/?p=10400
همچنین ما چندین مطلب درباره اشکانیان قرار دادیم و به ویژگیهای برجسته آنها اشاره کردهایم.
نگاه کنید به:
اشکانیان: http://goo.gl/rxjCiP
ولی یک نکته وجود دارد و آنکه دادهها و منابع ما درباره اشکانیان محدود است و این موضوع مانعی در برابر تاریخ پژوهی ایجاد می کند. از این روی طبیعتا گفتار درباره اشکانیان کمتر خواهد بود.
نکاتی هم که شما درباره اشکانیان و دیگر حکومتهای پیش از اسلام میگویید بدون منبع است و ارزشی ندارد. اساسا اکثر مواردی که شما فرمودید افسانهای هستند و بدون سند و مدرک. تاریخ پژوهان معمولا برای چنین اظهاراتی ارزش قائل نیستند. برای مثال درباره حق درس خواندن و این موارد، بدون هیچ سند و مدرکی اظهاراتی را بیان می کنید که صحیح نیستند.
برای من جالب است که شما گزنفون رو مانند جومونگ میخوانید آن وقت اینکه شیرها درنده به ناگهان در برابر دانیال رام میشن رو واقعیت میدونید؟!! به راستی اینها تناقض نیست؟! آیا میخواهید ما باور کنیم که شیرها درنده به ناگهان در برابر دانیال رام شدند؟!!!
اصلا با وجود طومارهای دریای مرده توقع دارید ما امثال چنین داستانهایی که حتی در کتب مقدس باقی مانده اشتراک ندارند بپذیریم؟!!! بخش «بل و اژدها» که این داستانهای افسانه ای که شما میگویید در آن آمده، تنها به زبان یونانی باقی مانده و بسیاری از مسیحیان آن را نمیپذیرند. بعد از یافته شدن طومارهای دریای مرده بسیاری از واقعیتهای کتاب مقدس آشکار شد و معلوم شد بسیاری از بخشها در متون کهن نبودهاند از جمله کتاب استر.
پس توقع نداشته باشید این افسانهها که روی امثال جومونگ را سفید کردهاند را بپذیریم!! به نظر میرسد شما هر بخشی که دلخواه خودتان هست را میپذیرید و کاری به بررسی تاریخی آن ندارید.
اساسا چطور ممکن است کوروش که در کتب عهد عتیق اینچنین تقدیس شده است چنین داستانی بیاید؟
در باب ۴۵ کتاب اشعیای نبی می خوانیم:
«خداوند به مسیح خویش یعنی کورش که دست راست او را گرفتم…»
آن وقت این مسیح خداوند به یکباره چنین رفتاری با پیامبر خدا داشته باشد؟! قصههایی نظیر «بل و اژدها» و «استر» بیشتر شبیه به قصههایی است که در کوچه و خیابان برای سرگرمی میگفتند. همانند قصههای هزار و یک شب. حداقل ایرانیان کهن میدانستند که در هزار و یک شب با قصه روبرو هستند و آنها را صرفا برای سرگرمی می گویند.
شواهد برای ذوالقرنین بودن کوروش هم بسیار زیاد است که خود مجال مفصلی را می طلبد.
اما عجیب تر آنکه شما شخصی همانند نبوکد نصر یا همان بخت نصر (که نگارش نبوکد النصر نادرست است) را میستایید و میگویید: «اکثر جنگ هاش برای نجات پیامبر خدا بود!»
نمیدانم این اطلاعات را از کجا می آوردید اما اگر توجه به کتب عهد عتیق داشته باشید مشاهده می کنید که تا چه میزان این نبوکد نصر شرور ترسیم شده است.. آن وقت چطور بل و اژدها را می پذیرید و مواردی که درباره بخت نصر گفته شده را نمی پذیرید؟!! آیا اینها تناقض آشکار در گفتار شما نیست؟!
اما در یک ادعای عجیب دیگر میگویید: «در کل حکومت هخامنشیان یک شهر هم بنا نشده بود»… نمیدانم این اطلاعات را از کجا پیدا کردهاید. پس شهر کوروش کد (Cyropolis) در آسیای مرکزی چیست؟! به راستی این دلیل روشنی برای اطلاعات کم شما نیست؟!
اما کاش حداقل این را می دانستید که ساخت شهرهای نوین در دوره سلوکی و اشکانی انگیزههای سیاسی داشته است. بسیاری از سلسلههای جدید برای آنکه مراکز قدرت را در نواحی گوناگون تغییر دهند و بتوانند حکومت را حفظ کنند دست به چنین اقداماتی میزدند. هخامنشیان چنین انگیزههای سیاسی نداشتند و بیشتر تلاش میکردند که شهرهای موجود را رونق دهند. کما اینکه بابل در دوره هخامنشیان رونق خود را حفظ کرد. شهرها و مکانهایی که از گذشتههای دور رونق داشتند همانند اکباتان، شوش و… در دوره هخامنشیان رونق و شکوه خود را حفظ کردند تا جایی که چندین مرکز حکومت در این دوره میبینیم. این هم نشان میدهد هخامنشیان چقدر خردمندانه عمل کردند و شهرهای اقوام گوناگون احترام میگذاشتند.
شما با لحن بد که با توهین و بی احترامی همراه است حیوانات و کوروش و چنگیز را به یک چشم میبینید. البته از کسی که میگوید «همه پادشاه ها طبق دین من کافر و مشرک هستند» بیشتر از این هم انتظار نمی رود!! پیشنهاد میکنم این لحن دور از ادب و زشت خود را کنار بگذارید و به مطالعه و پژوهشهای علمی روی بیارید.
به این نکته رو اشاره میکنیم که این روزها در ایران کمتر کسی به دلیل بزرگی قلمروی کوروش، این پادشاه را ستایش می کند، بلکه به دلیل اشتراک منابع درباره نیک سیرتی او و همچنین رفتار جوانمردانه این پادشاه، ستایشش میکنند.
نگاه کنید به:
مرد خوشنام تاریخ: http://kheradgan.ir/?p=632
پیامبر آیین جوانمردی: http://kheradgan.ir/?p=11575
هرچند قلمروی کوروش هم به دلیل یورش دیگر دشمنان و همچنین کشورگشایی های قبل تر از کوروش، بزرگ بود. درباره فتوحات کوروش، آنچه در بررسیهای تاریخی، مورد توجه قرار میگیرد، اتحاد سه کشور لودیه، بابل و مصر علیه ایران است که قصد حمله به قلمروی کوروش را داشتند و کوروش به آنها واکنش نشان داد.
نگاه کنید به:
بررسی دلایل آغاز کشورگشاییهای کوروش بزرگ: http://kheradgan.ir/?p=9772
در انتها مواردی هم درباره امام زمان (عج) و… گفتید… دوست گرامی حکومت عادل با تخریب گذشته ایران، دروغ پردازی و گسترش افسانههای غیر قابل باور به دست نمیاد.
متأسفانه عدهای محدود در جامعه مذهبی ما هستند که چهره بدی از اسلام را ارائه میدهند. آنها به هر چیزی خلاف عقاید خودشان، توهین میکنند. که البته امیدوارم شما از آن دست افراد نباشید.
اسلام و تاریخ ایران هیچ منافاتی با هم ندارند اما برخی به دنبال آن هستند که این دو را به جان هم بیندازند و این موضوع با استفبال دشمنان ایران هم همراه شده است و به این آتش دامن می زنند.
شما می فرمایید: «بهتره به جای این بحث ها وفحش دادن به اعتقاد و قومیت…» اما در گفتار شما اتفافا همین فحش دادن و به عقاید و ارزش ها دیگران به چشم می خورد.
در جایی نوشته اید: «… حیات وحش از اون هم بزرگتره ولی حیوونا هزار مرتبه شرافت دارن نسبت به پارسی مث کوروش و ترکی مث چنگیز…»
شما در اینجا علاوه بر اینکه اشخاص را هدف قرار دادید، قومیت آنها را هم وارد کرده اید. اگر هم کوروش آدم بدی بوده که نبوده چرا باید به قومیت او اشاره کرد؟! اگر هم چنگیز رفتارهای نادرستی داشته چرا باید به قومیت آن ربط داد؟!!!!
به دلیل همین موارد است که بنده می گویم تناقضات در گفتار شما دیده میشود. امیدوارم همه ما با مطالعه و دانایی به دنبال پیشرفت ایران و اسلامی حقیقی باشیم.
با درود فراوان بنده حقیر از این دو بحث میان شما و آن دوستمان کپی برداشته ام برای روانکاوی برخی از منطق های امروزی البت شما کاملا درست و صحیح به وی پاسخ دادید اما بنده مسائل خطرناکتری در آن سخنان محمد رضا دیدم که برایم جالب بود / این پیام تنها جهت کسب اجازه از کپی این مطلب بود
با درود
با سلام
کار بسیار ارزشمندی است. خسته نباشید.
با آرزوی بهترینها برای شما.
دوست عزیز خیلی خوشحالم سخنان ارزشمند کوروش بزرگ را با منبع گذاشتی همین مشت محکمی در دهان مخالفان این مرد بزرگ تاریخ.درود بر کوروش بزرگ پدر ایران زمین
آقای با نام راستی
شما اول برو طرف رو بشناس بعد بیا اینجا کامنت بزار…. اصلا نمیدونی تهامی کی هست . تو هم یا عربی یا پان ترک مطعمنم
واقعا که! دیگه شما دروغ گویی رو به حد اعلا رسوندید! ابوالحسن تهامی دیگه کیه؟! اصلا کجای کوروش نامه همچین چیزایی اومده!! معلومه حتی یکبارم این کتابو نخوندی و خودت چهار تا جمله ساختی و به یه ترجمه جعلی استناد کردی
ابوالحسن تهامی را اهل سینما با صدای زیبایش می شناسند . تهامی هم دوبله می کند هم مدیر دوبلاژ است و هم فیلم نوشته های سینمایی را به زبان فارسی بر می گرداند . او متولد ۱۳۱۷ شمسی و دانش آموخته رشته زبان و ادبیات انگلیسی است . تهامی چندین سال است که با انتشارات نگاه همکاری می کند .
برخی ترجمه ها :
آیین زرتشت کهن روزگار و قدرت ماندگارش اثر موری بویس
زندگی کورش اثر گزنفون
جسارت امید اثر باراک اوباما
و کتاب تالیفی چگونه فیلم دوبله کنیم
ابوالحسن تهامی روزنامه نگار و منتقد دوبله فیلم واولین کسی است که نقد دوبله را به صورت جدی در مطبوعات آغاز نمود.همچنین او گوینده حرفهای آنونس است که برای نخستین بار آنونس گویی را به صورت هنری و حرفه یی، با ادبیات ویژه مرسوم کرد.
البته از نظر شما تعجب نکردم بعد از اینکه گفتید ایشان را نمیشناسید …
امیدوارم ایشان را شناخته باشید و قبل از نظر دادن کمی دقت و مطالعه کنید . برای تهیه این کتاب هم کافیست به یک کتابخانه مراجعه کنید
البته همه جملات هم از کتاب ایشان نبود ،که همه جملات را ساخته و پرداخته بنده می دانید !!!!